سلام دوباره به شما دوستان عزیز!
اینبار میخوام یکی از بهترین رمانهایی که چند ماه پیش خوندم رو بهتون معرفی و کمی در موردش صحبت کنم...
داستان مغازه خودکشی (که میشه اون رو یک داستان آخرالزمانی اما طنز و با مفهوم دونست) در آینده روایت میشه... آیندهای که تقریبا همه مردم افسرده هستند و در این دنیا، چه کسب و کاری بهتر از مغازه خودکشی؟! کسب و کار خانواده تواچ که شخصیت های اصلی داستان رو شکل میدن.
معمولا داستانهای آخرالزمانی غمگین هستند و فضای دلچسبی ندارند؛ اما این کتاب، به لطف آلن تواچ، یعنی کوچکترین عضو این خونواده، به یک داستان نیمهطنز تبدیل بشه. پسری که برخلاف همه دنیا، سعی داره خانوادهاش و مشتریان رو از افسردگی نجات بده....
بنظرم این پسر نماد خلاف جریان حرکت کردن هست...پسری که میدونه همه دنیا مخالفش هستند اما از کارش خسته نمیشه و بنظرم در جامعه انسانی نماد یک شورشی رو داره که هرچند تنهاست اما حاضر نیست مثل بقیه، خودش رو توی باتلاق اشتباهات، غرق کنه....
البته از بند بالا، هیچ منظور سیاسی ندارم و لطفاً بهپای اعتقادات سیاسی نذارید? (این بند هم به معنی نداشتن عقیده سیاسی نیست! لطفاً کلا قضاوت نکنید??)
مغازه خودکشی، یکی از پرفروشترین کتابهای سال ۱۴۰۱ بود و بنظرم واقعا لیاقتش رو داره.
میخواستم حسی که موقع خوندن کتاب داشتن رو بهتون بگم، اما متأسفانه کتاب رو شاید حدود ۱۰ ماه پیش خوندم و خب دقیقا یادم نیست که چه حسی داشتم. ولی خوب یادمه روزی که کتاب رو تموم کردم، تحت تأثیرش بودم و یک حال نسبتا عجیبی داشتم...البته من کسی نیستم که با هر کتاب و فیلمی اینجوری بشم ولی این کتاب، یک مغناطیس عجیبی توی خودش داشت که تموم شدنش باعث شد چند ساعت یک نیمچه غمی ته قلبم باشه?
چیزی که باعث شده اینقدر از ابن کتاب خوشم بیاد، نه نویسنده خلاقش هست، نه ایده جدیدش (گرچه همه این موارد واقعا به جای خودشون به ارزش کتاب اضافه میکنند) بلکه پایان عجیب و با مفهوم کتاب هست. البته در مورد پایان کتاب، یک عده معتقدند که نویسنده نمیدونسته داستان رو چطور تموم کنه و اینطور تموم کرده و حتی ممکنه نظر شما هم همین باشه، اما نظر من اینه که دقیقا همین پایان غیرمنتظره، به کتاب ارزش بخشیده...
اگه من جای شما بودم، آخر کتاب رو اول نمیخوندم (بعضیها رو میشناسم که اینکار رو میکنند?) چون اگه آخرش رو اول بخونین علت و ارزش اتفاق پایانی داستان براتون مبهم باقی میمونه و فکر میکنید یک کتاب مسخره و بیارزش هست...در حالی که احتمال داره جزو کسانی باشید که واقعا اون رو یک کتاب ارزشمند میدونند...
در مورد نویسنده کتاب هم باید بگم که تا حالا دوتا از آثار ژان تولی رو خوندم و از هر دو خوشم اومده!! اولی همین کتاب مغازه خودکشی هست و دومی که چند روز پیش خوندم، کتاب آدم خواران هست که البته سطح خشونتی که این کتاب داره باعث میشه برای خیلیها مناسب نباشه، ولی اگه با خشونت توی داستان مشکلی ندارید، بنظرم اون کتاب رو هم بخونید. این کتاب کمک میکنه به تک تک رفتارهامون توجه داشته باشیم چون میبینیم که چطور یک سوءتفاهم کوچک، سرنوشت صدها نفر رو تغییر میده...
اما از بحث اصلی دور نشویم... ایده کتاب هم جدید هست و من تا حالا چیزی شبیه این ندیدم و فکر میکنم، اولین کتابی هست که با این ایده نوشته شده باشه...
بنظرم حتما این کتاب رو بخونید و از مفاهیم کتاب و دیالوگهای ماندگارش، استفاده کنید و لذت ببرید....