ویرگول
ورودثبت نام
آناپلو
آناپلو
خواندن ۹ دقیقه·۱ سال پیش

سفر بروید اما شکر نخورید! تمام روابط دوطرفه هستند!

روستایی درمناطق بکر گیلان
روستایی درمناطق بکر گیلان


گیلان دیگر امن نیست!

افراد روشنفکری را میشناسم که در رابطه با پارتنر یا همسرشان به شدت روی دوطرفه بودن رابطه تاکید دارند اما گاها همان افراد به ظاهر روشنفکر را در گروه های گردشگری میبینیم که این اصل را فراموش کرده و با عواقب آن مواجه میشوند اما پس از آن میگویند:فلان نقطه ی ایران دیگر امن نیست! حمله کردند به گروه باند های نیم متریمان را بردند! پارتی باکس هایمان به باد رفت تجهیزات چند هزارمیلیاردیمان! وای...مردم بومی رفتاری مانند وحوش داشتند! شبانه مانند راهزنان بر ما هجوم اوردند کتکمان زدند و مارا غارت کردند....

نظر من در این باب اهمیتی ندارد بیایید باهم حقایق را بررسی کنیم...

عوامل درگیری مردم بومی با گردشگران چیست؟

این اولین باری نیست که مردم بومی با گردشگران درگیر میشوند اما چه عواملی در رویداد همچنین اتفاقاتی موثر است؟

برای آنکه به گردشگران مورد خطاب در این متن بر نخورد بیایید اول از باب جوامع محلی ورود کنیم..

آیا کسی برای جوامع محلی دوره ای آموزشی با موضوع نحوه ی پذیرش و پذیرایی از گردشگر تدوین و اجرا کرده است؟که در آن به نحوه ی صحیح برخورد با گردشگران نا آگاه هم پرداخته باشد؟ و جهت برگزاری دوره های آموزشی رایگان بر مبنای این موضوعات برای مردم بومی هر منطقه تلاشی نموده باشد و آنرا به مرحله اجرا برساند؟خب تا جایی که من میدانم خیر!هیچ ارگان دولتی در این خصوص تا بحال تلاش موثری نداشته است! ضمن آنکه انتظار میرود و این نیاز احساس میشود که به شکل سیستماتیک این آموزش ها داده شود! اما حال که کسی این مسئولیت را برعهده نمیگیرد و برهمگان واضح است.. پس در صورتی که گردشگر نا آگاه با ورود خودسرانه به مناطق بومی و ابراز رفتار های نادرستی مانند توهین به جوامع محلی و...احساسات مردم بومی را جریحه دار سازد باید منتظر عواقب اینچنینی از سوی جامعه ای که نمیداند چگونه باید با رفتار نادرستش کنار بیاید و یا شکایتش را به طور موثر بیان کند باشد! پس اینجا مسئولیت متوجه گردشگر است!چرا؟بگذارید یک مثال برایتان بزنم!

چندی پیش دو تن از بلاگر های معروف در اینستاگرام به قبیله ای ابتدایی و دور از تمدن در آفریقا سفر کردند. در یکی از پستهایشان به دولت کشور مقصد ابراز شکایت کردند؛ چون هنگام بازدید از قبیله با ترکه های بلند و نازک چوب،که بومی ها از آن به عنوان شلاق استفاده میکردند، مورد ضربو شتم قرار گرفته بودند. درواقع بومی ها به آنها در یک لحظه حمله ور شده و آنهارا مانند زنان قبیله خود شلاق زده بودند و جراحات هم به شدت خونریزی میکردند...اما آن دو بلاگر خودرا مقصر نمیدانستند! تنها مردم بومی را مقصر میدانستند مردمی که حتی زبان آنهارا نمیدانستند،مردمی که از تمدن به دور بوده اندو هرساله مردم برای دیدن آنها و عکس گرفتن با آنها متاسفانه، نه مثل انسان ،بلکه مثل حیوان با آنها رفتار میکنند...چه انتظاری میشود از مردم این قبیله داشت؟هنگام سفر به این قبایل چه مسئولیت هایی را باید بر عهده گرفت؟من میگویم حداقل ترین کار این است:شما باید مقصدتان را با همه ی حقایق و واقعیت ها در کنار زیبایی هایش بشناسید و بدانید آنجا احتمالا با چه چیز هایی روبرو خواهید شد! این وظیفه ی شماست که همواره از جان خود مراقبت کنید! پس اگر به قفس شیر بروید و ندانید که اگر چه حرکتی کنید شیر به شما حمله میکند مسئول مرگ خود هستید! اگر به قفس شیر بروید و دقیقا همان کاری را بکنید که موجب حمله ی شیر به شما میشود بازهم شما مقصرید!شما قوانین را زیر پا گذاشته اید! قوانین کسی که به قلمرو آن وارد شده اید...حال اگر میهمانی وارد خانه شما شود و با بیتوجهی تمام قوانین خانه ی شمارا زیر پا بگذارد و حتی بگوید میخواهد شمارا در اتاقی در خانه زندانی کند تا مزاحمش نباشید شما در لحظه ی اول چه واکنشی نشان خواهید داد؟...قطعا آن مهمان متجاوز عاقبت خوبی در انتظارش نیست! هرچندرفتار شما غیر قانونی و وحشیانه باشد اما حقیقت این است که آن میهمان نامحترم و هنجارشکن قانون رابطه را فراموش کرده و عملی انجام داده که عکس العملی که انتظار میرود را در پی دارد...در پی رفتار او دو عکس العمل انتظار میرود:اول آنکه شما به پلیس زنگ بزنید و اورا بیرون کنید و از وی شکایت کنید و روزها به دنبال گرفتن حق خود از وی در دادگاه بروید «این هم حقیقتی دیگر در ایران است!» دوم آنکه مستقیم بروید در صورتش و از زنو بچه ی خود و حریم شخصیتان دفاع کنید! من نمیگویم کدام متدمدنانه تر است! یا کدام بدتر است کدام قاونی تر است...اینها واضح است..ولی حقیقت این است که وقتی به حریم کسی وارد میشوید و قوانین را زیر پا میگذارید باید منتظر واکنشی متناسب با عملتان باشید عملی که شاید از نظر شما اشکالی ندارد!

پس اینجا دوعامل داشتیم:
1.عدم اموزش جوامع محلی برای افزایش ظرفیت گردشگر پذیری زیست بوم ها و مناطق بومی نشین!
2.عدم آگاهی کامل گردشگر از حقایق و قوانین نقطه ی مقصد و بی توجهی خواسته یا نا خواسته به آنها

حالا برویم سراغ عوامل بعدی...

عمده ی شرکت کنندگان در این قبیل تورهای گردشگری گردشگران حرفه ای نیستند! یعنی این موضوع بخشی از زندگی آنها نبوده و فقط گاهی جهت تفریح با این گروه ها همراه میشوند...پس دانشی در زمینه ی گردشگری پایدار نداشته و راجع به محیط زیست و رفتار های مخرب آن هم اطلاع خاص و دقیقی ندارند! حال با یکی دیگر از عوامل مهم در پیشامد اتفاقات ناگوار در گردشگری ایران آشنا میشویم؛در تورهای گردشگری در این شرایط اقتصادی چه چیزی بیشتر برای برگزارکنندگان اهمیت دارد؟امنیت مسافر؟رضایت مسافر؟امنیت مردم بومی؟متاسفانه اگر واقع گرا باشیم پول زمان و تبلیغات برای آژانس ها وبرگزار کنندگان، در برگزاری این تورها در الویت ماجراست! گاهی لیدر ها ی این تورها «چه لیدر کارت دار باشد یا نباشد» حتی گاها برای آگاهی خودشان هم راجع به گردشگری پایدار نمیخوانند!چه برسد برای مسافران وقت بگذارند و هربار مطالبی را عنوان کنند که برای مسافر ایرانی شاید حتی کسل کننده به نظر بیاید!بی مسئولیتی آژانس ها و لیدر های گردشگری در آموزش مسافران خود،عاملیست که بخشی از مسئولیت این اتفاقات را از روی مسافران برداشته و بر دوش سیستم گردشگری می اندازد! جدا از آن در برنامه های پخش صدا و سیمای ایران هم اطلاعات و آموزش ها ی دقیق و خاص در باب گردشگری پایدار داده نمیشود! پس گردشگر آموزش ندیده هم گاها رفتار هایی خواهد داشت که بدون آنکه بداند عواقب بدی را برای خویش رقم میزند!

پس دوعامل دیگر را که تا اینجا بدان ها رسیدیم بنویسیم: عدم توجه صدا و سیمای ملی به اطلاع رسانی کافی،دقیق و موثر در مورد گردشگری پایدار و عدم احساس مسئولیت برگزار کنندگان تورها ی گردشگری در آگاه سازی و آموزش گردشگران خود در خصوص گردشگری پایدار و احترام به جوامع محلی

اما خودمانیم بعضی کارها مشخص است که شکرخواریست! وشکرخواری توجیهی ندارد! حال هرکه این شکر را خورده باشد باید مسئولیت آنرا هم برعهده گیرد!مثلا چرا و چطور شکر میخورند؟بیایید به شما بگویم!

شکر خواری عواقب دارد! سفر بروید اما شکر نخورید!

هم اکنون یک شکرخوار را برای شما شبیه سازی میکنم:

میگفت:صبح رفتم در روستا از محلی ها تخم مرغ محلی بگیرم یارو آمده میگوید در روستا شلوارک نپوش!اینجا خانواده زندگی میکند به او گفتم این مسئله به او ربطی ندارد امدیم مسافرت که راحت باشیم! فروشنده ی تخم مرغ محلی با دیدن این صحنه به من تخم مرغ نداد و مرا از آنجا بیرون کرد! مرتیکه ی دهاتی انگار در عمرش آدم ندیده بود! ما نرویم شمال شمالی ها از گرسنگی میمیرند! ببین چقدر پورویشان کردیم! سپس زباله چیپسش را پرت کرد در گوشه تاریک تر جنگل و ارام گفت به پانی نگو باز فاز میگیره چرا آشغال ریختی چرا فرهنگ نداری..بعد به ان سو دادی کشید و گفت الان می آیم!به سوی باند یک متری اش رفت و تهی پلی کرد همان لحظه پرده ی گوشم از بلندی صدا دچار شک شد اما بدنم میخواست با ریتم آهنگ موزون شود اما قبل از آنکه قری بریزم او با یک سیخ برگشت و گفت:بیا ببین بچه ها چی پیدا کردن یه مار یه متری بود کُشتیم حالا دارن پوستشو میکنن کبابشو تست کنیم داداچ.آتیش درست کردم چه آتیشی دور وایسادی ولی داری گرم میشیا آتیش باید اینجوری باشه گنده ،گرم، از بیس کیلومتری گرمت کنه! نگاهی به بالای آتش انداختم از حرارتش شاخه های بالایی درختان اطرافش کزخورده و جمع شده بودند...

حقیقتا فکر نکنم بشود همه ی این شکرخواری ها کار یک نفرباشد! اما متاسفانه تمام این موارد حقیقتا گزارشش در کارنامه ی بسیاری از گردشگران ناآگاه دیده میشود! افرادی که حس میکنند اگر به نقطه ای سفر نکنند مردم آن نقطه از گرسنگی میمیرند پس حق دارند هر مدل که میخواهند رفتار کنند و در کوهو جنگل و روستا و آبادی رژه بروند و به بومیان معترض به رفتار ناشایستشان با لحن توهین واژه ی مهم و ارزشمند دهاتی را نثار کنند!حال آنکه 90 درصد شهرنشینان امروز دهاتیان دیروزند و لفظ دهاتی یک توهین نیست مگر لحنتان هنگام گفتنش مانند یک توهین باشد!

زباله ریختن در نقطه ی مقصد،شکار گونه های جانوری مقصد،رفتار بد و ناشایست در برابر مردم ساکن نقطه ی گردشگری مقصد و تفکر از بالا به پایین و متکبرانه راجع به جامعه ی روستانشین و محلی، اینها شکرخواری واضح است! و در هیچ کجای دنیا بی پاسخ نمانده و پاسخش خوشایند نیست! چون یک رابطه همیشه دوطرفه است! حال آنکه ما یک ضرب المثل هم داریم که میگوید میهمان خر صاحبخانه است! و تاحدی درست است! این را فراموش نباید کرد که وقتی به میهمانی میروید آداب میهمان بودن را رعایت کنید تا میزبان از شما به خوبی پذیرایی کند!هرچه باشد او سالهاست در خانه اش است و شما به میهمانی رفته اید! حتی این میزبان میتواند حیوانات جنگلی باشند که شما در آن کمپ کرده اید!..هرچند رفتار وحشیانه و تندروی های بعضی از جوامع محلی به هیچ عنوان صحیح و مورد تایید هیچ مرجع قانونی نیست اما عمده ی مسئولیت اتفاقات در سفر بر عهده ی گردشگر است.
گردشگری که با وجود آگاهی از وضع نابسامان آموزش و فرهنگ سازی در ایران باید نهایت تلاشش این باشد که برای داشتن سفری خوش، بی حاشیه و آرام، آگاهی لازم برای سفر به هرنقطه راکسب کرده و قوانین هر زیست بومی را رعایت کند.مثلا پوشیدن شلوارک برای مردان در جنوب ایران شاید از نظر مردم محلی مشکلی نداشته باشد! اما برای مردم شمال کشور پوشش شلوارک برای مردان در انظار عمومی امری ناخوشایند و ناپسند است!

برای همه ی شما آرزوی سفرهایی خوش و آرام را دارم.این را بدانید شما یک شب به آن نقطه سفر میکنید.. اما آن روستایی هرروز آنجا ساکن است ! و هر هفته و هرشب و هربار با یک میهمان با رفتاری مختص خودش روبروست! یک شب به او میگویید که امشب صدای آهنگمان را تحمل کن! غافل از آنکه ازشروع تابستان او هرشب درحال تحمل صدای موزیک یک گروه جدید است!قطعا این خاطره ای که ازشما باقی میماند بر رفتار جامعه ی محلی با گروه های بعدی موثر است!

پس به آخرین عامل رسیدیم: بدخاطره شدن جوامع محلی از گروه های گردشگری به سبب کارهای ناشایست گروه های گردشگری قبلی که در آن نقطه میهمان بودند موجب پدید آمدن درگیری ها با گروه های بعدی نیز میشود!

امیدوارم این مطلب به شما کمک کند سفرهای بهتری را در آینده تجربه کنید سفرهایی که قوانینی مطابق با قوانین واقعی سفر در ایران دارند و خاطره ای خوش برای مسافران و جوامع محلی به جا میگذارند.

خوش سفرباشید. مخلص شما. آناپلو

سفرجامعه شناسیگیلانگردشگریطبیعتگردی
#اناهیتاحقیقی هستم ملقب به #آناپلو یه فریلنسر ایرانگرد برات از خودم و سفرامو افکارم مینویسم نوشته هاموبخون و نظرتو بگو. ✋ اینستاگرام: anapolooo.official@
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید