موضوع مرداد ماه چالش کتابخوانی طاقچه، کتابیه که پادکستها و آدمها معرفیش کرده باشن و خوشبختانه یکی از کتابهایی که مدتها بود خریده بودم و منتظر بودم که توی یه فرصت مناسب بخونمش هم توی این لیست بود. طبق لیستی که طاقچه منتشر کرده کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» توسط مجتبی شکوری معرفی شده و البته چند تا از دوستام که با هم توی چالش کتابخوانی طاقچه شرکت میکنیم هم پارسال این کتاب رو خونده بودن و پیشنهادش کرده بودن.
کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید یه کتاب خودشناسیه که عنوانش اون رو شبیه کتابهای زرد و بهدردنخور کرده، در حالی که به نظر من تا حد خیلی خوبی کتاب ارزشمندیه. نویسندههای کتاب جفری یانگ و جنت کلونسکو هر دو روانشناس هستن و توی این کتاب یازده تلهی رفتاری رو بررسی کردن که همون رفتارهای تخریبگر تکرارشونده هستن. ابتدای کتاب یه آزمون از خواننده گرفته میشه که مشخص کنه احتمالا چه تلههایی دارن. توی هر فصلی هم که راجع به هر کدوم از تلهها صحبت شده هم یه آزمون دیگه هست که شدت هر تله بررسی میشه. احتمالا همهی ما تا حدی به هر تله مبتلا هستیم یا بودیم، ولی شدتشون میتونه متفاوت باشه.
یازده تلهای که توی کتاب بررسی میشن اینها هستن: ترک شده، سوءظن و بدرفتاری، آسیبپذیری، وابستگی، کمبود عاطفی، جامعهگریزی، نقص داشتن، شکست، مطیع بودن، معیارهای بیرحمانه و حقطلبی. توی هر بخش با چند نفر آشنا میشیم که هر کدوم به یه نوعی یکی از این تلهها رو دارن، ریشههای وجود این تلهها بررسی میشن و بعد هم راجع به این که چطوری میشه از این تله رهایی پیدا کرد صحبت میشه. طبق برداشت من از کتاب، این تلهها عموما به دوران کودکی و تجربیاتی که اون زمان داشتیم برمیگردن. چگونگی مواجه شدن با تلهها هم یه الگوی مشابه داره. اول باید تلهی خودمون رو شناسایی کنیم و بعد علل به وجود اومدنش رو پیدا کنیم. بعد باید بررسی کنیم که چرا این فکر ما اشتباهه و در واقع یه تلهی فکریه. چیزی که من از کتاب متوجه شدم اینه که در نهایت باید با اینکه چرا این تله به وجود اومده کنار بیایم و با یادآوری مکرر این موضوع که اینها تلهی فکری هستن و واقعیت ندارن میتونیم باهاشون مقابله کنیم. البته توی کتاب به این موضوع اشاره شده که ممکنه تلهی ما تلهی عمیقی باشه و نیاز داشته باشیم که با کسی که متخصصه کار کنیم تا باهاش مواجه بشیم که به نظر من خیلی درسته و حتی با این وجود هم ممکنه سالها طول بکشه تا یاد بگیریم با تلهامون کنار بیایم.
بخش آخر کتاب راجع به فلسفهی تغییره. جایی از کتاب نوشته شده که «تغییر الزاما به معنای نبود تلهی زندگی نیست.» که به نظر من جملهی قابل تاملیه. به نظرم بخشی از فرایند درمان اینه که قبول کنیم ممکنه یک ویژگیهای در ما باشن که هیچوقت تغییر نکنن. کاری که از دست ما برمیاد اینه که نسبت بهشون آگاه بشیم و سعی کنیم که اجازه ندیم به زندگیمون غالب بشن. جایی دیگه کتاب میگه «تغییر یعنی برآوردن نیازهای اساسی خودتان بدون اینکه به اطرافیان خود آسیبی وارد کنید.» که باز هم خیلی اصل مهم و اساسیایه و دقیقا پارگراف بعدی در مورد اهمیت دادن به دیگرانه و میگه «یکی از خشنودکنندهترین جنبههای زندگی، محبت و بخشش به دیگران و همدردی با آنهاست.» که من این رو با تموم وجود درک کردم و بهش باور دارم. نوشتهام رو میخوام با قسمتی از کتاب که خیلی دوست داشتم تموم کنم «این که در کودکی تا چه اندازه آسیب دیدهاید توجیهی برای عدم پذیرش مسئولیت تغییر نیست. رنج دوران کودکی نشان میدهد که چرا تغییر بسیار سخت و زمانبر است اما توجیهی برای ادامهی الگوهای مخرب و عدم تلاش برای تغییر آنها نیست.»
کتاب زندگی خود را دوباره بیافرید نوشتهی جفری یانگ و جنت کلونسکو ترجمهی ساره حسینی عطار رو میتونید از طریق لینک زیر در اپلیکیشن طاقچه بخونید.