در اقتصاد، مفهومی وجود دارد به نام اثر تراوش (سرریز) Spillover Effect؛ یعنی وقتی یک اتفاق یا فعالیت در یک حوزه، اثرات غیرمستقیم و گاه پیشبینینشدهای در حوزهای دیگر بر جای میگذارد. مثلاً ممکن است سرمایهگذاری در یک کارخانه، باعث رونق کسبوکارهای اطراف مانند رستورانها یا فروشگاهها شود. یا زیبایی ظاهری یک خانه، ارزش خانههای همسایه را هم بالا ببرد.

یکی از جلوههای جالب این پدیده، تراوش نوآوری یا سرریز نوآوری است؛ یعنی زمانی که دانش، فناوری یا مهارتهایی که توسط فرد یا سازمانی تولید میشود، ناخواسته به دیگران منتقل شده و باعث رشد یا نوآوری در آنها میشود—بدون اینکه انتقالدهنده منفعت مالی مستقیمی دریافت کند.
در یکی از جلسات کاری با دکتر کاوهمحمد سیروس، استاد گرامی و عضو محترم هیات علمی دانشکده مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی امیرکبیر که بسیار به یادماندنی بود، ایشان خاطرهای جذاب از تجربه شخصیشان در دهه 60 خورشیدی و دوران جنگ تحمیلی تعریف کردند که درک این مفهوم را بسیار سادهتر و ملموستر میکند.
دکتر سیروس در آن سالها گاهی با دوچرخه به منطقه بلوار ارتش تهران میرفتند تا شیر تازه تهیه کنند، در حالی که پسر خردسالشان را در یک کوله پشتی مخصوص کودکان پشت شانههای خود حمل میکردند. سالها گذشت و وقتی پسر بزرگتر شد، مانند بسیاری از بچهها خواهان دوچرخه شد. در آن دوران، دوچرخههای کودکان معمولاً با چرخهای کمکی عرضه میشد تا یادگیری آسانتر و سریعتر باشد. اما پسر دکتر سیروس از همان ابتدا با اطمینان خواست که چرخهای کمکی حذف شوند. در غیاب پدر، خودش چرخهای کمکی را باز کرد و بدون هیچ آموزشی، دوچرخهسواری را بهراحتی آغاز کرد که موجب شگفتی والدینش شد.
دکتر سیروس معتقد است این اتفاق نمونهای از یک تراوش یا سرریز نوآورانه بود: پسرشان سالها حرکات، تعادل و مهارت دوچرخهسواری را بهصورت ناخودآگاه از روی شانههای پدر یاد گرفته بود. حتی دختر کوچکترشان نیز بعدها با همین مسیر یادگیری غیرمستقیم، بدون نیاز به چرخ کمکی، دوچرخهسواری را فرا گرفت.
این تجربه شگفت آور بهخوبی نشان میدهد که چگونه تجربههای ساده روزمره بیهیچ آموزش مستقیم و رسمی میتوانند منبعی غنی برای انتقال دانش و مهارت باشند. درست مانند آنچه در دنیای فناوری یا اقتصاد با مفهوم « تراوش یا سرریز نوآوری» میشناسیم، جایی که دانش، مهارت و نوآوریهای یک فرد یا نهاد خواسته یا ناخواسته، زمینهساز پیشرفت دیگران میشود.