باور نادرستی در میان افغانستانیها عام است که همهی انتحار و تروری که روزانه از شهروندان افغان قربانی میگیرد کار دولت پاکستان است. مشکل اصلی این باور از آنجا روشن میشود که نظامیان پاکستان را تنها منبع شر قلمداد میکند و در برابر عاملهای خرابکار دیگر سکوت پیشه میسازد.
این واقعیت انکارناپذیر است که بخش زیادی از تروریزمی که از افغانستان قربانی میگیرد از پاکستان میآید و نظامیان این کشور دستشان تا آرنج در خون افغانستانیها غرق است. اما با نگاه ژرف به واقعیت پیچیدهی بازیهای استخباراتی در افغانستان میتوان به درستی مدعی شد که دستهای غیرپاکستانی هم در بحران افغانستان نقش زیادی بازی میکنند و به سادگی نباید تمام بارِ دوش جنگ و جنایت جاری در کشور را به گردن پاکستانیها انداخت. جنگ افغانستان جنگ قاعدهمند و یکپارچه نیست که با سیاه و سفیدکردن قضایای آن بتوان به نتیجهگیری نهایی رسید. در این جنگ حتا به مأموران بلندپایهی دولت کابل که فراخوان بسیج مردمی علیه پاکستان میدهند ممکن است شک کرد.
کشورهای مهم منطقه در روند ثباتسازی و برعکس بیثباتی افغانستان نقش بارز دارند و بدون توجه به همهی این کشورها نمیتوان برداشت درستی از واقعیت بحران افغانستان داشت. در این میان، پاکستان و عربستان سعودی به عنوان حامیان تندروی اسلامی و تروریزم نقش محوری دارند؛ مسالهیی که سران «حکومت وحدت ملی» به آن پی برده اند.
افغانستان برای تأمین صلح و ختم جنگ در عین حال که نیاز دارد نقش ایالات متحد امریکا، پاکستان، چین، عربستان سعودی و ترکیه را نادیده نگیرد، مجبور است که هند، روسیه و ایران را هم از خود دور نکند. این کشورها نقش مهمی در سیاست افغانستان دارند و نمیشود آنها را نادیده گرفت. از این نظر، تأمین صلح و ثبات در کشور بدون همیاری قوی منطقهیی و جهانی دستیافتنی نیست؛ همیارییی که متأسفانه در حال حاضر وجود ندارد. آنچه در سیاست اعلانی کشورها در رسانهها به چشم میخورد، چیزی نیست که برای افغانستان ثباتآور باشد. مثلن، دولت پاکستان اعلان میکند که برای تأمین صلح در افغانستان در کنار «برادران» افغانش ایستاده است؛ اما طالبان به عنوان ابزارهای جنگ نیابتی پاکستان در حال جنگیدن با «برادران افغانی» دولت اسلامآباد هستند.
این نوشته قبلن منتشر شده است.