ویرگول
ورودثبت نام
سید علیرضا هاشمی
سید علیرضا هاشمی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

رو در روی هم

بوی ماه مهر

تا اینجا اول مهر و اولین ترم ارشد برای من بد نبوده؛ از اربعین برگشته‌ام، یک جلسه کلاس حضوری هم نرفته‌ام، یک مجموعه اعتراضات گسترده نسبت به حکومت را می‌بینم و به خاطر همراه‌نبودن با کلیت دیدگاه معترضان مقداری فحش و last seen a long time ago خورده‌ام، یکی از صمیمی‌ترین دوستانم با مشترک مورد نظرش هم‌فردا شده‌اند و از این به بعد چای‌هایشان را با عطر یک دیگر هم می‌زنند، با آدم‌های جدیدی هم‌اتاقی شده‌ام که تا همینجای کار با آن‌ها کلی کیف کرده‌ام، دوران بودنم در هسته مرکزی جمع علمی رستا رو به پایان است، ...

طعم شیرین خیال

راستش را بخواهید، در حال گوش‌کردن به آهنگ «طعم شیرین خیال» از دال‌بند هستم. آهنگ زیبایی است. با دال‌بند موافقم که «خیال» خوشمزه‌ست و طعم شیرینی دارد. خیال با تخیل هم‌خانواده است که احتمالاً واژه‌ی تخیل را بیشتر در فیلم‌های علمی-تخیلی شنیده‌اید.

تنها بدی خیال همین است که واقعی نیست! که متاسفانه بدی بزرگی است.

تحصیلات تکمیلی

به دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری، دانشجویان تحصیلات تکمیلی می‌گویند. این دانشجویان بیش از هر شخص دیگری به مقوله‌ی «اپلای» نزدیکند و اکثرشان در حال درس‌خواندن برای ادامه‌ی تحصیل و زندگی در کشور دیگری هستند. با آمدنم به مقطع ارشد در گروه تلگرامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی کامپیوتر شریف عضو شده‌ام. این روزها که بحث اعتراضات داغ است، در این گروه تلگرامی بحث‌های جالبی می‌شود؛ یکی از لزوم اعتصاب و سرکلاس‌نرفتن می‌گوید، آن یکی اوضاع حضوری یا مجازی‌بودن کلاس‌ها را می‌پرسد، دیگری مقوله‌ی «خودخواهی» را پیش می‌کشد و از لزوم خودخواه نبودن در قبال هم‌کلاسی‌هایمان که بازداشت شده‌اند می‌گوید.

از بین پیام‌های این گروه، پیام زیر از «آرمان» بیش از همه توجه‌ام را به خودش جلب کرد؛ پیامی که طعم شیرین خیال داشت:

۲۳ تا قلب و ۲ تا انگشت شَست در آن گروه، واکنش زیادی است.
۲۳ تا قلب و ۲ تا انگشت شَست در آن گروه، واکنش زیادی است.

رویای مشترک

واضح است که جمع زیادی از مردم و به‌خصوص دانشجویان از حکومت ناراضی‌اند. بحث‌های داخل گروه تحصیلات تکمیلی و اعتراضات و فحش‌هایی که داده می‌شد، از سر غُر نبود. آرمان در پیام بالا حرف خوبی زد که دانشجویان تحصیلات تکمیلی فعلی و آن‌هایی که درسشان تمام شده و واسه خودشان دکتر-مهندس شده‌اند، «رویا» ای در سر دارند و اعتراضات فعلی را زمینه‌ای برای تغییر و رسیدن به آن رویا می‌دانند.

اگر فحشم نمی‌دهید، به نظرم آن بسیجی یا نیروی گارد ویژه هم رویایی دارند؛ رویایی که تا حد زیادی به رویای آرمان و دانشجویان آن گروه تلگرامی و خارج‌رفته‌ها شبیه است.

به خدا

از قدیم شنیده و می‌شنویم که هزار راه برای رسیدن به خدا هست. باز هم اگر فحشم نمی‌دهید، از نظر من برای رسیدن به رویایی که آرمان گفته بود، هزار راه وجود دارد؛ یعنی تو، هر که می‌خواهی باشی، در همین لحظه و فارغ از اوضاع جامعه، چه اعتراضات در جریان باشد یا نباشد، چه جمهوری اسلامی باشد یا نباشد، ... می‌توانی کاری انجام دهی تا به آن رویای دیرینه به اندازه‌ی سهم خودت نزدیک‌تر شوی، به خدا!

ته قصه

اخیراً با دو کلمه‌ی زیبای «فردیت و جمعیت» آشنا شده‌ام و می‌خواهم این جمله‌ی زیباتر را هم برایتان بگویم که:

ببینین دوستان! ته قصه داستان فردیت و جمعیته

به نظرم در راه رسیدن به رویای آرمان یا هر رویای دیگری، مهم‌ترین نکته این است که چقدر به فردیت یا جمعیت اهمیت می‌دهیم. اصطلاح انگلیسی‌ای به نام «کاست» با معادل فارسی «هزینه» وجود دارد. معمولاً اینجور مواقع این سوال را می‌پرسند که برای رسیدن به رویاهایت حاضری چقدر «کاست» بدهی. کاستْ اشاره به فردیت دارد و هزینه‌های شخصی را نشان می‌دهد. اکثر ملت به کاست رسیدن به آرزوهایشان نگاه می‌کنند، در حالی که «بِنِفیت» های آن را نادیده می‌گیرند. معادل فارسی بنفیت «سود» یا «آورده» است. مهم‌ترین بنفیت تلاش در راه رسیدن به رویاها «جهتمند شدن» است. رویا، چیزی است که زندگی تو را قاعده‌مند می‌کند و همین چهارچوب‌داشتن و اصول‌داشتن، جلوی تو را از رفتن به این راه و آن راه می‌گیرد.

اصلاً چرا دارم از کاست و بنفیت حرف می‌زنم؟ ولش کن، برگردیم سر اعتراضات...

بنشین لحظه‌ای

دال‌بند از معشوقه‌اش تمنّای نگاه می‌کند. نگاه او آرامش‌بخش است. حرف‌های او هم. دال‌بند از معشوقه‌اش می‌خواهد بنشیند و درباره‌ی فردای مشترکشان صحبت کنند.

از اسمش هم مشخص است: «هم‌فردا» ها فردای مشترکی دارند. هم‌فرداها لزوماً عاشق و معشوق نیستند. برای شناختن هم‌فرداها باید ویژگی‌هایشان را بشناسیم. رویای مشترک‌داشتن از ویژگی هم‌فرداهاست. اگر هنوز فحشم نداده‌اید، لطفاً برای گفتن این جمله هم فحشم ندهید که بسیجی کف خیابان و ایرانیِ ساکن سیلیکون‌ولی هم هم‌فردایند؛ چرا که از یک کشورند و رویای مشترکی برای آن دارند.

رو در روی هم

فقط خواستم بگویم که هم‌فرداها با هم صحبت می‌کنند، رو در روی هم، برای چشیدن طعم شیرین «رویا». «خیال» مال همان فیلم‌های علمی-تخیلی است.


پ.ن: ولی راستش را بگویم، آن بخش «به خدا» برای خودم مهم‌تر از بقیه‌ی بخش‌ها بود.

دانشجویاناعتراضاتدانشگاهایرانجمهوری اسلامی
دانشجوی مهندسی نرم‌افزار، دوست‌دارِ معلمی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید