قدیم ترها که خبری از گوشی همراه و رسانه های اجتماعی به شکل امروزی نبود، افراد خانواده و فامیل دور هم جمع می شدند و برای هم از اتفاقات پیرامونشان می گفتند. از اینکه چه کسی ازدواج کرده بود یا چه کسی کسب و کار تازه ای راه انداخته بود و خلاصه از هر دری حرف می زدند، ولی امروزه که به زحمت می توانیم چشم افراد را از مانیتورهای گوشی فقط کمی به سمت بالا منحرف کنیم خیلی سخت می توانیم افرادی را پیدا کنیم که به صحبت ها و درد دل های ما گوش دهند.
درست است که عصر ارتباطات است و یک سری کانال های ارتباطی برای رفاه ما اضافه شده اند ولی مسائل مختلف و پیدا کردن راه حل ها هنوز بزرگترین دغدغه ما آدم هاست. فرقی هم نمی کند که شما یک خانم یا آقای خانه دار باشید و یا یک مدیر عامل و صاحب شغلی در یک اداره یا دفتر، به هرحال موضوعاتی برای شنیده شدن دارید.
و به هرحال برای اینکه مشکل خود را حل کنید یا بخواهید تصمیمی بگیرید نیاز دارید تا با کسی صحبت کنید و احتمالاً کسی که بتواند به شما به صورت دقیق گوش دهد و شما در نهایت به حس خوبی برسید یا وجود ندارد یا او هم گرفتار کارهای خودش است و زمان کمی را به شما اختصاص می دهد.
حالا تصور کنید که در این شرایط کسی پیدا شده که کارش این است که به صورت دقیق به شما گوش دهد. نه برای اینکه به محض تمام شدن صحبت هایتان، تجربه های خودش را به شما تحویل دهد یا اینکه شما را بابت اشتباهاتتان سرزنش کند و یا اینکه فقط به صورت ظاهری از شما تعریف و تمجید کند. نه؛ او در کنار شماست تا شما را کاملاً بدون قضاوت بشنود و حتی وادارتان کند که موضوع و دغدغه ذهنی تان را بیشتر و بیشتر باز کنید.
در ضمن او در کنار شما است تا به شما زوایایی پنهان از موضوع تان را که نمی بینید نشان دهد و فقط و فقط شما را به خاطر ارزش ها و کارهای ارزشمندتان و نه از روی ریا تشویق کند و دست شما را بگیرد تا به بهترین شکل شنیده شوید.
او کسی نیست جز یک کوچ(رهیار).