انسان گاهی از یک حادثهای، یا به خاطر وضع مزاجی خودش، یا از کاری که به عهدهی اوست، خسته و افسرده میشود، دلتنگ میشود. یا گاهی انسان مطالعهای دارد، اشتغال و دنبالگیریای دارد، که در آنها تنبلی میکند و تأخیر میاندازد. اینها نشانه است.
بی حوصله شدن تبعاتش این است که وقتی انسان یک مسیر هر چند درست و حق را انتخاب میکند ولی اگر مشکل یا مانعی سر راهش پیش بیاید مسیر را رها میکند. چونکه بیحوصلگی خاصیّتش این است که انسان را از پایداری و پافشاری بر حتی حق هم محروم میکند.
تبعات تنبلی هم این است که وقتی دچار تنبلی شدیم، آن وقت آن کاری را که بر عهدهی ماست و باید انجام بدهیم یا حقی که دیگران بر گردن ما دارند را به خاطر تنپروری و تنبلی انجام نمیدهیم. به خاطر این دو صفت ناپسند است که گاهی انسان سنّاً جوان است اما روحاً پیر است.