amoozesh amoozesh
amoozesh amoozesh
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

معرفی 5 کتاب خوب برای خواندن

اگر شما هم خریدار کتاب هستید و عاشق مطالعه, خواندن این مطلب برای شما مفید است. معمولا خوانندگان کتاب قبل از خرید آن سعی می کنند اطلاعاتی در مورد کتاب خوب بدست آورند. در این متن می خواهم به چند کتاب اشاره کنم که به نظرم برای افراد مختلف جذاب است. اول از همه دایره گچی قفقازی شروع می کنم.

دایره گچی قفقازی

تعجب نکنید, شاید توقع داشتید از یک کتاب معروف تر کار را شروع کنیم اما خب خواستم یک کتاب خوب که کمتر مشهور است را اول معرفی کنم که این مقاله برای کسانی که بیشتر اهل کتاب خواندن هستند هم مطلوب و مفید باشد.

دایرهٔ گچی قفقازی یک نمایشنامه‌ است که توسط برتولت برشت نویسندهٔ مشهور و توانمند آلمانی نوشته شده است. ساختار این نمایشنامه مطابق با تئاتر روایی برشت است و داستانی اخلاقی دربارهٔ دختری رعیت را روایت می‌کند که با نجات دادن یک کودک از طبقهٔ بالای جامعه، نقش مادری بهتر از مادر واقعی را برای او ایفا می‌کند.

دایره گچی
دایره گچی


این کتاب توسط ناشران مختلف، با ترجمهٔ افراد مختلف به زبان فارسی منتشر شده است.نشر قطره ترجمهٔ حمید سمندریان از نسخهٔ انگلیسی این کتاب را اخیراً منتشر کرده است. در این کتاب، از فروغ فرخزاد برای تنظیم اشعار یاری گرفته شده است.

1984

کتاب بعدی 1984 جورج اورول هست که احتمالا خیلی ها در کنار کتاب مزرعه حیوانات خوانده اند. ۱۹۸۴ تقریبا پای ثابت همه لیست‌های پیشنهادی برای خواندن کتاب است. در این کتاب جهان به کلی تغییر کرده و به فضایی امنیتی و ترسناک تبدیل شده است. ارزش‌های سفت و سخت و البته مجازات‌های سفت و سخت. دیگر نه تنها مخالفت علنی با برادر بزرگ جرم محسوب می‌شود، که حتی فکر مخالفت هم با مجازات سنگینی همراه است. پلیس ذهن همه جا را زیر نظر دارد و حتی عشق را به عنوان عنصری مبتذل، برنمی‌تابد.

کتاب 1984
کتاب 1984

بلندی های بادگیر

ابتدا در مورد اسم کتاب یک توضیح لازم هست. بلندی‌های بادگیر (Wuthering Height) به سه نام ترجمه شده؛

  • بلندی های بادگیر
  • عشق هرگز نمی‌میرد
  • واترینگ هایتز


ولی همان ترجمه بلندی های بادگیر بیشتر به گوش آشناست. بلندی های بادگیر نوشتهٔ امیلی برونته، شاعر و نویسندهٔ انگلیسی است که در ۱۸۴۷ با نام مستعار الیس بل منتشر شد. بلندی‌های بادگیر تنها رمان امیلی برونته است.

بلندی های بادگیر
بلندی های بادگیر


ویژگی متمایزکننده این رمان در زمان انتشارش لحن شاعرانه و دراماتیک بیان آن، عدم تفسیر نویسنده و ساختار غیرمعمولش بود. این اثر بارها به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده‌است. واترینگ هایتس در این داستان به نام عمارت خانوادگی ارنشاو اشاره دارد که روی تپه و در معرض باد ساخته شده‌است. واژه واترینگ از کلمه‌ای اسکاتلندی گرفته شده‌است و به توفانی که اطراف خانه اصلی داستان وجود دارد اشاره می‌کند و نمادی از فضای پرسروصدای داستان است.

ربه کا

ربه‌کا رمانی اثر دافنه دوموریه نویسنده انگلیسی است، که در ۱۹۳۸ منتشر شد. بسیاری این اثر را که از جین ایر تأثیر گرفته‌است، بهترین اثر نویسنده می‌دانند.

ربه کا
ربه کا


کتاب با این جمله شروع می‌شود که یکی از آغازهای مشهور تاریخ ادبیات است: «دیشب در عالم رؤیا دیدم که بار دیگر در ماندرلی پا گذاشتم» و توسط زن جوانی روایت می‌شود که تا پایان داستان نام او را نمی‌فهمیم و صرفاً به نام خانم دووینتر شناخته می‌شود. داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. دختر جوان پس از مدتی زندگی، پی می‌برد مرد جوان همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز برمی‌دارد که زن جذاب و متوفی مرد جوان، زنی فاسد و هوس باز بوده و شبی که او منتظر معشوق اش بوده، ناگهان با شوهرش روبرو می‌شود و پس از دادن خبر دروغین بارداری اش به دست او کشته می‌شود و شوهرش آقای ماکسیمیلیان دووینتر جسدش را به همراه قایق شخصی اش در دریا غرق می‌کند. پس از یک سال با پیدا شدن جسد ربه کا ماکسیم دووینتر پای میز محاکمه کشیده می‌شود. به آتش کشیده شدن قصر مرد ثروتمند و افشای راز همسر جذاب و زیبایش نشانی از حقایق و نیمه پنهان وجود آدمها است که با ظاهری آراسته و با شکوه پوشانده شده‌است. در حالی که در داخل این ظاهر براق و خیره کننده، آدمها در حال زجر کشیدن و زجر دادن یکدیگر هستند و هیچ‌یک از این حقایق به چشم افراد ساده دل و ظاهر بین که از خارج این زندگی به آن نگاه می‌کنند، نمی‌آید.

لبه تیغ

لبهٔ تیغ رمانی است اثر نویسندهٔ انگلیسی سامرست موآم که سال ۱۹۴۴ منتشر شد. رمان دربارهٔ جوانی است به نام لاری که، علی‌رغم درآمد ناچیز، از زندگی خود خشنود است. او بیشتر در جستجوی یافتن جواب‌هایی به سوالات مربوط به خاستگاه و غایت زندگی است. این طرز برخورد لاری با زندگی خوشایند نامزدش ایزابل که آرزومند تجمل و مجذوب محافل اعیان می‌باشد نیست.

لاری از قبول شغل‌هایی که به او پیشنهاد می‌شود سرباز می‌زند و برای یافتن پاسخ سوال‌هایش به کتابخانه ملی فرانسه می‌رود. ایزابل بعد از دو سال تلاش در جهت منصرف کردن لاری از تحقیقاتش در نهایت او را تهدید به جدایی می‌کند. لاری در برایر حیرت نامزدش، جدایی را می‌پذیرد.

لبه تیغ
لبه تیغ


لاری سپس در معدن زغال‌سنگ استخدام می‌شود و در آنجا به اتفاق یک لهستانی که گرایش به عرفان دارد به آلمان سفر می‌کند ولی چون پاسخی به سوال‌هایش نمی‌یابد به هند می‌رود و با کمک هیپنوتیزم به آرامش دست می‌یابد.

لاری به پاریس برمی‌گردد و تصمیم می‌گیرد با سوفی ازدواج کند. این خبر باعث خشم ایزابل می‌شود. سوفی که شوهر و فرزندش را در تصادف ماشین از دست داده بود بعد از مرگ آنها به الکل روی‌آورد. پس از برخورد با لاری به کمک او اعتیاد خود را ترک می‌کند. ایزابل سوفی را قبل از ازدواج به خانه‌اش دعوت می‌کند و خانه را ترک می‌کند و شیشه ودکایی را روی میز می‌گذارد سوفی ودکا را می‌خورد و بعد به تولون فرار می‌کند و در آنجا به فحشا کشیده می‌شود و سرانجام می‌میرد.

لاری دوباره به آمریکا بازمی‌گردد. به این امید که آنجا شغلی بیاید. قبل از عزیمت، پژوهش‌هایش را در کتابی درج می‌کند. چنین می‌پندارد که از آن پس نتواند شادمانی و خوشبختی را جز در عادی‌ترین زندگانی، به دور از توانگرها، پیدا کند.


لبه تیغربه کابلندی های بادگیرکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید