وضعیت کشور شده شبیه به فیلم پر حادثهای که احتمالا در گیشه شکست خواهد خورد. آنهایی که به تماشایش مینشینند خواهند گفت باور ناپذیر است و با منطق جور در نمیآید. احتمالا عدهای هم خواهند نوشت: این فیلم سراسر سیاه نمایی است و فقط برای جشنوارههای خارجی ساخته شده.
داستانهای بیربطِ غمانگیز و دلهرهآور چسبیدهاند به هم. در سکانسی از فیلم، گوشهی از یاد رفتهای از کشور سیل میآید و کاراکترهایی که حتی اسم هم ندارند، با خانهها و درختهای موز و دامهایشان زیر آب میروند و تمساحها به سمتشان شنا میکنند و کسی توی تلویزیون با خونسردی میگوید موضوع آنقدرها مهمی نیست و هنوز آن قدر که باید آدمی نمرده، نگران نباشید، این تمساحها در زمستان بیاشتها هستند.
سرعت اتفاقات فیلم آنقدر بالاست که فرصت نمیشود به سوگ تکتکشان نشست. لا به لای این سکانسها، بازیگرانِ دستمزد نگرفته زیادی هستند که دفن شدهاند زیر سنگینی مصیبتهایشان. بازیگرانی که هیچ وقت نقش اصلی نبودهاند.
متاسفانه عکاس این عکس را نمیشناسم