انقدر بیحوصله هستم که نمیتونم سرم بالا بیارم و مانیتور رو نگاه کنم .چند روزه تقریبا هیچی نمیخورم صبح که روزه بعد از افطار هم که با یک لقمه حالم بد میشه و دوباره بیحالی.
اون همه تکاپو قبل از سال تمام شد و دوباره بیانگیزگی و بیحوصلگی قبل به سراغم اومد.
این کار خیلی کسل کنندست نشستن پشت میز و نامه تایپ کردن و منتظر نامه جدید بودن که ثبت بشه .شغل خوبه پویا باشه به آدم انرژی بده ذوق یادگیری تو هر لحظه داشته باشه .
باید درس بخونم ۸ اردیبهشت کنکور تجربی دارم من بلخره باید پزشک بشم باید از این شرکت برم آخه خستم خیلی خستم دلم محیط نو میخواد آدمهای تحصیل کرده باشعور میخواد نه اینکه منتظر باشم ظهر بشه برم خونه و تو خونه منتظر باشم صبح بشه بیام سر کار خسته از همه چی
نمیدونم امروز چجوری خودم رو، رو پا کنم دلم میخواد یک چیز جدید یاد بگیرم ولی واقعا حالم خوب نیستو انرژی ندارم سر خودمو با چرخیدن تو اینستا گرم کردم که اونم برام حوصله سر بر شد گفتم تو دفترم دوباره اهدافم رو مروز کنم بازم نتونستم .دلهره دارم برای صورتحسابهایی که همکارم میگه نیست واقعا اونها کجان کاش نظم داشتم تو کارمو هر صورتحساب که میومد دفتر ثبت میکردم بعد میدادم به همکارم گاهی از خودم بدم میاد برای بیحوصلگی هام به خودم میگم چرا
چرا ثبت نکردی
چرا انجام ندادی
چرا تنبلی
بسه دیگه این همه سهل انگاری
البته من سهل انگار نیستم ولی باید خیلی خیلی بهتر از این باشم .
من خیلی کمالگرا هستم همسرم که باز از خودم بیشتر کمالگراست و هیچ وقت کم و کاست رو تو انجام کار قبول نمیکنه این هم خوبه هم بد:
خوبه چون آدم رو مجاب میکنه که کار درست انجام بشه . آدم باید از کسی بترسه تا ترس نباشه حواس آدم جمع نمیشه مثلا من از مادر شوهرم میترسم این ترسو ۱۰ ساله که دارم یک جاهایی واقعا باعث پیشرفتم شده . از ترس اینکه بهم چیزی نگه تلاش خودمو کردم همین الان اگر اینجا سر کار با من بود شرط میبندم تو چشم بر هم زدنی خودمو جمعه جور میکردم آخه تو خونه که اینجوریه به محض اینکه صدای پاش میاد به سرعت پا میشمو تو آنی همه چیز مرتب میشه اگر مادر شوهرم بالا سرم بود شاید بیشتر درس میخوندم و پزشکی قبول میشدم 😄
خلاصه اینکه اولین روز کاری سال ۱۴۰۳ رو با کلی بیحوصلگی شروع کردم برخلاف چیزهایی که تو کتاب اثر مرکب و بهترین سال زندگی شما نوشته دارن هاردی خوندم به هیچ کدوم عمل نکردم و جالبه دلم برای خودم و برای هزینه هایی که میکنم نمیسوزه
امیدوارم و آرزو میکنم برای خودم که حالم بهتر بشه پا شم و شروع کنم به یادگیری و تلاش برای موفقیت برای رهایی از اسارت برای رهایی از تحقیر شدن برای رفتن از این شرکت و پیشرفت و روزی بیاد که حض کنم از اینکه تو بیمارستان دارم یک بیمار رو مداوا میکنم و کار مفیدی هم برای خودم هم برای دیگران انجام میدم
فعلا روز بخیر 😘