فیشنگار
فیشنگار
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

انتخاب ملت ایران راحت‌طلبی نبود/اسلامِ فوق برنامه!

سراغ یکی از سخنرانی‌های امام رفتم! |صوت| از شانس من بشدت با حال و هوای امروز کشور مرتبط بود. ایشان درباره دو سبک مسلمانی و دینداری می‌گوید. امام معتقد است ملت ایران، اسلام نوع دوم را در پیش گرفت که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد و اما توضیح دو جور مسلمانی و اسلام از کلام امام:


اسلامِ فوق برنامه

از صدر اسلام تاکنون دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاصی که تمام همّشان به این است که بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم می‌کردند، اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت‌طلبی بود.

دو جور اسلام داریم

در صدر اسلام، از این اشخاص بودند. وقتی که حضرت سیدالشهدا ـ سلام‌اللّه‌ علیه ـ می‌خواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم، بعضی از اینها نصیحت می‌کردند که برای چه؟ شما اینجا هستید، مأمونید و حاصل، بنشینید و بخورید و بخوابید! و از همانها بعضی قماشها بودند که اشکال هم می‌کردند که یک قدرت بزرگی را در مقابلش چرا یک عدۀ کمی قیام می‌کنند!


از اول نهضت اسلامی، ما شاهد اشخاصی که به این وضع بوده‌اند، یعنی تکلیف را این می‌دانستند که نمازی بخوانند و روزه‌ای بگیرند و بنشینند در منزلشان ذکری بگویند و فکری بکنند و بروند عبادتشان را بکنند و [بوده‌ایم.] این یک راهی بود که یک دسته‌ای از مردم داشتند که تمام آمال آنها این بود که آدم اینجا این چند روزی که هست، خوب استراحت بکند و بنشیند در خانه‌اش عبادت بکند.


اسلام را خلاصه کرده بودند در عبادات؛ مثلاً، نماز و روزه و امثال اینها. غیر از این هم، نه اطلاعات صحیح داشتند و نه ارزشی قائل بودند برای اسلام. همان باید در منزل‌ها بنشینند و نگاه کنند و به دیگران اشکال کنند.

ایرانیها دیوانه شده‌اند!

در آن وقتی که اول نهضت بود، یک شخص سرشناس از این اشخاص گفته بود که ایرانیها دیوانه شده‌اند! قیام در مقابل محمدرضا را و ایستادگی در مقابل ظلم را، با تعبیر دیوانگی، معرفی کرد! آن کاسب یا تاجری که در منزل او بود و از او شنید این را، گفته بود که آقا، بعضی از اینها مردم کذا و کذا هستند و اینها بعضیشان هم شهید شده‌اند. آن آقای سرشناس گفته بود: این از خریّتشان بوده است! آدم که نمی‌رود در توی خیابان مقابل مسلسل بایستد! و همان آقای سرشناس پرونده‌اش از ساواک بیرون آمده و آن وقتی که جوان‌های ما در خیابانها کشته می‌شدند، انگشتربرای سلامت محمدرضا فرستاده بود.


انسان نباید خودش را در معرض خطر قرار بدهد

یک دسته این طورند که حضرت امیر ـ سلام اللّه‌ علیه ـ از اینها تعبیر می‌کند که اینها همّشان علفشان است[۵]؛ مثل حیواناتی که همّشان این است که شکمشان سیر بشود، شهواتشان را بر همه چیز مقدم می‌دارند؛ نماز هم می‌‌خوانند و روزه هم می‌گیرند و عبادات شرعی را هم بجا می‌آورند، لکن این طور است وضع تفکرشان که انسان نباید خودش را در معرض خطر قرار بدهد و این کاری که این ملت شریف اسلام کردند، یک کار جنون‌آمیز است!

خط دوم!

یک دستۀ دیگر هم انبیا بوده‌اند و اولیای بزرگ. آن هم یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ تمام عمرشان را صرف می‌کردند در اینکه با ظلمهایی که در ممالک دنیا واقع می‌شود، همّشان را درمقابله با اینها صرف می‌کردند.


خط امامت

کسی که تاریخ انبیا و تاریخ اسلام را دیده باشد و کسی که زندگی امیرالمؤمنین ـ سلام اللّه‌ علیه ـ را مشاهده کند که سراسر زندگی آنها جهاد در راه خدا و جهاد در راه احکام خدا بوده است و سایر ائمه ـ علیهم‌السلام ـ البته آن که از همه بارزتر و معروفتر است سیدالشهدا ـ سلام‌اللّه‌‌علیه ـ است.


اسلام بدون کربلا

اگر وضع تفکر سیدالشهدا ـ سلام اللّه‌ علیه ـ مثل بعض مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان در جوار حضرت رسول ـ سلام اللّه‌ علیه ـ و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولا هم این طور بود، کربلایی پیش نمی‌آمد؛ یک راحت‌طلبی بود و کناره‌گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود.

علت تبعید ائمه

چنانچه ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ سازش می‌کردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسیار زیاد بود، خلفا حاضر بودند که آنها را هر جور احترام می‌خواهند بکنند تا دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسی بن جعفر همین طور من باب اتفاق نبود که چندین سال در حبس به سر برد و تبعید بعض ائمه و احضار از مدینه، بردنشان به محل خلیفه،[۶]همچو نبود که اینها یک مردم عادی باشند که همین بنشینند و درسی بخوانند و درسی بگویند و مطالعه‌ای بکنند و عبادت خدا را بکنند و در جوار رسول خدا عبادت کنند.


سازش و عافیت طلبی عامل مرگ مذهب

اگر طرز افکار آنها هم این بود، این مذهب یک مذهبی که در مقابل ظلم در طول تاریخ واقع شده است، نبود. این دو رشته از اول خلقت تا حالا بوده است؛ رشتۀ تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرت‌های شیطانی و سازش.


مبارزان عافیت‌طلب کم می‌آورند

من در طول این نهضت، اشخاصی را[دیدم،]بسیار هم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اینها[بودند،]لکن در همان یورش اول که سازمان امنیت برد و یک دسته‌ای را اذیت کرد و زد، راحت‌طلبی را انتخاب کردند و کنار نشستند؛ حالا یا ساکت کنار نشستند یا بعضی هم ساکت نشدند و کنار نشستند؛ یعنی، موافقت کردند با دستگاه.


انقلابی‌های واقعی!

این دسته‌ای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله؛ مقابله با ظلم، این دسته از اول توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله حبس دارد. اینها در حبس هم بعضیشان می‌رفتند و آن زجرها را می‌کشیدند، قدمشان که از حبس بیرون می‌آمد، باز می‌رفتند سراغ مقابله!


برای اینکه این یک خطی بود که ترسیمش را انبیا از صدر عالم کرده‌اند؛ آن انبیایی که در آتش سوزاندند آنها را و ارّه کردند آنها را و آنها اگر می‌خواستند که آن خط خودشان را منحرف کنند، خیلی هم محترم بودند.


این آقایانی که در این مسائل وارد بودند، متوجه این معنا بودند که در زمان محمدرضا معلوم بود که هر کس هر عملی بکند، هر حرفی بزند، این درحبس است و در شکنجه است و در کذا، لکن اینها حبس را می‌رفتند، شکنجه را می‌دیدند، بیرون می‌آمدند و باز همان پست را اداره می‌کردند.

انتخاب ملت ایران راحت‌طلبی نبود

اگر راحت‌طلبی را می‌خواهد ملت، از زمان محمدرضا بهتر از همه این بود که ظهر بیایند نماز بخوانند با امام جماعتشان و امام جماعت برود سراغ کارش و شما بروید سراغ کسبتان. راحت‌طلبی این را اقتضا می‌کرد، حالا هم باز همان رژیم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را می‌خوردید و آبتان را می‌خوردید و شمیرانتان را هم می‌رفتید و کارهای عادیتان را انجام می‌دادید!


لکن تکلیف چیست؟ تکلیف این است که حالا ما رها کنیم آن طریقۀ اسلام و طریقۀ انبیا را و راحت‌طلبی را انتخاب کنیم و چند روز ادامۀ زندگی حیوانی بدهیم؟! حیوانات هماِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِه؛[۷]آنها هم ذکر و تسبیح دارند، لکن همّشان علفشان است. انسان هم باید این طوری باشد که هر چه ذلت و خواری است تن بدهد؛ برای اینکه چند روز زندگی مرفه بکند؟!


این زندگی‌ای است که بعضی انتخاب کرده‌اند برای خودشان و آن وقت این جوانهای ما، که در جبهه و پشت جبهه، مشغول به فعالیت هستند، آنها کنار بنشینند و بگویند که اینها مجنون شده‌اند!


حالایی که همچو قیام مردانۀ بزرگی رخ داده است و این طور ملت ما برای همه چیز ایستاده است، حالا شما می‌توانید با یک بمب و با کشتن یک شخصیت (ولو هر چقدر بزرگ باشد) می‌توانید ملت را از صحنه خارج کنید؟


ملتی که جوانهای او در جبهه‌‌ها نماز شب می‌خواند و جهاد فی سبیل اللّه‌ می‌کند و این جهاد را برای خودش فخر می‌داند و زندگی ننگین فرصت‌طلبی و راحت‌طلبی را به کنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر با آن هوای گرم و با آن بی‌آبی و با آن شدت می‌گذراند و پیشروی می‌کند، با کشتن من و امثال من کنار می‌رود این ملت؟!


ملت ما برای شهادت وارد شده است در صحنه. اگر بنا بود که به مجرد اینکه یک امری واقع می‌شد ناگوار، ملت کنار می‌رفت، این از اول نمی‌آمد در صحنه. ملتی که بچۀ چند ساله‌اش با موتور سیکلت می‌زند به تانک و زیر تانک می‌رود، این به کشته شدن یک نفر یا دو نفر یا صد نفر یا هزار نفر کنار می‌نشیند؟! اینها باید به عدد افراد این ملت، به عدد افراد جوان و رزمندۀ این ملت بمب تهیه کنند، و الاّ یک بمبی دزدکی زیر یک منزل گذاشتن و یک نفر را از بین بردن، که ملت را از بین نمی‌برد.


ملت یک دریای بزرگی است و به جای اشخاصی که جنایتکاران با شهادت آنها را از صحنه بیرون می‌کنند، باز افراد می‌آیند و این سیل خروشان هست تا اینکه امریکا و سایر کشورها قطع طمع بکنند.


ما با این کارهای بچگانه؛ از صحنه خارج نمی‌‌شویم!

ما اگر آمده بودیم برای اینکه یک زندگی مرفهی بکنیم، بله، وقتی می‌دیدیم که یک کسی را یا چند کس را کشتند، ترور کردند، خوب، راحت‌طلبی این بود که دیگر نیاییم. صدها نفر شما را، چندین هزار افراد شما را محمدرضا در خیابان‌ها کشت و شما از صحنه خارج نشدید. الآن هم در صحنه‌های جنگ، هر روز برادران ما، برادرانی که ما باید از آنها در این امور عبرت بگیریم، کشته می‌شوند و جای آنها را یک صف دیگر می‌گیرد.


ملت ما همه پاسدار اسلام هستند

آنهایی که اسلام را خلاصه می‌کنند در اینکه بخورند و بخوابند و یک نمازی بخوانند و یک روزه‌ای بگیرند و در گرفتاری این ملت، دخالت نکنند، به حسب روایت رسول اکرم، اینها مسلم نیستند؛ کسی که اهتمام به امور مسلمین ندارد. اینها خودشان در صحنه نیستند و متاسفانه آنهایی که در صحنه هستند را هم انتقاد می‌کنند.


خداوند ان‌شاء اللّه‌، همۀ ما را اصلاح کند؛ هواهای نفسانیۀ ما را سرکوب کند؛ ما را و ملت را مصمم‌تر کند. همه در صحنه حاضر باشند؛ لکن آرامش را حفظ کنند؛ والسلام علیکم ورحمة اللّه‌ و برکاته- 1360/04/08

۵- نهج‌البلاغه؛ نامۀ ۴۵ نامه به عثمان بن حُنَیف.

۶- اشاره است به هجرت اجباری امام هشتم (ع) به محل خلافت مأمون عباسی، یعنی شهر مرو.

۷- سورۀ اسراء، آیۀ ۴۴: موجودی نیست مگر آنکه به حمد و سپاس خداوند، تسبیح‌گوی است.




https://farsi.khamenei.ir/amp-content?id=15376

ملت ایرانانتخاباسلام عافیت طلبیسازش یا مقاومتالف لام خمینی
علاقه‌مندی‌ها: √ فلسفه √ تاریخ √ دین virasty.com/banimasani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید