فیشنگار
فیشنگار
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

تکان دهنده در بابِ دراویش صوفیه و دعانویس

منطق و دانسته‌های من محتوای این روایت را تایید می‌کند.
منطق و دانسته‌های من محتوای این روایت را تایید می‌کند.


با امام هادی(ع) در مسجد النبی بودم که گروهی از یاران حضرت از جمله أبو هاشم جعفری که فردی بلیغ و مورد اعتماد امام بود، وارد مسجد شدند. بعد از آنها نیز گروهی از صوفیه وارد مسجد شده و در کنار حضرت، دایره‌وار نشسته و شروع به گفتن ذکر لا اله الا الله کردند! امام(ع) فرمود:


«به این گروه نیرنگ‌باز توجه نکنید؛ زیرا آنان جانشینان شیطان‌ها و خراب کنندگان ستون‌های دینند، برای دور کردن بیماری از بدنشان زهد ورزیده و برای شکار مردم به شب‌زنده‌داری رو می‌آوردند. عمری را به گرسنگی می‌گذرانند تا برای پالان‌هایشان خرانی را بیابند. جز برای فریب مردم، ذکر "لا إله إلا الله" نمی‌گویند و کم‌غذا خوردنشان تنها برای پرکردن انبان‌های بزرگ و ربودن دل افراد نادان است. در سخنانشان از عشق می‌گویند، اما مریدانشان را به تدریج در چاه می‌اندازند، دعا و وردشان رقصیدن و کف‌زدن بوده و ذکرشان طرب‌انگیزی و آوازه‌خوانی می‌باشد. تنها افراد سفیه از آنان پیروی کرده و تنها افراد احمق به آنان اعتقاد پیدا می‌کنند. هرکه به دیدار یکی از زندگان یا مردگانشان برود، گویا به دیدار شیطان و بت پرستان رفته است و هرکه به یکی از آنان یاری برساند، گویا به یزید و معاویه و ابوسفیان کمک کرده است.


بعد از سخنان حضرت، یکی از یاران پرسید: حتی اگر به جایگاه شما معترف باشند؟! امام با غضب به او نگریست و فرمود:

«این پرسش را کنار بگذار! کسی که به جایگاه ما معترف است، در مسیر ناراحتی ما گام نمی‌نهد، آیا نمی‌دانی که پست‌ترین طایفه‌ها صوفیانند، تمامی آنان از مخالفان ما هستند، راه آنان با راه ما همگونی ندارد، آنان بسان نصاری و مجوس این امت‌اند، تلاش آنان این است که نور خدا را خاموش کنند و خداوند نورش را تمامی خواهد بخشید، گرچه خوشایند کافران نباشد»



متن عربی روایت از منبع (مقدس اردبیلى،‏ حدیقة الشیعة، ج ‏2، ص 799 – 800، قم، انصاریان‏، چاپ سوم‏، 1383ش) و (مجذوب تبریزى، محمد، الهدایا لشیعة أئمة الهدى(شرح أصول الکافی)، ج 1، ص 106 - 107، قم، دار الحدیث‏، چاپ اول، 1429ق):


روى الشیخ المفید -رحمه الله- بإسناده عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن أبی الحسن العسکری (ع) قال: کنت‏ مع‏ الهادی‏ علی بن محمّد(ع) فی مسجد النبی(ص) فأتاه جماعة من أصحابه منهم أبو هاشم الجعفری، وکان رجلاً بلیغاً، و کانت له منزلة عظیمة عنده، ثمّ دخل المسجد جماعة من الصوفیة و جلسوا فی جانبه مستدیراً، و أخذوا بالتهلیل، فقال(ع): "لا تلتفتوا بهؤلاء الخدّاعین؛ فإنّهم خلفاء الشیاطین، و مخرّبوا قواعد الدِّین، یتزهّدون لإزاحة الأجسام، و یتهجّدون لتصید الأنعام، یتجوّعون عُمراً حتّى تدبّخوا للإکاف حُمُراً، لا یهلّلون إلّا لغرور الناس، و لا یقلّلون الغذاء إلّا لِمَلأ العِساس و اختلاس قلب الدِفناس، یکلّمون بأملیلائهم فی الحبّ، و یطرحونهم بأدلیلائهم‏ فی الجبّ، أورادهم الرقص و التصدیة، و أذکارهم الترنّم و التغنیة، فلا یتبعهم إلّا السفهاء و لا یعتقدهم إلّا الحمقاء، فمَن ذهب إلى زیارة أحدٍ منهم حیاً أو میتاً فکأنّما ذهب إلى زیارة الشیطان و عبادة الأوثان، و مَن أعان أحداً منهم فکأنّما أعان یزید و معاویة و أبا سفیان". فقال رجل من أصحابه: و إن کان معترفاً بحقوقکم؟ قال: فنظر إلیه شبه المُغضب و قال: "دع ذا عنک، مَن اعترف بحقوقنا لم یذهب إلى عقوقنا، أما تدری أنّ أخسّ الطوائف الصوفیة و الصوفیة کلّهم من مخالفینا، و طریقتهم مغایرة لطریقتنا! و إن هم إلّانصارى و مجوس هذه الامّة، اولئک یجهدون فی إطفاء نور الله و الله متمّ نوره و لو کره الکافرون"»
تصوفدعانویس
علاقه‌مندی‌ها: √ فلسفه √ تاریخ √ دین virasty.com/banimasani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید