یا، چگونه به دنیای اتوماسیونها قدم بذاریم؟
وقتی کلمهی اتوماسیون رو میشنوم، یاد ادارهای که بابام توش کار میکرد میافتم. بابام اونجا پشت یه کامپیوتر میشست که تو مرورگرش، سایتی به نام «اتوماسیون اداریِ چمیدونم چیچی» باز بود. قیافهی این سایته خیلی ترسناک و سفت و سخت و خشک و نچسب و کریه بود و بویی از ظاهر سایتهای خوشگل امروزی نبرده بود.
از اون زمان حدود ۱۰-۱۲ سال میگذره. اون موقع دبستان بودم و الان دانشگاهم. بعد از این همه وقت، دوباره توی یکی از درسهای دانشگاه بود که به مفهوم اتوماسیون برخورد کردم…
با درس تحلیل و طراحی سیستمها آشنا نیستید؟ خب اشکالی نداره. با devops چی؟ اگه اینم نمیشناسید بازم اشکالی نداره، ولی دیگه باید قطعا «گروه مولایی تحلیل-طراحی» رو که من هم یکی از اعضاش بودم، بشناسید:
شوخی کردم، واقعا چرا باید شما با این گروه چهار نفرهی ما آشنا باشید؟ همون بهتر که آشنا نیستید و ندیدید چه بر سرمون تو این گروه گذشت.
اتوماسیون مفهومی بود که تو درس تحلیل-طراحی باهاش آشنا شدم، ولی بعدتر دیدم که چقدر این مفهوم سایر عرصههای زندگی رو هم فتح کرده؛ مثلا یه دانشآموز وقتی برای درس علومش خلاصهنویسی میکنه، یه فرآیندی رو اتوماتیک کرده که دیگه لازم نیست بعداً دوباره انجامش بده و با همین کار، به دنیای اتوماسیونها قدم گذاشته.
اتوماسیون با اتوماتیک همخونوادهست. برداشتی که من از اتوماسیون تو ذهنمه، همینه که تو سعی کنی کاری رو اتوماتیکش کنی تا در آینده لازم نباشه دوباره همون کار رو با صرف همون وقت و انرژی انجام بدی؛
مثلا وقتی به جای مسئول کنترل کیفیت یه شرکت، یه ربات بیاریم تا دقیقاً همون کار رو انجام بده، یک فرآیند اتوماتیک شده و دیگه لازم نیست تا اون مسئول کنترل کیفیت، دونه دونه کیفیت محصولات رو تست کنه و زمانش رو صرف این کار کنه. به جاش، این فرد میتونه بره یه کار باکیفیتتر و باارزشتر انجام بده.
همونطور که تو مثال دانشآموزِ خلاصهنویس هم دیدیم، لزوما اتوماتیککردن کارها و ورود به دنیای اتوماسیونها، آنقدر سخت و پیچیده و دور از ذهن نیست؛ مثلا من همین که اتاقم رو مرتب نگه دارم، فرآیند پیداکردن لنگهی راست جورابم رو اتوماتیک کردم و دیگه هر روز صبح نباید وقت صرف کنم تا توی اتاق بههمریختهم، لنگهی راست جوراب رو پیدا کنم.
یا مثلا وقتی خلاصهنویسی میکنم، دیگه موقع هر امتحان لازم نیست تا برم دوباره کتاب رو بخونم و به مطالعهی همین خلاصهها بسنده میکنم (البته بعضی وقتها ممکنه یهسری ریزهکاریها یادم بره و به همین خاطر سراغ کتاب هم میرم)
کلا در باب اتوماسیون، بیاید به این فکر کنید که توی زندگیتون، چه زندگی شخصی، چه زندگی درسی، چه در ارتباط با خانواده و چه در ارتباط با دانشگاه و دوستان و فامیل و فلان و بهمان، کدوم فعالیتها هستند که به تعداد زیادی انجامشون میدید و در گام بعد، به این فکر کنید که برای تسهیل و سریعترکردن و کمترانجامدادن اون فعالیت، چه کارهایی میتونم انجام بدم.
به نظرم یکی از مهمترین و اثرگذارترین کارهایی که در رابطه با اتوماسیون میشه انجام داد، مستندسازیه! مستندسازی یعنی چی؟ یعنی این که تو بیای و تجربیاتی رو که از انجام یک کار به دست آوردی، یه جایی بنویسی. خوبی این کار چیه؟ اینه که اگه دفعهی بعد خواستی اون کار رو انجام بدی، با خوندن اون مستندات، دیگه از نقطهی صفر شروع به انجام اون کار نمیکنی و از همون ابتدای کار، جلوتر هستی. این کار منجر به این میشه که این دفعه، زودتر و حتی بهتر، همون کار قبلی رو انجام بدی.
لازمهی موثربودن مستندسازی، مستندخوانیه! یعنی شما قبل از انجام هر کار، خوبه که یکم بگردید ببینید پیشینیان شما که اون کار رو انجام دادن، چه تجربیاتی داشتن و سعی کنید از اون تجربیات نتیجه بگیرید و راه خودتون رو هموارتر کنید.
فرض کنید شما کار A رو اتوماتیک انجام میدین. حالا از وقتی و انرژیای که در انجام این کار ذخیره کردین، میتونین برین کار B رو هم انجام بدین. پس تا همینجاش یکم توسعه پیدا کردین و تونستین در همون زمان، کارهای بیشتری رو انجام بدین.
اتوماسیون حتی کیفیت انجام کارها رو هم بهتر میکنه! احتمالاً وقتی یک کار به صورت اتوماتیک و با یک نظم خوبی انجام میشه، درصد خطا و اشکال توش پایین میاد و اینجوری کیفیت انجامش هم بیشتر میشه.
اتوماسیون آنچنان هم که به نظر توی مرورگر کامپیوتر بابای من توی ادارهشون بود، کریه نیست…