فیشنگار
فیشنگار
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

هر کس کج راه می رفت متدین‌تر بود

امام خمینی در اواخر عمر شریف خود- ‏‏3 اسفند 67‏ - متن مفصلی برای روحانیان و حوزه های علمیه منتشر کردند که حاوی توصیه‌های سیاسی بسیار مهمی است. من چند نکته از آن را امروز برای شما منتشر میکنم.


وقتی‏‎ ‎‏شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام‏‎ ‎‏فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در‏‎ ‎‏سیاست ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد.‏‎ ‎‏به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای‏ ‎‏وجودش ببارد و الاّ عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت‏‎ ‎‏و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدینتر بود.

یاد گرفتن زبان‏‎ ‎‏خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار می رفت. در مدرسۀ فیضیه فرزند‏‎ ‎‏خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من‏‎ ‎‏فلسفه می گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها،‏‎ ‎‏وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و‏‎ ‎‏مجد واقعی حوزه ها را حفظ نمود.‏

خون دلی که پدر پیرتان از‏‎ ‎‏این دستۀ متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است.

‏‏علمای دین باور در همین حوزه ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا‏‎ ‎‏کردند. قیام بزرگ اسلامی مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه ها به هر‏‎ ‎‏دو تفکر آمیخته اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه های تفکر‏‎ ‎‏اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان‏‎ ‎‏ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و‏‎ ‎‏ساده لوحان بیسواد، عده ای کمر همت بسته اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت‏‎ ‎‏از جان و آبرو سرمایه گذاشته اند.

اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به‏‎ ‎‏مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت؛ ترویج تفکر‏‎ ‎‏«شاه سایۀ خداست» و یا با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و‏‎ ‎‏اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی می دهد و از‏‎ ‎‏همه شکننده تر، شعار گمراه کنندۀ حکومت قبل از ظهور امام زمان ـ علیه السلام ـ باطل‏‎ ‎‏است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمی شد با‏‎ ‎‏نصیحت و مبارزۀ منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون‏‎ ‎‏بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود.


علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر‏‎ ‎‏تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.‏‎ ‎‏اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای 15 خرداد رقم خورد. در‏‎ ‎‏15 خرداد 42 مقابله با گلولۀ تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان‏ می نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهۀ خودی گلولۀ حیله و مقدس مآبی و تحجر بود؛‏‎ ‎‏گلولۀ زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را‏‎ ‎‏می سوخت و می درید.

شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند

طلاب جوان باید‏‎ ‎‏بدانند که پروندۀ تفکر این گروه همچنان باز است و شیوۀ مقدس مآبی و دین فروشی‏‎ ‎‏عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند. آنها که به‏‎ ‎‏خود اجازۀ ورود در امور سیاست را نمی دادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام‏‎ ‎‏و کودتا جلو رفته بودند. غائلۀ قم و تبریز‏‎[8]‎‏ با هماهنگی چپیها و سلطنت طلبان و‏‎ ‎‏تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که می توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام‏‎ ‎‏شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه‏‎[9]‎‏ سر در آوردند، باز خدا رسوایشان‏‎ ‎ساخت.

روحانی نمای قبل و بعد از انقلاب!

دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا‏‎ ‎‏می دانستند و سر به آستانۀ دربار می‌ساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و‏‎ ‎‏شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و‏‎ ‎‏بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بیشعور می گفتند دین از سیاست جداست و‏‎ ‎‏مبارزۀ با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند! تا دیروز‏‎ ‎‏مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ـ ارواحنا‏‎ ‎‏فداه ـ را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز‏‎ ‎‏خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد «وا اسلاما» سر می دهند!

حجتیه ای ها که مبارزه را حرام کرده بودند

دیروز‏‎ ‎‏«حجتیه ای»ها‏‎[10]‎ مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحۀ مبارزات تمام تلاش خود را‏‎ ‎‏نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمۀ شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون‏‎ ‎‏شده اند!

«ولایتی»های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را‏‎ ‎‏ریخته اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان‏‎ ‎‏ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده‏‎ ‎‏و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند!

در حوزه چه باید کرد؟

حال بحث این است که برای‏‎ ‎‏جلوگیری از تکرار آن حوادث تلخ و رسیدن به اطمینان از قطع نفوذ بیگانگان در حوزه ها‏‎ ‎‏چه باید کرد؟ گر چه کار مشکل است ولی چاره چیست باید فکری کرد. اولین وظیفۀ‏‎ ‎‏شرعی و الهی آن است که اتحاد و یکپارچگی طلاب و روحانیت انقلابی حفظ شود‏‎.

‏‏امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که اختلاف سلیقه ها و برداشتها و حتی‏‎ ‎‏ضعف مدیریتها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد.

ممکن‏‎ ‎‏است هر کس در ذهن خود نسبت به عملکردهای مسئولین انتقادی داشته باشد ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرتها که همۀ مشکلات از‏‎ ‎‏آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعی منحرف کند و خدای ناکرده همۀ‏‎ ‎‏ضعفها و مشکلات به حساب مسئولین گذاشته شود که این کاملاً غیر منصفانه است و اعتبار مسئولین نظام را از بین‏ ‎‏می برد و زمینه را برای ورود بی تفاوتها و بی دردها به صحنۀ انقلاب آماده می کند.‏

‏‏من به طلاب عزیز هشدار می دهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات‏‎ ‎‏روحانی نماها و مقدس مآبها باشند، از تجربۀ تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر‏‎ ‎‏عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده اند عبرت بگیرند که مبادا‏‎ ‎‏گذشتۀ تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت‏‎ ‎‏آنان به پستهای کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود.‏

‏‏مسئلۀ دیگر اینکه امروز مقابله و تجزیۀ روحانیت‏‎ ‎‏انقلابی به سود کیست؟ اگر طلاب و‏‎ ‎‏مدرسین حوزۀ علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند و اگر بر فرض محال حاکمیت فکری از آن روحانی نماها و متحجرین گردد‏‎ ‎‏روحانیت انقلابی جواب خدا و مردم را چه می دهد.‏

امام خمینیقرون وسطیحوزه علمیهاندیشه سیاسیحکومت اسلامی
علاقه‌مندی‌ها: √ فلسفه √ تاریخ √ دین virasty.com/banimasani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید