هرچی دوس دارم بنویسم…این جمله هست ک وقتی میخوای بنویسی جلو چشمات میاد.درسته مگه نه؟
ولی مشکل از همین جا شروع میکنه خودش رو نشون بده و از اون قسمت تاریک بیرون میاد.ترسناکه نه؟
من با این تاریکی زندگی میکنم تاریکی منو میکشه ولی قویم میکنه شاید هم نکرده و این جز خیال و فکر نیست.
هرچی چیزی اتفاق می افته چه خوب چه بد ولی مهم نیست الان مهم نیست برای من که دنبال چیزی هستم که ممکن نیست قوی بشم چرا جرت ندارم
خسته ام از هرچیز چه میخواهم نمیدانم میدانم ک نمیدانم دارم ندارم میان این دو آزارم میدهد
چ کسی بود میگفت میانه روی خوب هست اره فهمیدی ولی چرا من نمیبینم ؟
من که هستم من چه هستم اصلا نمیدانم
دلیل وجودم چه هست نمیدانم
خوب است بد است فطری هست فقهی است علمی است خدا دادی هست
سوال زیاد است پاسخ دور شاید هم نزدیک
نمیدانم ک نمیدانم
به خود اعتماد دارم اما ندارم
به روح مقدس دارم ندارم
مثل همیشه نوشته بدون نتیجه است و من هنوزم هم درمانده ام و این پایان این است