سلام. قضیه اینه که من تصمیم گرفتم یک گربه بگیرم و میخوام داستان گرفتن گربه و خاطرات و اتفاقاتی که ممکنه از الان رخ بده رو اینجا بنویسم. اینکه چند قسمت ممکنه بشه یا اصلا من گربه دار میشم یا نه رو نمیدونم. ولی مینویسم و میرم جلو تا ببینم چی میشه.
اول از همه اینکه من عاشق گربههام. خیلی زیاد. تو خیابون هروقت گربه میبینم سعی میکنم باهاشون ارتباط برقرار کنم. خانواده خیلی موافق گرفتنش نیستن. یعنی اصولا اعتقاد دارن که جای حیوان توی خونه نیست و مسولیت داره و نمیشه ازش نگهداری کرد. یا همون به قول معروف "تو خودت حیونی!"
بگذریم. من بعد از ۲۶ سال تصمیم گرفتم که یه گربه داشته باشم. رفتم و توی اینترنت دنبال گربهها، نژادهاشون و انواعشون گشتم. به شکل خلاصه هر نژاد گربه یه قیافهای داره، یه سری اخلاق خاص داره و یه سری بیماری. توی گرفتن گربهها باید به این نکتهها و تفاوتهاشون دقت کنید، مخصوصا تفاوتهای رفتاری گربهها. اینهارو با سرچ کردن توی اینترنت میتونید راحت پیدا کنید. برای من که هرروز سر کار میرم و خانوادههم همینطور کلا این موضوع که گربه چقدر میتونه توی خونه تنها باشه و از پس کارای خودش بر بیاد مهمه. البته که در نهایت بازهم ظاهرا گربه میتونه از پس کارای خودش بر بیاد ولی خوب نیست که تنها بمونه. مخصوصا وقتی صاحب داره و به صاحبش وابسته میشه.
از نظر قیافه خود من گربه اسکاتیش رو دوست دارم. گوشهای خوابیده. قیافه مظلوم و کمی هم اسکل طور :)
البته رفتارهای بانمکی هم دارن. مثلا اینکه به خاطر یه سری داستان توی این نژاد اینها میتونن روی مبل مثل انسان بشینن و پاشون رو بندازن پایین. که خب این چیزها خیلی جذابش میکنه. خلاصه این نژاد گربه دل من و برد. و من تصمیم گرفتم که یه گربه از همین نژاد بگیرم.
این شد که با خانواده مطرح کردم و بهشون گفتم. اونها هم مخالفت کردن طبق معمول و این شد که من هنوز نمیدونم بالاخره میتونم یه گربه خوشگل داشته باشم یا نه.
اگه تونستم گربه رو بگیرم حتما تجربههای بعدیم در این مورد رو باهاتون به اشتراک میذارم.