تصورات ما از یکدیگر هنگامی درست است که ما دور از حیلهبازی و نقابسازی منویات خود را بیان کنیم و مصلحتاندیشیهای ریاکارانه ما را از ابراز اعتقادات خویش منع نکند. مناظره و مباحثه فکری هنگامی به حق خواهد رسید که طرفین برای خود امکان اشتباه قائل شوند و خود راحقّ مطلق نینگارند.
وزیر فرهنگ و ارشاد در نشستی که به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه تهران انجام گرفته بود سخنانی ایراد کرد که سخت قابل تأمل است. ایشان در همان آغاز در جهت " شناخت عالمانه واقعیتها " میگوید: انقلاب ما با آنچه در دنیا میگذرد در بنیاد فکری و اهداف در تضاد است.
گفتهاند: ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام نظری و سیاسی جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز - غرب فکری - دارای اندیشه است، قرن هاست که شکل گرفته است، تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعیت محک زده است و اصلاح کرده است. مسئله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است؛ خود به خود طبع اولیه مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است؛ آزادی از دیدگاه آنها یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است.
سازگاری نظام فکری، سیاسی و ارزشی غرب با تمایلات اولیه بشر حقیقتی است که نباید مورد غفلت قرار گیرد و همان طور که وزیر محترم فرموده اند، طبع اولیه بشر خود به خود خواستار این نظام است.
انسان هر چه بیشتر از بدویت به سوی تعالی روحانی که غایت خلقت اوست پیش رود، از تمایلات طبع اولیه خویش بیشتر فاصله خواهد گرفت و بنابراین، این "آزادی " به آن صورتی که در دنیای امروز تفسیر میشود هرگز مطلوب انسان مؤمن متعالی نیست.
تعالی روحانی غایت دین و وحی است اما تمدن غرب، بشر را بیش از پیش به سوی بدویت و جهالت ادوار جاهلیت رانده است. بشر امروز بدویت را مثابه متضادی برای مفهوم تمدن میشناسد و لذا از این سخنان سخت در حیرت فرو خواهد شد و اما بدویت - آن سان که مورد نظر ماست - نه در متضادّ تمدن بلکه متضاد تعالی روحانی است.
در همه جای کره زمین حیات افراد بشر صورت واحدی دارد و ارتباطات بین المللی، خواه نا خواه، تفکر غرب را از طریق یک شبکه واحد در سراسر دنیا پراکنده است. تفکر و ارزشهای غرب برای مردم سراسر کره زمین به صورت امر متعارفی در آمده و اصلاً فرصت و قدرت آنکه خود را از سیطره این امر متعارف خارج کنند و آن را مورد ارزیابی قرار دهند ندارند.
در داخل کشور ما نیز بسیارند کسانی که مسیطَر این امر متعارف هستند و از همان نظر که عرف جامعه غربی و غرب زده است، به ما و اعمال و سیاستهای ما مینگرند و متأسفانه نشریات و رسانههای ما بیشتر در دست اینهاست. مسلّماً در شرایطی اینچنین همه سیاستهای نظام اسلامی با عرف جامعه غرب سنجیده میشود.
نکتهای که آقای وزیر ما را به آن تذکر داده اند این است که این امیال در نظام ارزشی تفکر غرب، که اکنون بر سراسر دنیا سیطره یافته، چیزی خلاف عرف نیست. در غرب نوشیدن مایع تندی که عقل را زائل میکند و اختیار را از کف انسان باز میگیرد عملی خلاف عرف نیست؛ قمار، زنا، همجنسبازی، جلوه فروشی، عُجب، کبر، تسلیم در برابر عادات، بندگی غیر، بندگی نفس... و حتی خودکشی امری خلاف عرف نیست. آنها حتی وسایلی ساخته اند که با آن میتوان در کمال سهولت و در عین احساس لذت از شرّ زندگی خلاص شد!
آقای وزیر گفته است: آزادی از دیدگاه آنان یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان - طبع اولیه انسان - تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است و در برابر این مفهوم آزادی، تصویری از دشواری حیات دینی ترسیم میکند و میگوید:
نظامی که ما عرضه میکنیم از طریق جهاد و ریاضت کسب میشود. کسب تقوا کار بسیار مشکلی است. هدف زندگی غربیها رفاه مادی و رسیدن به آزادی است. همچنین دشمن ما نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند است و هر کس این مبانی را نپذیرد با او به ستیز برمیخیزد، از امکانات غول آسای تکنولوژی یا ظرفیت تکنیکها در جهت القای افکار خود سود میجوید. این در شرایطی است که مثل گذشته در دنیا مرز وجود ندارد و هیچ قدرتی نمیتواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند.
پیش از آنکه به ادامه بحث بپردازم باید بگویم که حتی اگر ما به اندازه غربی ها هم نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند بودیم، اگر چه شرایط امروز ما به مراتب بهتر از این می بود که اکنون هست، اما باز هم طرح این بحثها ضرور مینمود چرا که ما تا جواب این سؤالها را پیدا نکنیم و با یکدیگر به اتفاق نظر نرسیم، هرگز نخواهیم توانست شیوه مقابله درستی برای مبارزه با غرب بیابیم.
گفتار وزیر محترم ارشاد کاملاً درست است؛ در این جهان بی مرز هیچ قدرتی نمیتواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند. اما مگر ... برای آنکه مردم به دینداری رو کنند حتماً باید در ذهن خویش از واقعیت فاصله بگیرند؟ این واقعیت[ارزشهای زندگی غرب] خلاف فطرت بشر است و اگر ما حجابها را یک سو نهیم، خواهیم دید که دعوت مردم به دینداری دعوتی است همسو با جذبهی فطرت... اگر چه طبع بدوی بشر از آن اِعراض دارد.
گویا وزیر محترم ارشاد اصل را براین قرار داده اند که اسلام فقط با دور کردن مردم از واقعیت محقق میشود و حال که نمیتوان از این واقعیت فاصله گرفت، پس ما همان طور که در برابر نشان دادن کُشتی و بکس و... تسلیم شدیم، همه آنچه را که دشمن میخواهد بر ما تحمیل کند بپذیریم.
در اینجا حداقل سه اشتباه روی داده است که من خود را ناچار از ذکر آنها میبینم،
یک: هرگز نباید به این توّهم دچار شویم که تفکر ما در برابر تفکر متعارف غربی از جاذبیت کمتری برخوردار است.
دو: دوستان ما در یک امر دیگر نیز دچار اشتباه شدهاند و آن این است که عرف خاص و عام را با یکدیگر خلط کردهاند و این جماعت معدود و محدود اهل هیاهو را بدل از "مردم" گرفتهاند.
عرف خاصّ جامعه ما همان است که حیات خویش را در ارتباط با غرب یافته و اصلاً تصور دیگری از زندگی، تاریخ، جامعه و یا انسان ندارد. روشنفکران به این عرف خاص تعلق دارند و البته باید اذعان داشت که نشریات کشور ما و رسانههای دیگر بیشتر در اختیار اینان است، چرا که تجربه تاریخی تشکل و تحزب، ژورنالیسم و غیره را از سر گذراندهاند و اکنون از ذخایر این تجربیات بهره میبرند.
اما تجربیات این یک دهه بعد از پیروزی انقلاب نشان داده است که این عرف خاص جز کفی بر رودخانه بیش نیست و تحولات تاریخی جامعه ما از جای دیگری رهبری میشود که مدخلیت روشنفکران در جریان آن، جز در برهه کوتاهی از مشروطیت، واقعیت نیافته است.
عرف عامّ جامعه ما منشأ گرفته از شریعت اسلام است و از غرب جز تأثراتی ظاهری نمیپذیرد و بنابراین، حتی بعد از پنجاه سال حکومت پهلوی، مردم باز هم قدرت یافتند که انقلاب اسلامی را به ثمر برسانند. هنوز هم چیزی تغییر نکرده است.
امکان حضور مردم در تحولات این دهه دوم بعد از پیروزی انقلاب کمتر شده و اگر چه این معضلی بسیار بزرگ است، اما حضور بالقوه مردم هنوز هم در هر موقعیت دیگری که فطرت الناس در رابطه با ولایت تشخیص دهد میتواند به فعلیت برسد.
عرف عام همچون رودخانهای در عمق جریان دارد، اما عرف خاص کفی است که میجوشد و سطح و ظاهر را پوشانده است و اجازه نمیدهد که باطن آن یعنی رودخانه را ببینیم.
هیاهوها نباید ما را به اشتباه بیندازد که هر چه هست و هر که هست هم اینانند که در هفتهنامهها و ماهنامهها و فصلنامهها قلم می زنند.
سه: اشتباه دیگر دوستان ما آن است که افق حرکت انقلاب و شرایط آماده جهانی را در این عصر احیای معنویت و اضمحلال غرب نمیبینند و بالتَبع هرگز برای وصول به این غایت تلاش نمیکنند.
دولت جمهوری اسلامی حقیقتاً به شعار آزادی مطبوعات، نویسندگان و هنرمندان پایبندی اعتقادی دارد، اما دوستان خویش را از یاد برده است و اکنون مجموع سیاستهای نظام اسلامی کار را به آنجا کشانده که نسل انقلاب در هنر و ادبیات احساس عدم امنیت و بیهودگی میکند.
مبارزه از این پس سختتر خواهد شد و به جای فرار از آن - و یا فرار دادن مردم از آن - و پناه آوردن به شعار قلابی " نسل سوم" در برابر نسل مضمحل دوم، که هر دو و بلکه هر سه مرعوب غرب و مُنهمِک در آن هستند، باید روی به مبارزه آورد، با این اطمینان قلبی که ما مبشّر همان تفکر نجات بخشی هستیم که جهان امروز به آن نیازمند است و در انتظار آن بوده.
آنچه که باید منظر امید انقلاب اسلامی را پُر کند نسلی است انقلابی و شریعتمدار که روی به هنر و ادبیات آورده است و البته ما نیز به این مشکل بزرگ توجه داریم که اسلام قرنها از صحنه حیات اجتماعی مردم دور بوده است و اکنون تا جوابهای مناسبی برای تدبیر و تقدیر مناسبات و معاملات امروز بیابد، سالها طول خواهد کشید.
وزیر ارشاد نیز نوشته است: مشکل دیگر ما این است که اسلام قرنها از صحنه زندگی دور بوده است. ما در امور متعالی مثل عرفان و حکمت در اوج تعالی هستیم ولی در آن مواردی که به نظم اجتماعی و روابط بین انسان ها برمیگردد، دچار خلأ هستیم. این خلأ، خلأ تئوریک است. اسلام اصیل همواره به عنوان مبارز حضور داشته و خواهان تغییر شرایط بوده ولی در زمینه موارد اثباتی کار زیادی انجام نشده است. در این موارد با فقه سرو کار داریم. فقه نظم عملی رفتار فردی و جمعی را مشخص میکند.
فقه مصطلح ما در این زمینهها دچار نقص است. فقه ما باید تحول پیدا کند تا با نیازهای ما متناسب شود... و البته همان طور که وزیر محترم ارشاد در جملات بعد گفته است، حضرت امام خمینی (س) نیز به این نقص در فقه مصطلح اذعان داشتند و خود در تمام زندگی در جهت جبران آن تلاش کردند و بعد افزوده است: هر کس که این مشکلات را نادیده بگیرد و مشکل دیگر را اصل کند جامعه را از حل مشکلات باز میدارد.
حکمت معنایی اعمّ از فلسفه دارد و میتواند محصول تفکر عقلی باشد، وقتی در نسبت با حضور دینی تحقق یابد.
عقل میتواند در اتقطاع از وحی و در خدمت اهوای بشر و یا در نسبت با وحی، صورتهای مختلفی از تحقق و تعین پیدا کند. عقل نظری و عقل عملی نیز دو وجه مختلف از امر واحد هستند و عقل یک بار در مقام نظر و بار دیگر در مقام عمل تحقق مییابد؛ و عمل صورتی متنزل از نظر است. بنابراین، خلاف آنچه وزیر محترم ارشاد فرموده اند، خلأ مبتلابهِ ما در نظم اجتماعی و روابط بین انسانها، خلأ تئوریک نیست. اسلام در مقام نظر هیچ نقصی ندارد و نقص - هر چه هست - از آنجاست که تمدن امروز محصول فلسفهای منقطع از وحی است.
از یک سو تمدن غرب محصول تفکری عقلی است که در ذیل فلسفه یونان تحقق یافته است و از سوی دیگر، از لحاظ تاریخی این نخستین بار است که مواجهه ای نظری و عملی میان تفکر دینی ما و تمدن فلسفی غرب روی میدهد و تا این مواجهه اتفاق نمیافتاد، حکمت نظری دین امکان نمییافت که در صورتی عملی تنزل یابد و پاسخگوی مسائل روز باشد.
و لذا، دغدغه عدم تناسب آهنگ انقلاب با زمان - که به نظر می آید دغدغه اصلی وزیر ارشاد و بسیاری دیگر از مسئولان نظام اسلامی است- نباید آنها را به این سمت براند که تنها راه حفظ انقلاب را در دور شدن مردم از واقعیات ببینند و از سر رعب و دستپاچگی، تلاش اصلی خود را در این جهت قرار دهند که اسلام را حامی ارزشها و دستاوردهای تمدن امروز نشان دهند و به جای اعتماد به نسل هنرمندی که از انقلاب جوشیده اند و در جریان انقلاب پرورش یافتهاند، در مواجهه با روشنفکران ضدّ دین به اختراع نسلی دیگر - هر چند من درآوردی و بی ریشه - بپردازند که در ضدیت با دین و انقلاب هیچ چیز از آن دو نسل دیگر کم ندارند. (نسل سوم)
تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که در این سوی و آن سوی صراط عدل دهان باز کردهاند: زاهدان متنسّک و عالمان متهتّک؛ آنان فلسفه و عرفان و شعر و موسیقی را تکفیر میکنند و اینان فقه را از پاسخگویی به مسائل روز عاجز میدانند، و صراط عدل از میانه این دو پرتگاه و از بطن آن میگذرد.
وزیر محترم ارشاداسلامی فقط به تحجر و عوام زدگی تاختهاند و از غربزدگی و تجدد سخنی به میان نیاوردهاند. ایشان پس از ذکر این حقیقت که: اگر آهنگ انقلاب متناسب با زمان نباشد دچار مشکل میشویم. فرمودهاند:
(شاید آسان ترین راه را انسانهای سطحی مطرح میکنند، یعنی اینکه رقیب ما، اندیشه مخالف ما، نباید اجازه حرف زدن داشته باشد و باید جلویش گرفته شود. اما واقعاً این راه حل مشکل ما را حل میکند؟ ملاک سلیقه کی باید باشد؟... استراتژی فرهنگی یک نظام نمیتواند بر منع قرار گیرد. در طول تاریخ اسلام این گونه نبوده است. اندیشمندان اسلامی به استقبال اندیشههای دیگران میرفتند و لحظه به لحظه فرهنگ اسلامی را غنیتر میکردند. بسیاری به صورت نادرست میپندارند که تنها مجاری انتقال افکار کانالهای رسمی است و نباید هیچ اندیشه مخالفی در قالب کتاب یا فیلم اجازه انتشار داشته باشد و این فکر شوخی است. امواج رادیویی امروز و امواج تصویری فردا این انتقال را امکانپذیر میسازد.)
آوینی: شکی نیست که استراتژی فرهنگی یک نظام نمیتواند بر منع قرار گیرد و میزان آن را نیز خود وزیر ارشاد در سخنان خویش معین فرمودهاند: در لیبرالترین حکومتها در جایی که علیه نظام توطئه میشود منع وجود دارد و درک این توطئه بر اساس سلایق شخصی نیست و قانونمندی خاص خود را دارد. اما مسلّماً جای این سؤال وجود دارد که " آیا استراتژی فرهنگی نظام نمیتواند بر تقویت تلاشهایی ارتکاز یابد که در تفکر و غایات با او همسو و هماهنگ هستند؟ "
حجاب سکوت و صبر هنگامی شکسته شده که اَتمسفر فرهنگی در عرف خاص آنچنان مسموم و نا امن است که هیچ مؤمنی احساس امنیت نمیکند. من با صراحت به مسئولان فرهنگی و هنری کشور اعلام میدارم که این دغدغه که فرزندان ما امروز و فردا در فضای کدام فرهنگ رشد خواهند یافت ما را به سختی به وحشت میاندازد.
از داهیانهترین سخنانی که وزیر ارشاد در این گفت و گو به زبان آوردهاند این است که: ما معتقدیم که باید با تبادل اندیشه در افراد مدافع نظام مصونیت به وجود بیاوریم. لازمه این کار این است که جامعه با آرای مخالفین مواجه شود ولی این مواجهه باید کنترل شده باشد.
اما واقعاً همین استراتژی است که به منصّه عمل در آمده است؟ آیا واقعاً دوستان ما در وزارت ارشاد اَتمسفر فرهنگی جامعه را کنترل دارند؟ آیا لازمه این مصونیت اجتماعی آن نیست که در کنار مواجهه جامعه با آرای مخالفین، تلاشهای دوستان مؤید انقلاب و دینداری نیز تقویت شود؟
آیا لازمه مصونیت یافتن مدافعان انقلاب در مواجهه با آرای مخالفین آن است که ما اَتمسفر فرهنگی جامعه را آن گونه [بکنیم] که نسلهای جدید فرصت هدایت را از دست بدهند؟
اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میخواهد که حصارهای جهل و خرافه و تحجر را بشکند و جامعه را از تفریط باز دارد، باید با تجددِ افراطی نیز مبارزه کند تا مردم را از چالهای به چاه نیفکند... و البته باز هم صد هزار بار شکر که عرف عام از این کشاکش فارغ است و راه خویش را فطرتاً در نسبت با شریعت مییابد.
پ.ن:انتقاد دادستان کل امریکا از پیامدهای سکولاریسم بر اخلاق در جامعه