سلام!
امروز میخوایم درمورد جنبش فکری قرن پانزده و شانزده اروپا صحبت کنیم یعنی رنسانس. رنسانس یعنی تولد دوباره. چرا؟ چون افرادی که بهشون میگن اومانیست (انسانگرا)، بعد از ده قرن زندگی تاریک در قرون وسطا، تصمیم گرفتن به انسانیت برگردن و جنگ و تعصب رو کنار بزارن.
درواقع اومانیستها فلسفه، هنر و ادبیات یونان و روم باستان رو مطالعه کردن. دلیلش؟ چون به نظرشون از افلاطون گرفته تا اپیکور، نظریات و نگاه تازهای به انسان داشتن. پس کمکم فلسفهای اومد که به بدن و روح انسان اهمیت میداد؛ مثل لئوناردو داوینچی که آناتومی بدن رو مثل یک پزشک بلد بود.
اومانیستها منابع رو به زبان اصلی میخوندن یعنی لاتین و یونانی؛ بعد سعی میکردن اونها رو به بقیه مردم هم بشناسونند. پس کتابها رو ترجمه میکرند، که البته بعضی از مترجمان هم مثل اتین دولِت که مکالمهای از سقراط رو ترجمه کرده بود، محکوم به مرگ شد.
هدف اومانیستها این بود که با ایده صلح بین انسانها، عمر اونها رو طولانیتر و زندگیشون رو آزادانهتر کنن، که خب این هدف در تضاد با نظر بسیاری از قدرتها و دانشگاههای اون زمان مثل سوربن فرانسه بود. چون اونها هنوز به فلسفه قرون وسطا و جنگ با کسانی که شبیهشون نبودن، پایبند بودن.
در فرانسه اما بعد از پانزده سال درخواست اومانیستها، بالاخره پادشاه فرانسوا اول دستور ساخت کالج رویال رو داد که امروزه به نام کالج دو فرانس شناخته میشه که در اون فلسفه دوران باستان تدریس میشد. فرانسوا اول رو به عنوان پدر ادبیات در فرانسه میشناسن چون به نویسندگان و شاعران اهمیت زیادی میداد و کارهای بزرگی برای پیشرفت فرانسه انجام داد.
امیدوارم خوشتون اومده باشه! مرسی که همراهیم کردین. اگه این پستو دوست داشتین بهم بگین.
ارادتمند شما، بز کوهی