دل‌آرامم
دل‌آرامم
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

نامه ای برای من چهل ساله...

سلام

باید بگم که همونطور که یه روزی به نظرت ۲۳ سالگی زیادی بزرگ بود و باهاش مواجه شدی، یه روزی سی سالگی برات عجیب بود و باهاش کنار اومدی، وارد چهل سالگی شدی و برات حتما عادی ترین اتفاق روی زمینه. یعنی امیدوارم که عادی باشه. چون میدونم که انعطاف پذیری بالا و در لحظه زندگی کردن و شعار نمیذارم هیچ چیزی حالمو بد کنه تا اون موقع بیشتر تو ذهنت جا افتاده و فهمیدی که اینم جزئی از زندگیه. البته اگه این ویژگی ها و شعارهات به مرحله عمل رسیده باشه و همینجوری در حد حرف نمونده باشه...

امیدوارم تا اون موقع انقدر بزرگ شده باشی که بدونی میخوای چیکاره بشی و امیدوارترم که هیات علمی دانشگاه نشده باشی. شاید تا الان کتاب فروشی مورد علاقه‌تو ایجاد کرده باشی. شاید خودتو درگیر کارهای‌ پژوهشی کردی. شایدم زدی تو فاز هوش مصنوعی و به آرزوت رسیدی. یا شدی مادر سه تا بچه قد و نیم قد و مسئولیت پذیر شدی. شایدم هیچ کدوم اینا. تصمیم خاصی نگرفتی و کار خاصی‌ نکردی. اگه واقعا هیچ کار‌ خاصی‌ نکردی باید بهت بگم که بری دفتر‌ هجده سالگیتو برداری و دونه دونه آرزوهایی‌ که نوشتی رو مرور کنی. شاید به خودت اومدی.

باید اول نامه برات مینوشتم اما دیر نیست. خوبی؟ اوضاع خوبه؟ دوست دارم در جواب این سوال بگی عالی. همه چی تو بهترین وضعیت خودشه و من آروم و خوشحالم. همه عزیزانم سلامتن و از زندگیم لذت می برم.

یادت باشه که خودتو با هیچکس مقایسه نکن به جز من. من سی ساله. تو قراره بهترین خودت باشی. و این زندگی تنها اثریه که لحظه به لحظه با خوبی و بدی و شیرینی و تلخی از خودت به جا میذاری.

دوستت دارم نقطه.



نامه ای به ده سال بعد خودمچالش هفته
گرمای خورشید در یک روز سرد زمستانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید