ویرگول
ورودثبت نام
فیشنگار
فیشنگار
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

ماجرای استادی که در گروه بود



*از خاطرات یک استاد در ایام کرونا و کلاسهای آنلاین:*

١) این ترم که دانشگاه رو هوا بود، ما اومدیم یه گروه زدیم واسه هماهنگی کلاسهای آنلاین با دانشجوهامون.

٢) بعد با یه شماره دیگه بعنوان دانشجو تو همون گروه خودم عضو شدم.

٣) دیروز یکی از دانشجوها یه گروه زده اسمش هم گذاشته "گروه تقلب درس... استاد صادقی" . مارو هم با اون شماره دوم آوردن توی گروهشون.

٤) هیچی دیگه، تمام هماهنگی ها با ریز جزئیات انجام شد واسه تقلب تو امتحان، از اسکرین شات گرفته تا...

٥) جزوه رو هم تقسیم بندی کردن، صفحه ٣٢ تا ٣٧ شده واسه من!

٦) خیلی استرس دارم، من برم بشینم اون ٥ صفحه رو بخونم

٧) ادمین گروه ساعت ١٢:٤٥ زنگ زده میگه آقای رسولی (اسم تقلبی من)، بیا تو گروه الان همه اونجا جمع شدیم.

٨) من هم آنلاین شدم، یه وضعی بودااااااااااااا، ترکیب تهاجمی بسته بودن.

٩) ساعت ١٣ امتحان شروع شد، ساعت ١٣:٠٥ همه کیش و مات شدن، چون همه سوالها رو از اون ٥ صفحه خودم داده بودم!

١٠) قیامتی به پا شد تو گرووووووووووووه، ١٠ بار خودم پیام دادم که جوابها تو صفحه ٣٢ تا ٣٧ نیست، بقیه جزوه رو نگاه کنین.

١١) هیچی دیگه ساعت ١٣:٢٠ ادمین گروه حکم حکومتی داد هر کی هر چی بلده جواب بده

١٢) ادمین گروه میگه آقای رسولی زنگ بزن به استاد ازش راهنمایی بگیر

١٣) اصن یه وضعی بوداااااااااااا، امتحان تموم شد. اعصابا خراااااااااب. حالا قراره شنبه بریم آموزش اعتراض کنیم که سوالا از جزوه نبوده!!

١٤) هیچی دیگه، برم مرخصی بگیرم برای شنبه که بریم اعتراض!

اسکرین شاتگروه تقلبخاطرات کروناییخاطرات دانشجوییلبخند
علاقه‌مندی‌ها: √ فلسفه √ تاریخ √ دین virasty.com/banimasani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید