1- اگه ذرهای جزو دستاندرکاران عرزشی و بیمخ مغزی طرف بحثم هست خب چه بهتر که ما زودتر این موریانهها رو بندازیم بیرون.
بیندازید بیرون ولی نیتتان اصلاح باشد.
2- در قرن بیست و یکم هستند، هنوز جانورانی در پوستین انسانی که فارغ از شناخت و انسانیت ژن اجداد اعراب جاهل خویش رو به قوت اسبق حمل می کنند.
کسی که دنبال اصلاح نظامه احتمالا باید به نظام ثابت کنه که حامیشه. یعنی ثابت کنه که جانوری به شرح فوقه
3- اگه هنوز هیچ واکنشی به اتفاقات اخیر ندارید، شما درست طرف ظالماید.
منظورش حمایت از اغتشاشات عربستانی و کومله ای است.
4- چقدر دیگه باید برای حفظ و سلطه قدرت خون ریخته بشه؟
برای حفظ قدرت؟
5- این نظام مطلوب و مشروع است؟ اصلن. (بعد از ماجرا هواپیما نسبت من با حکومت دقیقن مشخص شد.) پایههای نظام بهسببِ فسادهای کلان در زمینههای مختلف سست شده است. بااینحال، برای اینکه ایران، ایران بماند باید برای تغییر بخشهای موریانهخوردهاش تلاش کنیم.
اینو میشه با اغماض باور کرد.
6- مادرِ ايران زِ جا برخاسته- كشورش را از دَدان پس خواسته!/كشورِ اشغالىِ ايرانزمين-كِى شود آزاد از اين آياتِ كين!
بازنشر همدلانه شعری از ادیب برجسته
7- (نکاتی که با همفکری یکسری از دانشجوها بهش رسیدیم): درست است که از النجاة فیالصِدق. ولی لازم هم نیست در چنین شرایطی همهچیز را آنطور که گذشت، موبهمو تعریف کنیم. مثلن اگر بهقصد کنجکاوی هم بیرون خانه بودید، بگویید «داشتم رد میشدم». اتفاقات را طوری روایت نکنید که همهچیز علیه شما باشد.
برای اصلاح نیاز به تشکیل تیم مبارزه نیست. اصلاح حکومت دروغگویان با آموزش دروغ گفتن میسر نیست.
8- مردم کشته میشن و هیچکس حتی قاتلشون رو هم نمیشناسه. جونشون رو از دست میدن چون یک دیکتاتوری حق اعتراض و آزادی رو مطلقا ازشون گرفته. نمیدونم تا کی قراره زیر اسم قانون و شرع این شکلی مجازات شیم؛ یه جا باید ریشه ظلم و جنایت قطع شه!
دیکتاتوری و ظلم و جنایت را چگونه میتوان اصلاح کرد؟
9- برای ضربه زدن به اشرار باید بدونیم چطور کار میکنند، تا بابت هر حرکتی که انجام میدن تعجب نکنیم. وسط جنگ، وقت تعجب کردن نیست. در روزگاران قدیم پادشاهی در چین حکمرانی میکرد که دو پسر داشت. پسر بزرگتر آماده به دست گرفتن قدرت بود. اما خود پادشاه پسر کوچکترش رو ترجیح میداد. بنابراین دنبال راهی بود تا از شر پسر بزرگتر خلاص بشه. طبق رسم اون زمان، پسر بزرگتر رو به عنوان گروگان فرستاد به دربار یک حاکم دیگه که باش رقابت داشت. اون زمان امانت دادن فرزند مثل ارائه این تضمین بود که از سمت ما به شما حملهای انجام نخواهد شد. و نقشهای طراحی کرد که به نظر برسه در یک درگیری، پسرش در همونجایی که به عنوان گروگان زندگی میکنه، کشته میشه. اما همهچیز طبق نقشه پیش نمیره و پسر فرار میکنه و زنده میمونه. وقتی برمیگرده، پدر وانمود میکنه که خوشحاله که پسر بزرگش زندهست و به پاس شجاعتش، یک مقام فرماندهی بش میده. اما این فقط برای روابط عمومی بود. پسر بزرگ فهمیده بود موضوع چیه، و پر از نفرت شده بود. بنابراین تصمیم گرفت پدرش رو بکشه. اما شرایط طوری نبود که بشه راحت حذفش کرد، چون طرفداران و مدافعان زیادی داشت. پس لازم بود افرادی رو انتخاب کنه، که اگه بشون گفت پدرم رو بزنید، تردید نکنند. برای گلچین کردن این افراد یک تیر مخصوص ساخت که نوکش طوری تراشیده شده بود که وقتی پرتاب میشد صدایی شبیه سوت ایجاد میکرد. در تمرینات ازین تیر استفاده میکرد و به افرادش گفته بود هرجا صدای سوت تیر من رو شنیدید، تیرتون رو دقیقا به همون سمت پرتاب کنید. ابتدا چند حیوان رو به عنوان هدف انتخاب کرد، و همه افراد صدای سوت رو دنبال میکردند و دقیقا به همون هدف میزدند. مرحله بعد اسب خودش رو هدف گرفت. اینبار چندنفر از افرادش تردید کردند. چون به نظرشون رسید این درست نیست که آدم اسب فرمانده خودش رو بزنه. اون چندنفری رو که تردید کرده بودند همونجا اعدام کرد. مرحله بعد اسب پدرش رو هدف گرفت. و اندفعه هم چندنفر تردید کردند، و بلافاصله اعدام شدند. مرحله بعد زن خودش رو هدف کرد. این رو دیگه خیلیها نمیتونستند بزنند. کی حاضر میشه زن فرماندهش رو بکشه؟ این بار هم تردید کنندهها اعدام شدند. در نهایت تعداد خیلی کمی باقی موندند. دیگه مطمئن بود اینها هرچیزی رو میزنند. و با خیال راحت دستور تیراندازی به پدرش رو بشون داد، و اونها هم انجام دادند. بعد ازون برادر کوچکتر رو هم به قتل رسوند، و به همون چیزی که میخواست رسید. تو فرم استخدام تشکیلات اوباشسالار نمیپرسند «آیا حاضرید به بچه شانزده ساله که در وسط تظاهرات در حال فرار کردن است از پشت شلیک کنید؟». اوباش رو با تردیدهاشون فیلتر میکنند. کسی که در کشتن سگ ولگرد تردید میکنه رو همون اول میذارن کنار. در مرحله بعد کسی که در فحاشی به خانواده مردم تردید می کنه میذارن کنار. مرحله بعد کسی که در آزار دادن متهم تردید میکنه، میذارن کنار. مرحله بعد کسی که در تجاوز به زندانی تردید میکنه میذارن کنار. مرحله بعد کسی که در دفن کردن شبانه کسی که همکارش به قتل رسونده تردید میکنه میذارن کنار. و نهایتا کسی که در شکنجه دادن کسی که هیچ گناهی مرتکب نشده تردید میکنه میذارن کنار. کسانی که باقی میمونند، از پشت به بچه شانزده ساله هم شلیک خواهند کرد. هرکس که در مقابل مردم قرار گرفته، اتفاقی و تصادفی اونجا قرار نگرفته. همه بدون استثناء از فیلتر عبور کردهاند. ولی نه از فیلترهای اداری. بلکه از فیلتر تیرهایی که سوت میکشند.
اینم از این عمق شناخت از نیروهای رژیم با ذکر یک مثال
فقط میخواستم بگم این روزها منتظر عاقل شدن خواهران و برادران احساسی ویرگول باشید. ☻
همه شاهد بودیم در یکماه اخیر بچههای مردم را دم گاز و گلوله میفرستند ولی خود دم از اصلاح میزنند