بهار آقایی پارسا
بهار آقایی پارسا
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

فرشته ازکی و گرگ بد گنده!

#بسپرش_به_ازکی

روزی روزگاری در جنگل قصه ها، گرگ بد گنده، ناهاری مفصل از شنگول و منگول و حبه انگور صرف کرده و زیر درختی لم داده بود...

ناگهان فرشته مهربان روبروی او ظاهر شد.

_برخیز ای گرگ تنبل! هیچ می دانی آن بزغاله ها که خوردی توسط مادرشان بیمه شده بودند؟

گرگ گفت: «برو بینم بابا! قصه رو چرا خراب می کنی؟ الان مگه بز زنگوله پا نباید بیاد به من شاخ بزنه؟»

فرشته گفت: «خانم بزی در راه بازگشت به خانه تصادف کرده و شاخش شکسته است. خدا را شکر که بیمه سوانح شاخ داشت! ولی باید صبر کنی تا بهبود یابد.»

گرگ غرید: «حالا واسه من لفظ قلم حرف می زنه! اصلا بیمه بودن که بودن! به تو چه؟»

_مگر نمی دانی؟ اینجانب مامور بیمه ازکی می باشم!

_جان من؟ دوربین مخفیه؟ تو مگه فرشته مهربون سیندرلا نبودی؟

_فکر می کنی چه کسی هزینه لباس های زیبای سیندرلا را داد؟ او بیمه «تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردن» داشت!

_نه بابا! منم بیمه می خوام! دیگه چه بیمه هایی داری؟

_همین چندی پیش، پدر ژپتو خودش و پینوکیو را در برابر خورده شدن توسط نهنگ بیمه کرد! «زاغک» نیز پنیرش را بیمه کرده بود!

_مگه «روبهک» پنیر «زاغک» رو نخورد؟

_خورده شدن پنیر توسط روبهک که شامل بیمه نمی شود! راستی سندباد نیز بیمه سوانح ناشی از حمله غول خرید!

_چه باحال! گرون که نیستن؟

_نگران نباش که در ازکی می توانی قیمت بیمه ها را مقایسه کنی. کد تخفیف اولین خرید هم به تو می دهم! حال مزاحم کارم نشو تا وردی بیمه ای بخوانم و شنگول و منگول و حبه انگور را نجات دهم!

در همین هنگام، شنل قرمزی که از آن نزدیکی می گذشت گفت: «سلام فرشته مهربون! کمک نمی خوای؟ ما رو هم یه گرگ مثل این خورده بود. یه هیزم شکن با تبر شکمش رو باز کرد و من و مامان بزرگم رو آورد بیرون!»

_فکر خوبیست! برو آن تبر را برایم بیاور. قربان دستت!

گرگ از جا پرید: «وایسا وایسا! من یه بیمه ضد تبر می خوام!»

در همان حال که فرشته مهربان، بیمه گرگ را ثبت می کرد، خانم بز زنگوله پا که با کمک بیمه خودش زود بهبود پیدا کرده بود از راه رسید، شاخی به شکم گرگ زد، بزغاله ها را نجات داد و تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کرد!

می پرسید چه اتفاقی برای فرشته مهربان ازکی افتاد؟ خب... سرش شلوغ تر از آن بود که بیشتر آنجا بماند. احتمالا حالا جایی بالای لوبیای سحرآمیز است و غول را متقاعد می کند تا پیش از رسیدن جک، یک بیمه سقوط از لوبیای سحرآمیز بخرد!

پایان

بهار آقایی پارسا

بیمه عمرازکیبسپرش_به_ازکیبسپرش به ازکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید