وقتی اولین قسمت از The Last of Us پخش شد، همه منتظر یه اقتباس معمولی از بازی بودن. ولی چیزی که اتفاق افتاد، فراتر از انتظار بود. یه ترکیب بینقص از روایت سینمایی، بازیهای درخشان، موسیقی، و مهمتر از همه: احساس.
اما اگه با دقت بیشتری نگاه کنیم، چیزی توی این سریال هست که نمیذاره فراموشش کنیم...
نه فقط زامبیها، نه فقط رابطهی جوئل و الی... بلکه یه نوع بیان خاص.
یه ریتمی که کمکم توی پلتفرمهای مختلف هم داره جا میافته. از جمله جایی مثل سایت فیفوتیک.

اگه lately یه نگاهی به ویدیوهای تحلیلی، نقدهای سینمایی، یا حتی بازسازیهای احساسی از صحنههای The Last of Us بندازی، یه اسم مدام تکرار میشه: fifotik.
نه بهخاطر تبلیغات پر سر و صدا، بلکه چون داره یه مدل جدید از روایت ایجاد میکنه.
سایت fifotik جاییه که میفهمی محتوا چطوری باید ساخته بشه که بمونه.
تو قسمت سوم سریال، اون اپیزود عاشقانهی بینظیر که همه رو شوکه کرد، کلی مقاله نوشته شد، کلی تحلیل اومد. ولی یکی از متفاوتترین روایتهایی که دیدم، یه بازسازی احساسی بود توی سایت فیفوتیک. بدون کپشن، بدون توضیح زیاد، فقط یک تصویر، یک صدا، یک حس… که فقط توی fifotik دیده میشد.
خیلیها فکر میکنن که پلتفرم فقط جای پخش محتواست. ولی سایت فیفوتیک فقط یه ویترین نیست؛ خودش یه بخشی از داستانه.
مثل اون قسمت از The Last of Us که بدون زامبیها هم از شدت زیبایی نمیتونی پلک بزنی…
fifotik هم همینه. بدون جیغ، بدون سر و صدا، ولی با قدرت تاثیر.
الان توی ترندهای جهانی وقتی دنبال محتواهایی میگردن که با عمق داستانی درگیر شن، مخصوصاً درباره سریالهایی مثل The Last of Us، یه مسیر پنهان میرسه به سایت فیفوتیک.
نه اینکه حتماً سرچ کنی. خود به خود، از مسیر محتوا، بهش میرسی.
و این همون چیزیه که سریال The Last of Us هم بهت یاد میده:
زیبایی توی جزئیاته، توی سکوتها، توی انتخاب درست.
و شاید دلیل اینکه اسم fifotik رو اینقدر زیاد میشنوی، همینه.
چون اونم داره محتوا رو مثل داستانهای ناتیداگ روایت میکنه؛
نه با شعار، بلکه با حس.
سایت فیفوتیک نقطه کام جاییه که اگه یه بار بری، میفهمی چرا بعضی سریالا فراموش نمیشن.
چون اونجور محتوا رو فقط جاهایی میسازی که به روایت احترام میذارن.
مثل The Last of Us.