نویسنده : ریچ کارلگارد
مترجم: جواد امیریان
وقتی برای یک سفر سه هفتهای در آغاز سال 2020 به مکزیک رفته بودم با خانمی آمریکایی آشنا شدم به اسم کانی. کانی ۶۳ ساله که قبلا برای آمریکا و روی پروژههای توسعهی دموکراسی کار میکرد، چند سالی بود که تمام زندگیاش را به مکزیک منتقل کرده بود. او حالا تنها در یک خانهی بسیار بزرگ روستایی زندگی میکرد. البته نه چندان هم تنها. او هشت سگ و سه اسب داشت که بیشترشان معلول یا پیر بودند و بخاطر علاقهی زیادی که به حیوانات داشت آنها را به سرپرستی گرفته بود.
کانی، کتابی را به من معرفی کرد به نام «زندگی 2.0: چطور مردم آمریکا در حال انتقال زندگیشان به جاهایی هستند که شادیشان آنجاست». این کتاب در سال 2004 توسط ریچ کارلگارد، نویسنده و کارآفرین آمریکایی نوشته شده بود و توسط وال استریت ژورنال به عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای 2004 هم انتخاب شده بود.
کتاب، در واقع ماجرای افرادی است در آمریکا که -با دلایل مختلف و به لطف پیشرفت فناوری ارتباطات و اینترنت- در حال مهاجرت از شهرهای بزرگ به شهرها و دهکده های کوچک هستند. فصل چهارم هم راجع به تجربهی کانی است. برخی از این افراد مثل کانی، همان شغل قبلیشان را در قالب دورکاری ادامه میدهند، برخی هم با پتانسیلهای موجود، بیزینسهای جدیدی را شروع کردهاند.
در بخش اول نویسنده سراغ افراد مختلفی میرود تا تجارب خود را در این زمینه منتقل کنند. در بخش دو هم نویسنده به تحلیل این مشاهدات میپردازد. در بخش سوم و آخر هم نویسنده کتاب، شهرهایی را در آمریکا معرفی میکند که میتوانند مقاصد خوبی برای مهاجرت به شهرهای کوچک باشند.
من در حال ترجمهی بخشهایی از این کتاب هستم و امیدوارم این ترجمه برای فارسیزبانانی که دغدغهی مهاجرت معکوس دارند، (چه از تهران و دیگر کلانشهرها دیگر به شهرهای کوچک و روستاها، و چه از کشورهای توسعهیافته به میهن خود) حرفهایی برای گفتن داشته باشد.
علاوه بر این با شروع پاندمی کرونا در دنیا، سبک جدیدی از زندگی و کار در حال شکلگیریست که بیشتر به دورکاری و استفاده از تکنولوژیهای ارتباطی وابسته است. بنابراین ما احتمالا تغییرات بیشتری از این جنس را در سالهای آتی خواهیم دید.
داستان از اینجا شروع میشود که نویسنده، (ریچ کارلگارد) از یکی از همکارانش در مجله ی فوربز میشنود که بسیاری از دوستانش در حال ترک سانفرانسیسکو هستند. اما به کجا؟ به پورتلند، ساکرامنتو، بویسی، شهرهایی به مراتب کوچکتر از سانفرانسیسکو!
این رفتار اگر چه با توجه به رشد وحشتناک قیمت مسکن و اجاره خانه در سانفرانسیسکو، غیرمنتظره نیست؛ اما بعید است خانواده هایی که طعم زندگی در یک شهر پیشرفته و مدرن مثل سانفرانسیسکو را چشیده باشند، بتوانند در شهرهای کوچک دوام بیاورند. آنها نسبت به شهرهای کوچک معمولا نگاهی از تحقیرآمیز و از بالا به پایین دارند و حاضر به زندگی در این شهرها نیستند. و خلاصه چنین مهاجرت گلهای باید عوامل مهم دیگری هم داشته باشد.
این اولین کتابی نیست که به این مدل مهاجرت در آمریکا پرداخته. پیش از این در 1991 و 1998 هم کتابهایی به نام Penturbia و The Roaring 2000s هم پیشبینی کرده بودند که بواسطهی تغییر شرایط اقتصادی در آمریکا و توسعهی فناوری، این نوع از مهاجرتها شتاب خواهد گرفت.
حالا، در ابتدای دههی 2000 که ریچ در حال نوشتن کتاب است، تغییرات مهمی در جامعهی آمریکا در حال رخ دادن است:
خلاصه چنین شرایطی بخش قابل توجهی از جامعه آمریکا را از خواب بیدار می کرد تا به زندگی خود "معنا" ببخشند و آنها را از شهرهای شلوغ و سبک زندگی پرهزینه و رقابتی به شهرهای کوچک و آرام و روستایی طور می فرستاد.
در بخش اول کتاب ریچ سوار بر یک هواپیمای شخصی کوچک بر فراز آمریکا میگردد و به روستاها و شهرهای کوچک سر می زند تا روند این مهاجرتها را از نزدیک ببیند. در حین اینکه خودش در حال یادگیری خلبانی است. او با افراد زیادی ملاقات میکند و ماجرای هر کدام را روایت میکند:
ریچ کارلگارد، نویسندهی کتاب، به زوجی اشاره میکند که از دالاس (یک شهر یک و نیم میلیونی) به یک شهر ۵۰ هزار نفری در تگزاس مهاجرت کردهاند؛ جایی که
ادامه دارد...
------
پ.ن. بسیار خشنود و خوشحال میشم اگر اشکال یا ایرادی در ترجمه پیدا کردید به بنده اطلاع بدید.