اگر از 20 نفر بپرسید «دوست داشتی چه قدرت ویژه ای داشتی؟» احتمالاً 11 نفرشان جواب خواهند داد: «دوست داشتم ذهن آدم هارو می خوندم.» خب...
به نظرم برای فهمیدن این که در ذهن مردم چه می گذرد نیازی به داشتن قدرت های ویژه و عجیب و غریب نیست. کافی است اپلیکیشنی ساخته شود تا با آن بشود 20 ثانیه از صدای آدمها بعد از قطع شدن تماس تلفنی را شنید. مردم معمولاً چیزی که واقعاً در ذهنشان می گذرد را بعد از فشردن دکمه پایان مکالمه به زبان می آورند. «باز این آویزون مزاحم یه چیزی ازم می خواد» «امشب دوباره باید این لعنتی رو ببینیم» «وای... خبر بدی دارم. فلانی اینا دارن میان اینجا!» «کاش می شد شماره مو از تو گوشیش پاک می کردم تا دیگه نتونه بهم زنگ بزنه» «...» (به دلیل رکیک بودن فحش قادر به نوشتنش نیستم).
بیشتر ما به دلیل ملاحظات فرهنگی هرگز احساس قلبی مان را به هم نمی گوییم. معمولاً هیچ وقت به کسی نمی گوییم از او ناراحتیم، دلخوریم، رفتار و عملش روی روانمان است و ترجیح می دهیم دیگر او را نبینیم. بیشتر ما آدم های پشت سر هستیم. آدمهایی که بدیها و مشکلات دیگران را پشت سرشان با صدای بلند اعلام می کنند و با لبخند و آغوش گشوده به دیدارشان می روند. بیشتر ما سلطان صحنهایم و می توانیم دیالوگِ «عشقم، دلم خیلی برات تنگ شده بود» را مریل استریپ وار به زبان بیاوریم و 40 ثانیه بعد، وقتی از او دور شدیم لیست فحش هایمان را برایش ردیف کنیم. بیشتر ما آدمهای دروغگویی هستیم و احترامی برای کلمات قائل نیستیم. ما آشنایی که شاید سالی 4 بار با او ملاقات کنیم را «عشقم» و «دوستم» خطاب می کنیم و برای کسی که حتی فامیلش را از یاد بردهایم بی دلیل ابراز دلتنگی می کنیم و به کسی که ازش بیزاریم به دروغ پیشنهادِ «آقا بیشتر برنامه بذاریم و بیشتر ببینیم همدیگه رو» می دهیم.
نه، ما مجبور نیستیم همه را دوست داشته باشیم و همه را در آغوش بگیریم. دلیلی هم ندارد که توی چشم های دیگران زل بزنیم و با گوشه تیز جمله ی یخیِ «ازت متنفرم» صورتشان را زخمی کنیم. بیشتر ما سکوت کردن را بلد نیستیم. «دوستت دارم عزیزم» را برای آنهایی نگه داریم که واقعاً دوستشان داریم، نه آنهایی که قلباً دوست داریم با صندلی توی گردنشان بکوبیم. داریم با این تظاهر کردن های بی دلیل، ارزش واژه ها را از بین می بریم. فقط تلفن ها می دانند که در ذهن آدم ها نسبت به یکدیگر چه می گذرد. #آنالی_اکبری