تفویض اختیار یا Delegation of Authority یکی از پراستفاده ترین واژهها در حوزه مدیریت هستش و اگه بخوایم به معنی لغوی تفویض بپردازیم از اون به عنوان واگذاری حرف میزنن و زمانی که از تفویض اختیار حرف میزنیم ، منظورمون اینه که یک نفر ، اختیارکامل در یک اقدام یا یک تصمیم گیری رو به یک نفر دیگر واگذارمیکنه .
طبیعتاً تو محیط سازمانی، تفویض اختیار به این معنا هستش که یک مدیر بخشی از اختیارات خودش رو به فردی که در رده پایینتری نسبت به اون قرار داره واگذار میکنه .
واضحه که مدیرانی که اساساً اهل تفویض اختیار نیستن و از طرفی هم مدیرانی که همهی کارهاشون رو تفویض میکنن ، در اصل وجود ندارن و چنین مدیرهایی نداریم .
پس ما توی ایران چه مدل مدیر هایی داریم که میشه در حوزه تفویض اختیار ازشون چیزی بنویسیم ؟
مدیرای ایرانی همیشه رفتارای نصفه نیمه دارند !
توی جلساتی که دعوتت میکنن ! پای طرح و برنامه هایی که داری قشنگ شیش دانگ شنونده هستن و همه چیزایی که میگی رو کاملا با دقت تایید میکنن و اتفاقا خودشون میشن مدافع طرح تو و یه جوری حامی تو هستن که با خودت میگی که ایول چقدر قشنگ این بنده خدا درک کرده طرح و برنامه های من رو و توی ذهن ات میری به اینکه خب احتمالا در اون فرآیندی که پیشنهاد دادی ، تولیدی یا خدماتی و فروش و هر چیزی هست به بهترین شکل ممکن به تارگت هایی که در نظر گرفتی میرسی .
در انتهای جلسه هم که مطابق با جمع بندی نهایی یه صورتجلسه تنظیم میشه و به قول معروف مجوز های لازم رو در مورد اقداماتی که باید انجام بشه ازش میگیری و پیش خودت میگی که این کار به صورت کامل به تو واگذار شده و باید سنگ تموم بگذاری .
از فردا که مطابق با صورتجلسه از ملزوماتی که در مسیر تحقق طرح پیشنهادی لازم داری استعلام میگیری که در چه زمانی بودجه ، لوازم و افراد مورد نیازت رو بهت معرفی میکنن ، تازه درگیر یه سری موارد جدید میشی و اونجا میفهمی که تفویض اختیار به کل یه شوخی بوده و تو هیچ کاره ای و دوباره باید همه رو تاییدیه بگیری و خیلی از مواردش رو هم مدیرعامل جان خط میزنه و یا تعدیل میکنه
من تو جایی بودم که مدیر عامل بالای 100 نفر نیرو داشت ولی برای خرید دستمال کاغذی مصرفی در سازمان هم خودش تصمیم گیرنده بود ! قطعا براتون قابل باور نیست ولی واقعیت داره این موضوع و اتفاقا این شرکت موفق هم بوده و اصلا فکر نکنید که موفق نمیشه سازمانی با این مدل رفتار از طرف مدیرعامل و فقط این مدیرعامل زندگی رو به خودش تلخ میکنه ، چون باید از اول تا آخر باید توی سازمانش باشه و این با تعریفی که واریان بافت کرده و اعتقاد داره که بیزینس یعنی : تو نباشی و سیستمت کار کنه در مخالفت هست .
پس الان مشکل چیه ؟
کمی به عقب تر برمیگردم ، یادمه خودم مدیری بودم که در یکی از کمپانی هایی که مشغول به کار بودم ، تقریبا تیم زیر مجموعه من کمتر میتونستن تحمل یه آدم بد اخلاق ، بد دهن و زورگویی مثل من رو داشته باشن و یا فرار میکردن از دستم و یا خودم اخراجشون میکردم ! این معضل تاجایی پیش رفته بود که یه روز معاونم اومد بهم گفت که رئیس تو یه چیزیت هست ! فک کنم استخدام میکنی که اخراج کنی و از این کار لذت میبری !!
یه روز مدیر عامل من رو صدا زد و بهم گفت که سمسارجان تو خیلی اکتیو هستی و واقعا داری خیلی تلاش میکنی ولی این همه عصبانیتت و این همه بد اخلاقی با پرسنلت برای این هست که تو مواردی که در حوزه اختیارت هست رو تفویض نمی کنی و تو همه کارها باید خودت حضور داشته باشی و بهتره که این کار رو یواش یواش تمرین کنی ! چون خسته هستی و روحت خیلی به هم ریخته است .
این یه تلنگر خوبی بود برای من و باعث شد که کمی به کارام فکر کنم ! یادمه که هر بار میخواستم کسی رو تنبیه کنم به ماموریت زمینی می فرستادم پس خودم رو به ماموریتی زمینی فرستادم و توی مسیر به رفتارم فکر کردم و تقریبا اونقدر تغییر کردم بعد از اون سفر که متوجه یه نکته خیلی خوبی شدم و دیدم که رسالت من توی اون سازمان تموم شده و همه مواردی که لازم بود رو به افرادی که می شناختم تفویض کردم ، حتی یادمه با همه علاقه ای که به CRM و راه اندازی کاملش در اون سازمان داشتم ، چون نمی تونستم کامل راه بندازمش ، همیشه نصفه نیمه راه افتاده بود برای همین در روزهای انتهایی به یک دوست خیلی خوبم سپردم و هنوزم این متخصص خوش قلب و مهربون توی همون سازمان فعال هست و داره زحمات زیادی میکشه ! معاون خودم بعد از من به عنوان مدیر فروش همون مجموعه ادامه کار رو به دست گرفت و بسیار هم رزومه خوبی رو برای خودش و سازمان خلق کرد و تارگت های خوبی رو زد !
پس امروز که دیگه به عنوان مدیرعامل یک شرکت حوزه فناوری اطلاعات در سرفصل های مختلفی مثل کریپتوکارنسی ، تولید محتوا و ورزش فعالیت دارم ، فهمیدم که بهترین دارایی های من تخصص ام و تجربه ام نیست و استفاده از این دو در بکار بردن ارتباط با نیرو های انسانی یا بهتره بگم سرمایه های سازمانی ام هست .
بیایم به این فکر کنیم که وقتی یه کاری و یا مجموعه ای از کارها رو تفویض میکنیم ، به صورت کامل واگذار کنیم و دیگه دخالتی توی اون نداشته باشیم .
والا بخدا کار سختی نیست !