ویرگول
ورودثبت نام
Sooutoftouch
Sooutoftouch
خواندن ۲ دقیقه·۱۴ روز پیش

مسابقه

من تو زندگیم هیچوقت به اندازه ی کافی سریع نبودم. اینو امروز وقتی فهمیدم که با بچه ها رفتیم کتاب خونه و اونا تو یه چشم به هم زدن هر سه جلد موجود از رفرنسی که می خواستیم رو برداشتن و چیزی برای من نموند. چند لحظه خیره به قفسه موندم بعد به خودم اومدم و تمام مدتی که بر می گشتیم بهش فکر کردم. واقعیتش تمام مدت خودمو سرزنش کردم و اعتراف کردم که آدم بی عرضه ای هستم؛ چیزی که اگه مامانم می دید احتمالا میگفت و زرنگ هم کلمه ی بود که حتما به دوستام نسبت میداد. بعد متوجه شدم اینا کلماتی هم هست که خودم هم بهشون نسبت میدم.
اومدم خونه، غذا خوردم، خوابیدم و بیدار شدم و هنوز ذهنم درگیر همین کلمات و همین ماجرا بود. ماجرا فقط کتاب های امروز نبود، به نظر میاد من هیچوقت به اندازه ی کافی سریع نیستم. هفته ی قبل وقتی سه تا کیس بخیه اومدن من نفهمیدم کی بین خودشون تقسیم کردن و فقط یه لحظه به خودم اومدم و دیدم دارن جوری براش آماده میشن که انگار از اول حق مسلم خودشون بوده.
بعد فهمیدم توقع خیلی زیادیه که دوستات لحظه ای که پای منافع خودشون وسط باشه متوجه وجود تو هم بشن.
و تمام موارد مشابه اومد جلوی چشمم و فکر کردم عجب آدم بی عرضه ای هستم و بعد یادم به یکی از همکلاسی های دبستانم افتاد که بهم میگفت تو خیلی ماستی. عجب بچه ی زرنگی بود! عجب کلمه ی برازنده ای! ۱۰ سال طول کشید تا به حرفش برسم.
من سریع نبودم چون نمی دونستم زندگی چنین مسابقه ی بچگانه ایه. چون من حتی اگه نفر اول دستم به کتاب می رسید حس می کردم باید سرش با دوستام به توافق برسم.
اگه پیش دوستای زرنگت از کلمه "سریع" استفاده کنی احتمالا مسخره ت کنن و بگن "مگه مسابقه ست؟" ولی زندگی دقیقا همون مسابقه ی بچگانه ست و اونا افرادی هستن که دارن مخفیانه تو این مسابقه شرکت می کنن و دوست ندارن تو حتی فکر کنی که مسابقه ای بوده.
هر کی سریع تر رفت، سریع تر رسید، سریع تر گرفت و دیگران اون لحظات کاملا وانمود می کنن که تو وجود نداری .
شاید این کاریه که باید از فردا انجام بدم.
پ.ن: در کنار بحث اصلی میخوام در مورد کلمه ی دوست که استفاده کردم بیشتر صحبت کنم. اینکه آیا باید به چنین روابطی گفت دوستی؟ مردم دوست ها رو به دو دسته تقسیم می کنن "دوست واقعی" و "دوست غیر واقعی". طبق چیزی که من تا الان از زندگی فهمیدم دو تا کلمه هستن که ازشون تعریفاتی میشه که باید بهش گفت افسانه. یکی "عشق" و یکی هم "دوست".
پس من دوستی ها رو به دو دسته ی واقعی و افسانه ای تقسیم می کنم و اسم این روابطی که الان دارم رو میذارم دوستی، از نوع واقعیش. اگر بخوایم منتظر یه دوست وفادار و فداکار که به اندازه ی خودش به فکر ما هم باشه بمونیم همیشه تنها می مونیم.

زندگیاجتماعیتجربهدوستدوستی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید