۹ مهر ۱۴۰۲ چه اتفاقی در راههای زیرزمینی پرپیچ و خم مترو تهران چه اتفاقی افتاد؟
آرمیتا گراوند دختر ۱۷ سالهای که به رسم هر روزه سال تحصیلی جدید در ایستگاه شهدای مترو برای رفتن به مدرسه با دوستانش قرار میگذاشت، مدتی بعد از آنکه به جمع آنها پیوست با رسیدن قطار ۱۳۴ مانند سایر مردم سوار قطار شد. طبق فیلمهای رسانهای شده از ایستگاه مترو، ۳ ثانیه بعد درحالی که هنوز دربها بسته نشده بود آرمیتا بیرون قطار به زمین میخورد و دوستانش به همراه تعدادی از مردم او را به کنار میکشند. این روایت که به همراه تصاویر متعدد و فیلم ضبط شده ایستگاه شهدا بارها در فضای مجازی منتشر شده، داستان ۹ مهر ۱۴۰۲ از حادثه آرمیتا گراوند است؛ حادثهای تلخ برای یکی از دختران ایران که بدون شک قلبهای بسیاری را آزرد. این اتفاق که در همان روز و ساعات ابتدایی با تیترهایی زرد مانند "دختری که به خاطر حجاب کتک خورده است" و یا "آرمیتا گراوند قربانی دیگر حجاب اجباری" و غیره به سرعت در فضای مجازی منتشر شد، شاید در ابتدا ذهنها را به سمت و سوی اخبار سال گذشته میبرد. اما نکته قابل توجه در این اتفاق عکسالعمل بهتر و سریعتر رسانه رسمی در پخش فیلمهای اصلی و کامل دوربینهای مداربسته از صحنههای حضور آرمیتا بود و با همراهی که در مصاحبه با والدین و دوستان او داشت بهتر از سال گذشته توانست پاسخگوی شبهات پخش شده در فضای مجازی باشد. این بهبود اطلاع رسانی به نحوی بود که حتی رسانههای معاند و مخالف حکومت نیز به آن اذعان داشتند، اگرچه سعی در مبهم نشان دادن ماجرا و پروبال دادن به آن بودند؛ مانند اخباری که ابتدا از دستگیر شدن مادر آرمیتا پخش شد که بعد از مدتی مجبور به تکذیب آن شدند.
شما دوست دارید من مرده باشم؟
اما آنچه هدف این یادداشت است تحلیل و رصد فضای رسانهای ایجاد شده حول این حادثه است. با مرور خبرها تکرار چند کلید واژه بیشتر به چشم میآید "دختری دیگر"، "حجاب اجباری"، "نداشتن روسری"، دختری کردستان"، "خشونتی دیگر علیه دختران"، این عبارات که به خصوص از سال گذشته پس از فوت خانم مهسا امینی به طور مکرر و در موقعیتهای مختلف برای افراد متفاوت استفاده میشد، آرمیتا را نیز به عنوان گزینهای مطلوب برای داغ نگهداشتن تنور اخبار خودش انتخاب کرد. شروع این خبرها در حالی بود که اصل ماجرا با پخش فیلمها روشن شده و آرمیتا هنوز زنده است و تنها خواسته والدین او از مردم، دعا برای بهبود حال دخترشان است.
همه به خط!
در این بین آنچه پازل متشنج کردن فضای کشور را کامل میکند، واکنش سریع و گسترده رسانهها و برخی از مسئولین کشورهای غربی از حال آرمیتا و اتفاق رخ داده برای او بدون هیچ استناد دقیقی بود. نیویورک تایمز، رویترز، دویچه وله و گاردین تنها بخشی از این رسانهها هستند. سناریویی تکراری که مانند سال گذشته تنها یک هدف را دنبال میکرد، زنده کردن فضای خشم و آشوب در ایران.
پیشگیری بهتر از درمان است
متاسفانه آرمیتا گراوند بعد از ۲۸روز کما و در پایان مرگ مغزی، در ۶ آبان ماه در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. اگرچه تلاش شد حتی با آخرین وداع او با خانواده و دوستانش نیز اخبار جنجالی تولید شود، اما شاید همان اطلاع رسانیهای به موقع از کم و کیف ماجرا، مانع آن شد. نکته آنجاست که پروسه تکراری انتخاب سوژه اغلب از دختران و با پافشاری بر قومیتها و غلو کردند ابعاد اتفاق، میتواند به خوبی نشان دهد که هدف، دفاع فرضی از حقوق افراد و پیگری حادثه رخ داده برای رسیدن به حقیقت نیست؛ بلکه هر شخص و زندگیاش قابلیت آن را دارند که هیزمی شوند برای روشن نگهداشتن و یا شعلهورتر کردن آتش در کشور که در مقابله با آن توجه به نکته ضروری است:
۱. افزایش سواد رسانهای و تکیه بر اخبار با منبع کافی از سوی مردم
۲. بهبود و تسریع پوشش کامل رسانهای از سوی مسئولین مربوطه و بازکردن فضا برای رسانهها و خبرگزاریهای مستقل که در چهارچوب کشور فعالیت میکنند و میتوانند به اعتماد بهتر رسانهای در کشورمان کمک کنند.