تو دورههای طراحی تجربه و رابط کاربری به User Research که میرسیم معمولا به بستر زمینهای (Context of use) هم اشاره گذرایی می شه و رد میشیم. اینجا خوبه کمی بیشتر توش عمیق بشیم.
نکتهی کنکوری درک Context of Use اینه که بفهمیم کاربر در چه شرایطی از اپلیکیشن ما استفاده میکنیم.
بزارین با یه مثال ساده شروع کنیم.
کاربر کِی داره از Waze، بلد و نشان استفاده میکنه؟ جواب به این سوال سخت نیست. معمولا زمانی که در حال رانندگیه و خوب این شرایط با حالت عادی استفاده از موبایل فرق داره.
قبل اینکه ادامه رو بخونین فکر کنین که چه تفاوتهایی داره؟
1. در این حالت روی موبایل مسلط نیست و فاصلهاش با صفحهی موبایل بیشتر از حالت عادیه.
2. تمرکزش روی رانندگی یا حتی صحبت با سرنشینان داخل ماشینه نه موبایل.
3. احتمالا طولانی مدت تعاملی متقابلی با اپلیکیشن نداره.
4. در حال حرکت و با تمرکز/دقت کمتر از موبایل استفاده میکند.
5. ممکنه در حالت Portrait یا Landscape استفاده کنه.
6. ممکنه نور بیوفته روی صفحه موبایل ( به خصوص برای راننده موتوری)
7. ممکنه در حین آدرس دهی با کاربر تماس گرفته بشه.
8. شاید مدت زیادی در راه باشه.
فکر کردن به هر کدوم از این شرایط باعث شده طراحی به راهحل به خصوصی همگرا بشه. هر شماره پایین نتیجه پاسخ طراحانه به موضوع متناظرش در بالاست.
1. بهتره ابعاد نوشتهها و المانهای بصری بزرگتر باشه.
2. فقط وقتی نیاز به توجه است باید با اعلانهای صوتی/تصویری اطلاعات مهم را در اختیار کاربر قرار دهیم.
3. نباید اجازه بدیم در زمان باز بودن اپلیکیشن، صفحهی گوشی خاموش بشه مگر به درخواست کاربر.
4. محدودهی لمس (Touch Target) باید از حالت عادی بزرگتر باشه و مارجین بیشتری هم با سایر دکمهها داشته باشه.
5. اپلیکیشن باید برای هر دو حالت عمودی و افقی طراحی بشه.
6. کنتراست رنگها باید در بیشترین حالت ممکن باشه.
7. بهتره مسیر در حال پیمایش، ذخیره بشه که اگر تماس موجب قطع شدن 4G شد همچنان مسیر رو نشان بده.
8. مصرف باتری باید در بهینه ترین حالت ممکن باشه.
شاید معتقدین که اگر شما هم به جای طراح این محصولات بودین حتما این موارد رو در اولین تلاش رعایت میکردین. اجازه بدین سر این موضوع توافق نداشته باشیم و بگم که معما چون حل شود آسان شود. اصطلاحا شما دچار اثر Hindsight Bias شدین.
سوگیری پسنگر (Hindsight Bias) به این موضوع اشاره داره که پس از وقوع یک واقعه، افراد معتقدند که رخداد این اتفاق کاملا معلوم بوده و اگر به زمان قبل از رخداد برگردن میتونستن به راحتی این نتیجه رو پیشبینی کنن.
فکر کنم با این مثال متوجه شده باشین که Context of Use داره به چی اشاره میکنه. به زمینه استفاده (Context of Use) باید به دید یک عامل مهم در طراحی تجربه کاربری نگاه کرد.
البته فقط محدود به این ملاحظات فیزیکی نیست و چیزهای دیگری نظیر زمینهی فرهنگی/مذهبی، معلولیت موقت/دائمی، محدودیتهای قانونی شهر/کشور و Mental Model کاربر رو هم در بر بگیره.
در مورد منتال مدل قبلا بارها گفتم و هر لحظه که جلوتر میرم بیشتر به این نتیجه میرسم که باید بیشتر تاکید کنم که بهش توجه کنین.
در این بین یکی از بخشهای مهم Device کاربره که بدونیم داره از چه ابزاری استفاده میکنه. تلویزون، لپتاپ و موبایل هر کدوم مدل خاصی از تعامل کاربر رو با خودش داره.
توی تلویزیون و دسکتاپ مفهوم Hover رو (کمی متفاوت از هم) داریم در حالی که تو موبایل (ابزارهای لمسی) معمولا نداریم.
از طرفی تو موبایل Gestureها و Rotation رو داریم و تو دسکتاپ، موس و کیبورد رو داریم. تو تلویزیون هم Remote control رو داریم و نقش (Voice-User Interface (VUI پررنگتر از بقیه ابزارهاست.
تو لحظهی 1:28:10 ویدئوی دوره طراحی تجربه و رابط کاربری به طراحی کنترل تلویزیون هوشمند شیائومی پرداختم که چطور Context of Use رو لحاظ کردن.
ویدئوی یوتیوب ( VPN خود را روشن کنید)
همچنین یه وبینار طراحی UI/UX پلیر پخش فیلم رو قراره ۲۷ خرداد برگزار کنم. اونجا میبینمتون.