دوستان سلام من برای اولین بار در ویرگول داستان می نویسم و بخاطر یکی از دوستام دارم از تهیونگ یک تک پارتی می نویسم 😁
علامت شما+ ،علامت تهیونگ_ ،علامت میا × ،علامت کلویی ÷ (این دو شخصیت رو بعداً میفهمید کین)
خب خب بریم برای شروع لتس گو
اسم شما ا/ت هست با تهیونگ ازدواج کردید برای یکی از کنسرتای تهیونگ رفتید آمریکا ولی کنسرتش تموم شده و الان برای خوشگذرونی هستید
چند وقت میشه با من خیلی سرده دیر میاد خونه اون موقع هم که تو کره بودیم هم با من سرد بود ولی درکش می کردم چون خیلی کار داشت ولی الان که توی آمریکا هستیم و کنسرتش تموم شده یکم نگرانشم
میگم نکنه... نه نه ا/ت فکرای عجیبی می کنی تهیونگ دوست داره
در حال فکر کردن به افکار احمقانم بودم که با صدای در ویلا به خودم اومدم
رفتم سمت در و با دیدن تهیونگ سریع رفتم بغلش کردم
_ وای ترسیدم ،تو هنوز بیداری
+ آره بدون بغلای تو خوابم نمیبره
_ باشه برو کنار خستم
قبلاً حتی وقتی خسته بود باز بغلم می کرد
به پشت خوابیده بود نور گوشیش توجه من رو جلب کرد بلند شدم ببینم چیه
اون چیزی رو که دیدم باور نمی کردم اون... واقعا... داشت... به من... خ.ی.ا.ن.ت می کرد
دستم رو گذاشتم جلوی دهنم تا صدایی ازم در نیاد و از ویلا زدم بیرون
به دوستم که در آمریکا زندگی می کرد زنگ زدم
× چته این موقع شب زنگ زدی نمیگی ملت خوابن چیکار داری ساعت سه نصف شب
+ م...می...میا
با شنیدن صدام خواب از کلش پرید
× ا/ت عزیزم چرا گریه می کنی
+ میا میشه بیای پیشم
× حتماً عزیزم الان میام کجایی
+ نزدیک خونمون هستم
× الان میام
وقتی اومد همه ی ماجرا رو براش تعریف کردم
× عوضی (ببخشیدا) چطور تونست بهت خیانت کنه... ولی از تهیونگ بعید بود... عزیزم گریه نکن... امم... من کارای طلاق رو انجام میدم
+ چی طلاق ولی من عاشق اون عوضیم (بازم ببخشید)
× عزیزم چاره ای نداریم می خوای تا آخر عمرت با یک خیانت کار زندگی کنی
+ باشه کی کارش رو انجام میشه
× یکی از دوستام وکیله میتونه کمکت کنم ولی دوهفته سرش شلوغه باید صبر کنی
+ چی صبر کنم ولی من نمیتونم تا دوهفته صبر کنم
× تو دختر قوی هستی عزیزم تو میتونی دوهفته صبر کنی
+ باشه رفتم خونه به تهیونگ چی بگم
× چیزی نگی بهتره یک وقت دیدی مخالفت کرد
+ باشه مرسی عزیزم تو نبودی من چیکار می کردم
× عزیزم دیگه گریه نکن الان برو خونه و استراحت کن
رفتم سمت خونه واقعا خسته بودم ساعت پنج بود
وقتی در خونه رو باز کردم با قیافه عصبانی تهیونگ مواجه شدم وارد خونه شدم و در رو بستم
_ کجا بودی دختره احمق خیلی نگرانت شدم
دلم می خواست بزنم زیر گریه بغض بدی توی گلوم گیر کرده بود
_ امیدوارم که یک دلیل قانع کننده داشته باشی که الان رفتی بیرون
یک دفعه دستم رو گرفت و محکم هولم داد کل بدنم درد می کرد
بغضم ترکید ولی نمیشنید داشت همه چیز رو بهم میریخت و بلند داد میزد
_ واقعا نگرانت شدم دختره حرضه
دیگه تحمل نکردم و بلند داد زدم جوری که بتونه بشنوه
+ حرضه دوست دخترته
و از خونه زدم بیرون و رفتم یک جای خلوط
.............
از زبون تهیونگ
چی دوست دخترم من دوست دختر ندارم چرا داشت گریه می کرد
_ ا/ت عزیزم
+ تنهام بزار
_ ا/ت چی شده
+ خستم تهیونگ خیلی
_ از چی خسته ای
+ تو خیلی با من سرد شدی همش دیر میای خونه
_ عزیزم بهت توضیح میدم
+ من فقط می خوام برم خونه ولی خونه دیگه حس خونه نمیده
_ میشه بپرسم چی شده و چرا میگی دوست دخترم من که دوست دختر ندارم
+ دروغ میگی... دروغ میگی... خودم دیدم که یک دختر بهت پیام داد
_ چی؟ کی؟ کجا؟ آهان کلویی رو میگی
+ پس اسمش کلوییه
_ ا/ت عزیزم بهت توضیح میدم
.............
(از زبون ا/ت)
+ نمی خوام صدات رو بشنوم خیانت ک...
یک دفعه ل..باش رو روی ل..بای من گذاشت و یکم آروم شدم پس گذاشتم حرف بزنه
_ گوش کن اون طور که فکر می کنی نیست کلویی دوست دختر جیمین ،جیمین گوشیش خراب شده و سیم کارتش رو داد به من ولی هنوز سیم کارتش رو بهش پس ندادم. باور نمی کنی ببین
گوشیش رو در آورد و به کلویی زنگ زد
÷ ددی چرا دیگه بهم زنگ نمیزنی
_ کلویی منم تهیونگ گوشی جیمین خراب شده سیم کارتش رو داد به من
÷ آهان چرا به من نگفته بود باشه فعلا خدافظ
_ خدافظ... دیدی
+ ولی دیر کردنات برای چی بود
_ خواهر جیوپ اومده آمریکا و جیهوپ خیلی نگران خواهرشه گفت من مراقبش باشم باید تا شب پیش خواهرش باشم خواهر جیهوپ هم آدم سخت گیریه (بچه ها من اطلاع زیادی راجب خواهر جیوپ ندارم اگر اشتباه گفتم ببخشید)
+ ولی چرا بهم نگفتی
_ واقعا خسته بودم بخاطر همین
+ خیلی چیزا هستن که ازم پنهان کردی... چرا؟
_ آاهه... عزیزم نمیدونم چطوری بگم... که درک کنی... خب من... واقعیتش... خب من...
+ تو می خوای از پیشم بری
_ چی؟
+ تو می خوای تنهام بزاری... جایی که... من نتونم پیدات کنم
_ چی؟... نه. معلومه که نه... من هیچ وقت بیبیم رو ول نمی کنم عزیزم من خیلی دوست دارم
بعد براید استایل بغلم کرد و با هم به سمت خونه رفتیم
وقتی رسیدیم خونه یک لحظه رفتم که به میا بگم که کنسل شد
× الو ا/ت خوبی
+ آره حالم خوبه
× صدات که خوش حال بنظر میرسه چیزی شده
+ میا کنسله من اشتباه فکر می کردم
× چی واقعا می دونستم تهیونگ اصلا همچین آدمی نیست
+ بله هر چقدر دلت می خواد میتونی گیر بدی که حق با تو بود
× حالا چطوری
+ بعداً بهت میگم فعلا می خوام برم یکم پیش تهیونگ بخوابم
× باشه عزیزم برو استراحت کن بای
+ بابای عزیزم
یک نگاه به ساعت انداختم ساعت شیش صبح بود سرم خیلی درد می کرد رفتم تو اتاق پیش تهیونگ چشماش رو بسته بود رفتم و بغلش کردم
_ عزیزم تو این جوری میای بغلم من زهره ترک میشم
+ خیلی دوست دارم تهیونگ
_ منم همین طور عشقم
..................
خب دوستان چطور بود خوشتون اومد از یک تا ده چقدر بهم نمره میدین
بچه ها می خیلی زحمت کشیدم شاید کوتاه بوده ولی من چند تا داستان دیگه قبلاً توی تستچی گذشتم نمی رفت اعصابم خورد شد
توی ویرگول گذاشتم توی ویرگول هی وسطاش پاک می کرد از یک راه دیگه گذاشتم لطفاً لطفاً لطفاً حمایت کنید ممنون میشم
بوس به کلتون ❤️💋