فیشنگار
فیشنگار
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

وضعیت ایل بختیاری در زمان رضاخان/پس از هفت لنگ، نوبت به چهار لنگ رسید

چندی پیش مطلبی نوشتم که عنوانش «حکومت باید افتخار ملت زمانه خودش باشد». در آنجا میخواستم بگویم این شعار رضاشاه روحت شاد که می‌شنویم کاملا تحریف واقعیت است. چرا که رضاشاه بدترین رفتار را با ملت ایران اعم از مذهبی و قومی داشته است. من که او را سرباز انگلیس و پسرش را سرباز امریکا می‌دانم ولی شما اگر باور ندارید این مقاله را درباره یکی از جنایات رضاخان در قبال قوم بزرگ بختیاری بخوانید و نظر دهید.


لرهای بختیاری شاید تنها گروه قومی بودند که به‌رغم دستیابی به مقامات عالی دولتی در دوران مشروطه و همکاری نزدیک با سردار سپه جهت سرکوب شورش‌ها و قیام‌های گوناگون در نقاط مختلف کشور، بعد از قدرت‌گیری رضاشاه به‌شدت سرکوب شدند. نوشتارِ پیش رو، به بررسی چراییِ اتخاذ این سیاست دوگانه از سوی رضاشاه در قبال ایل بختیاری اختصاص یافته است.


رضاخان از ظهور تا رسیدن به پادشاهی اهدافی را دنبال می‌کرد که به طور چکیده‌ در سه محور عمده خلاصه می‌شد: نخست، کشاندن ایران به مسیر تجدد و به‌اصطلاح نوسازی (و غربی‌سازی ایران)؛ دوم، سیاست تمرکزگرایی و حذف قدرت‌های محلی؛ و سوم، ملت‌سازی مبتنی بر ایدئولوژی ناسیونالیسم (بر محور باستان‌گرایی). بسیار واضح است که تحقق اهداف بالا مستلزم برقراری نظم و حذف مخالفان بود.1 در این فضای فکری، دولت با تمام نیروی خود به جنگ ایلات رفت؛ چرا که ساختار اجتماعی ایلات و خوانین متنفذ محلی ازجمله موانع تحقق اهداف یادشده به‌شمار می‌آمد.


با وجود این، موضع رضاخان در برابر سران ایلات ابتدا چندان مشخص نبود. اگرچه سردار سپه «در سال 1301ش، یعنی چند سال قبل از احراز سلطنت، خوانین بختیاری را از حکومت‌های یزد، کرمان و اصفهان کنار گذاشت و یا آنها را ملزم کرد که دیگر از گارد مسلح استفاده نکنند»،3 تا پیش از تحکیم موقعیت خویش، سیاست محتاطانه‌ای در قبال آنها در پیش گرفت، چنان‌که برخی خوانین بختیاری ازجمله سردار اسعد سوم با وی همکاری کردند یا خوانین بویراحمدی در ماجرای سرکوب شیخ خزعل وی را یاری دادند و همین‌طور برخی خوانین قشقایی و بختیاری در قضیه خلع سلاح عشایر در سال 1303ش، وی را راهنمایی کردند، اما به‌تدریج و پس از تحکیم موقعیت رضاخان روشن شد که بین سیاست‌های متمرکزسازی وی و خودمختاری سنتی ایلات همخوانی وجود ندارد؛ ازاین‌رو خوانین و ایلات مسلح همواره خاری در چشم تجددخواهان حامی وی به‌شمار می‌آمدند.


هنگامی‌که رضاشاه به قدرت رسید، ایل بختیاری وضعیتی متفاوت با دیگر ایلات و عشایر ایران داشت و در حقیقت مهم‌ترین ایل ایران بود. خوانین بختیاری با سهیم شدن در امتیازات نفت خوزستان و در اختیار داشتن اراضی وسیع کشاورزی، به قدرت اقتصادی بالایی دست یافتند. حضور این ایل در انقلاب مشروطه، وجهه سیاسی مقبولی نیز به آنها داده بود. عبدالله مستوفی با مشاهده قدرت بازیگری موفق آنها در عرصه سیاست آن روزگار نوشته است: «این ایل را باید متمدن‌ترین ایلات ایران دانست».5


https://www.iichs.ir/fa/news/19657/%DA%86%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D8%A7


البته عکس‌العمل اولیه بختیاری‌ها نسبت به کودتای 3 اسفند 1299ش به‌درستی مشخص نیست، اما بنا به گزارش‌های تاریخی، بعد از تحکیم موقعیت رضاشاه، سران ایل تصمیم گرفتند روابط دوستانه‌ای با او برقرار کنند و به همین منظور، در روز تاج‌گذاری وی، بیست‌هزار تومان مالیات ایل را به ‌افتخار شاه جدید تقدیم وی کردند. این اقدام، روابط آنها را با رضاشاه بسیار بهبود بخشید و درنتیجه، بعضی از سران ایل، به مناصب مهمی دست یافتند. نمونه بارز آنها جعفرقلی‌خان سردار اسعد سوم بود که به وزارت جنگ و استانداری خراسان منصوب شد. البته دسته‌ای از بختیاری‌ها، به سرکردگی بعضی از رؤسای رده‌پایین ایل، در شورش شیخ خزعل که در نخستین سال پادشاهی رضاشاه رخ داد، شرکت کردند، ولی این همراهی مانع از آن نشد که رضاخان نسبت به تمام بختیاری‌ها بدبین نشود، به‌ویژه اینکه شاه جدید برای تحکیم موقعیت خود به کمک آنها نیاز داشت.6


بختیاری‌ها همکاری با رضاشاه را پذیرفتند و در خوزستان، بلوچستان، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد در کنار سربازان دولت می‌جنگیدند، ولی این همراهی‌ها دیری نپایید؛ زیرا به‌زودی بخش عمده‌ای از ایل علیه دولت مرکزی سر بلند کرد.


سیاست‌های واقعی رضاشاه در مورد قبایل، در عملکرد وی با بختیاری‌ها نمایان شد. از سال 1303 تا 1306ش که ارتش رضاشاه در جنگ با اعراب، لرها، بلوچ‌ها و قشقایی‌ها به کمک بختیاری‌ها نیاز داشت، حکومت مرکزی، وزارت جنگ و استانداری خراسان را به جعفرقلی‌‌خان سردار اسعد، از اعضای مهم خانواده ایلخانی، واگذار کرد. دولت همچنین، مقام ایل‌بیگی را به امیر جنگ، برادر کوچک‌تر سردار اسعد، و مقام ایلخانی را به سردار محتشم، رئیس خانواده حاج‌ایلخانی رقیب واگذار کرد، ولی از سال 1306 تا 1308ش که ارتش دیگر به همکاری نیروهای بختیاری نیازی نداشت، رضاشاه با متحدان پیشین خود ــ که اکنون آنها را به چشم رقیبی قدرتمند می‌نگریست ــ به مخالفت برخاست و به شیوه‌های مختلف کوشید آنها را تضعیف کند.


بدین‌ترتیب، وی آتش نیمه‌روشن میان خانواده‌های ایلخانی و حاج ایلخانی و جناح‌های هفت لنگ و چهار لنگ را ماهرانه شعله‌ور ساخت؛ بار مالیاتی را به دوش هفت لنگ منتقل کرد، مراتع را دوباره به ثبت رساند و یک بخش اداری جدید با یک ایلخان جدید، برای چهار لنگ ایجاد کرد. همچنین اختلافات میان دو جناح حاکم بختیاری بر سر حکومت و به‌ویژه دو منصب ایلخانی و ایل‌بیگی که قدمتی دیرینه داشت فرصت مناسبی را در اختیار رضاخان قرار داد. او نیز فرصت را غنیمت شمرد و بر همین اختلافات دست گذاشت و آنها را تشدید کرد.7 درنتیجه، هنگامی‌که هفت لنگ در سال 1308 به رهبری علی‌مردان‌خان شورش کرد، چهار لنگ به پشتیبانی از دولت مرکزی برخاست.


در چنین وضعی، سیاست‌های جدید همچون قانون خدمت نظام‌وظیفه، تأسیس اداره ثبت ‌اسناد و املاک، طرح خلع سلاح و اسکان اجباری عشایر (تخت‌قاپو) که دولت مرکزی به منظور تضعیف نظام ایلی در پیش گرفته بود، باعث شد طوایف بختیاری علیه دولت مرکزی به پا خیزند. به‌رغم درگیری اولیه میان نیروی‌های دولتی و بختیاری‌ها و مقاومت علی‌مردان‌خان بختیاری سرانجام دولت مرکزی توانست نیروهای ناراضی را سرکوب کند.


پس از آن، دولت سیاست کوتاه‌مدتی در پیش گرفت و برای آرام کردن معترضان، با کمک خوانین بزرگ به اقدامات آشتی‌جویانِه روی آورد، اما این اعتراض، رضاشاه را نسبت به ایل بختیاری بدبین و هراسناک کرد.8 در نتیجه این بدبینی، وی هفت لنگ را خلع سلاح کرد، برخی دسته‌های آنها را اسکان داد، رؤسایشان را وادار کرد که زمین‌های خود را به تجار محلی (که احتمالا اکثریت بهایی بودند) بفروشند، سهام نفتی آنها را مصادره و هفده تن از خوانین آنها ازجمله سردار اسعد، امیرجنگ و سردار محتشم را زندانی کرد.


پس از هفت لنگ، نوبت به چهار لنگ رسید. رضاشاه آنها را نیز خلع سلاح کرد و تحت نظارت حکومت‌نظامی درآورد و مناطق بختیاری را به دو استان همجوار تقسیم کرد. وی در سال 1310، همه القاب ایلاتی را حذف،9 دو منصب ایلخانی و ایل‌بیگی را برای همیشه لغو و به‌جای آن فرمانداری دولتی را در بختیاری برقرار کرد.


اوضاع نامساعد بختیاری‌ها به اینها ختم نشد؛ در 8 آذر 1312ش، هنگامی‌که سردار اسعد در معیّت رضاشاه برای تماشای نمایش سوارکاری سالانه به دشت گرگان رفته بود، به اتهام مشارکت در نقشه ترور رضاشاه ناگهان بازداشت و به تهران اعزام شد و چند ماه بعد به طرز مشکوکی درگذشت. هم‌زمان با دستگیری سردار اسعد، برادران و نزدیکان وی نیز زندانی شدند.10 سپس بسیاری از خوانین بختیاری در تهران و منطقه بختیاری دستگیر و روانه زندان شدند. محاکمه افراد بازداشت‌شده تا آذر 1313 طول کشید. در اوایل آذرماه احکام صادره از سوی دادگاه برای 36 نفر بازداشتی اعلام شد. بر اساس حکم دادگاه، 28 نفر از این افراد به اتهام خیانت و اقدام مسلحانه محکوم به اعدام یا حبس ابد شدند.



پی نوشت:

1. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 348.
2. سیروس غنی، برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمه حسن کامشاد، چ 3، تهران، نیلوفر، ص 354.
3. جن. راف گارثویت، بختیاری‌ها در آیینه تاریخ، ترجمه مهراب امیری، تهران، ققنوس، 1375، ص 138.
4. تورج اتابکی، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس، چ دوم، 1387، ص 168.
5. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار، تهران، زوار، بی‌تا، ج 3، ص 509.
6. ساسان طهماسبی و محمد رستمی، «شورش بختیاری‌ها در سال 1308ش»، فصلنامه گنجینه اسناد، (تابستان 1390)، ص 28.
7. کریم نیکزاد حسینی، شناخت سرزمین بختیاری، اصفهان، نشاط، 1354، ص 295.
8. ساسان طهماسبی و محمد رستمی، همان.
9. غفار پوربختیار، اسناد برگزیده بختیاری‌ها در تاریخ معاصر ایران، مسجدسلیمان، انتشارات دانشگاه آزاد مسجدسلیمان، 1387، ص 445.
10. صمد کاووسی و سجاد کاظمی، «رضاشاه و راهکارهای وی در سلبِ قدرت از خوانین ایلات جنوب»، فصلنامه آرشیو ملی، (بهار 1395)، ص 34.
11. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، تهران، علمی، 1374، ص 525.




https://vrgl.ir/Xc2i3
ایل بختیاریحکومت پهلویرضاخان
علاقه‌مندی‌ها: √ فلسفه √ تاریخ √ دین virasty.com/banimasani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید