یادتونه خرداد هی میگفتم خیلی برنامه دارم برای تابستون؟ میگفتم کاش 21 خرداد شه که ...
الان دارم بهتون میگم چرا آرزو میکردم زودتر تابستون شه! من از آذرماه در حال نوشتن رمان فانتزیم بودمممم که شصت درصدش رو بعد از تموم شدن امتحانام نوشتم و دیروز پنج صبح تمومش کردم باید بگم که مثل یه رویا برام میمونه و برای همین هم ویرگول نمیومدم چون درگیرش بودم ولی الان اومدم که خبرش رو بهتون بدم نمیدونین چقدر انتظار این لحظه رو میکشیدم تا اواخر پاییز چاپ میشه و نسخه فیزیکی رو دارم اینکه تونستم اولین کتابم رو قبل هفده سالگی و توی شانزده سالگی تموم کنم باعث میشه انگیزه بگیرم.
حالا یه توضیح خیلییی کوچیک راجع به رمانم میگم چون میخوام بعد از چاپ شدن یا حالا یکی دو هفته بعد کامل معرفیش کنم:
دعوتتون میکنم که به انتظار رمان فانتزی-ماجراجویی من بنشینید:
اینجا هم عکس آخرین صفحه رو براتون میذارم:
