امروز ماجرای یکی از کارگزاران پیامبر اکرم که با کارهایش چهره اسلام را تخریب کرد و واکنش پیامبر را از کتابی که دارم مطالعه میکنم با شما به اشتراک میگذارم:
پس از فتح مکه... پیامبر برای ریشه کن ساختن بت پرستی، گردان هایی را به اطراف مکه اعزام کرد تا بت خانه ها را ویران کنند. در خود مکه نیز اعلام شد که هر کس بتی در خانه دارد فورا بشکند. (2)
خالد بن ولید، به فرماندهی گردانی برای دعوت قبیله (جذیمه بن عامر) به اسلام و شکستن بت (عزی) رهسپار سرزمین آنان شد. پیامبر به او دستور داد که از در جنگ وارد نشود و (عبد الرحمن بن عوف) را معاون وی قرار داد.
در دوران جاهلیت، قبیله (بنی جذیمه) عموی خالد و پدر عبد الرحمن را هنگام بازگشت از (یمن) کشته و اموال آنها را به غارت برده بودند و (خالد) کینه آنان را در دل داشت. وقتی با جمعیت (بنی جذیمه) روبه رو گردید، همه آن ها را مسلح و آماده دفاع یافت. فرمانده گردان فریاد کشید که اسلحه را به زمین بگذارید، زیرا دوران بت پرستی سپری گردیده و (أم القری) سقوط کرده و همه مردم تسلیم سپاه اسلام شده اند. سران قبیله نظر دادند که اسلحه را تحویل داده و تسلیم ارتش اسلام شوند.
یک نفر از آن میان با ذکاوت خاصی دریافت که فرمانده لشکر اسلام سوء قصد دارد و به سران چنین گفت: نتیجه تسلیم، اسارت و بدنبال آن مرگ است. سرانجام، نظر سران به مرحله اجرا گذاشته شد و سلاح ها را به سربازان اسلام تحویل دادند. در این هنگام، فرمانده گردان با کمال ناجوان مردی و بر خلاف دستور صریح اسلام، فرمان داد که دست های مردان قبیله را از پشت ببندند و همه را بازداشت کنند. سپس سحرگاهان گروهی از آنان به فرمان خالد اعدام و دسته ای آزاد شدند.
وقتی خبر جنایت هول انگیز (خالد) به گوش پیامبر رسید، سخت ناراحت شد.
فورا به علی علیه السّلام مأموریت داد که به میان قبیله مزبور برود و خسارت جنگ و خون بهای افراد را بپردازد. علی در اجرای دستور پیامبر به قدری دقت به خرج داد که حتی قیمت ظرف چوبی را که سگان قبیله در آن آب می خوردند و در برخورد خالد شکسته بود، پرداخت.
سپس همه سران مصیبت زده را خواست و گفت: آیا تمام خسارات جنگ و خون بهای افراد بی گناه به طور دقیق پرداخت شد؟ همگی گفتند: بلی. سپس علی علیه السّلام به خاطر اینکه امکان داشت ضررهایی بر آن ها وارد شده باشد از آن که آنان آگاهی نداشته باشند، مبلغی اضافی پرداخت و به مکه بازگشت و گزارش کار خود را به پیامبر داد. پیامبر عمل وی را تحسین کرد و سپس برخاست و رو به قبله ایستاد و دست های خود را بالا برد و با حالت استغاثه گفت:
اللّهمّ أنّی أبرأ إلیک ممّا صنع خالد بن الولید؛ خدایا تو آگاهی که من از جنایت (خالد) بیزارم و من هرگز به او دستور جنگ نداده بودم. (1)
امیر مؤمنان جبران خسارت ضررهای معنوی و روحی را نیز در نظر گرفت. از این رو، مبلغی را به کسانی که از حمله های خالد ترسیده بودند پرداخت و از آنان دلجویی کرد. وقتی پیامبر از این روش عادلانه امیر مؤمنان آگاه شد، فرمود: علی! من این کار شما را با شترانی زیاد و سرخ مو عوض نمی کنم. (2) علی! تو رضایت مرا به دست آوردی، خدا از تو راضی شود. علی! تو راهنمای مسلمانان هستی، سعادتمند کسی است که تو را دوست بدارد و راهت را پیش گیرد؛ بدبخت کسی است که با تو مخالفت کند و از طریق تو منحرف گردد. (3) مثل تو نسبت به من مانند هارون است به موسی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست. (4)