آرش عظیمی اشرفی
آرش عظیمی اشرفی
خواندن ۵۴ دقیقه·۴ سال پیش

نوآوری باز



پیشگفتار:

قبل از پرداختن به مفهوم نوآوری باز خالی از لطف نیست به این موضوع بپردازیم که ایرانیان در اداره امپراطوری خود در عهد هخامشیان به طرز بسیار جالبی از این مفهوم استفاده می کردند . ایرانیان در عهد هخامنشی با معماریی ترکیبی که استفاده از هنر معماران بابلی و آشوری و مصری و یونانی را در بر می گرفت و با هنرنمایی و ابتکار ایرانی نوعی مستقل از معماری را پدید آورده بودند .

در زمان داریوش جهت ایجاد نیروی دریایی از کشتی های مستعمرات یونانی و مردم مصر و فینیقیه استفاده شد و به گفته هرودوت کشتی هایی به مراتب بزرگتر و سریع تر از کشتی های فیتیقی ساخته شد . استفاده از مهندسان مصری و فینیقی برای ساخت پلی از قایق بر روی تنگه داردانل جهت عبور سپاه ایران به قصد ورود به خاک یونان در زمان خشایارشاه از دیگر نمونه های این موضوع است . یافته های تاریخی در کاوشهای باستان شناسی حاکی از این موضوع است که ایرانیان نه در پی نیروی کار خارجی بلکه در جستجوی دانش و مهارت مردم دیگر کشورها بوده اند و راه هایی نه بر پایه برده داری و بر پایه منافع مختلف در این خصوص طراحی کرده اند که مثال آن پرداخت مزد به این افراد بوده است و این نکتهدر کتیبه های به جا مانده از آن دوران قابل مشاهده است .

جالب است که در نکاتی که در بالا به آن اشاره شد نوآوری بر پایه دانش و مهارتی بوده است که طی آن دانش خارجی جذب شده و با دانش داخلی می آمیخته و محصولاتی سرآمد در جهان را خلق می کرده است و محل استفاده از این دانش و نوآوری نیز صرفاً ایران نبوده است بلکه طبق شواهد تاریخی از این دانش در خارج از ایران نیز استفاده می گردیده است که در ادامه به ذکر نمونه هایی از آن می پردازیم .

اعزام آب شناسان برجسته ایرانی به همراه یک گروه هندی به کشور هندوستان جهت بررسی رود سند و تهیه گزارشی که برپایه آن بر بخشهایی از آن رود بزرگ و پرآب سد ساخته شود .

دستور حفر کانال سوئز که مهم ترین آب راه در دوره هخامنشیان جهت کشتیرانی در بین دریای سرخ و مدیترانه بود که به یادبود آن لوحی سنگی با خطوط میخی , پارسی , بابلی , مصری و علایمی در آنجا نصب گردید.

بنابراین در اداره امپراطوری ایران در دوره هخامنشی از ایده های بیرون از ایرانیان در کنار ایده های خود ایرانیان استفاده می شد و از دانش و فناوری حاصل نیز در درون و بیرون از سرزمین ایران و در راستای منافع امپراطوری استفاده می شده است .

مشکل اول آن چند زبانه بودن مردم این سرزمین بود و چالش دیگر بر سرراه استفاده از این جریان دانش و اطلاعات وسعت سرزمین پهناور ایران بود. راهکار هوشمندانه ایرانیان در این خصوص چند زبانه کردن اداره کشور بود و البته به همین دلیل کتیبه های دوره هخامنشیان در تخت جمشید و بیستون چند زبانه اند . مشکل بعدی نیز زیرساخت های لازم برای به خدمتیگری دانش خارجیان بود . فراهم کردن این زیرساخت ها به وسیله ساخت جاده های بسیار و استقرار چاپارخانه های فراوان که با اسبهای تازه نفس همیشه آماده ارائه خدمت به پیک های دولتی بودند تحقق یافت .

علاوه بر آن در عهد داریوش سازمانی چون تلگراف امروزی به وجود آمد در دل این سازمان برج هایی به فاصله شش کیلومتر از هم وجود داشتند که پیام ها را به کمک نور آتش مخابره می کردند و این امر سرعت مخابره اطلاعات را افزایش میداد . بنابراین در آن دوره تاریخی و با به کارگیری آخرین دستاوردهای بشری تلاش می شد زیرساختهای لازم برای بهره گیری از ایده های ایرانیان و غیرایرانیان در سراسر امپراطوری ایران فراهم آیند .

همانطور که در نمونه های تاریخی بالا مشاهده شد به کارگیری ایده های بیرونی و هم چنین استفاده از ایده های درونی در بیرون هزاران سال پیشینه دارد و ایده جدیدی نیست . حتی در ادبیات علم مدیریت نیز راههای دسترسی بر ایده های بیرونی مثل پیمانهای راهبردی و یا بنیان گذاری شرکت های مشترک چندین دهه موضوع پژوهش های گوناگون بوده است .

در این خصوص با هدف تعریف مفهوم نوآوری باز آقای هنری چسبرو در سال 2003 میلادی نوآوری باز را بیان و کالبدشکافی نمود و جنبشی بزرگ را بنیان گذاری نمود که امروزه امواج آن تمامی صنایع و دانشگاهها را در بیشتر کشورهای جهان تحت تاثیر خود قرار داده است . اما با این توضیح، بیشتر دانشگاهیان و صنعتگران نوآوری باز را تنها به اندازه تعریفی که ادامه ارائه می شود می شناسند .

مقدمه

نوآوری باز چیست ؟

نوآوری باز همان پارادایمی است که در آن شرکتها می توانند و باید از ایده های بیرونی , علاوه بر ایده های درونی و از مسیرهای درونی و بیرونی به بازار در مسیر پیشبرد فناوریهای خود استفاده کنند .

این تعریف از دیرباز مورد استفاده قرار می گرفته و همانطور که در بالا به آن اشاره شد سابقه تاریخی دارد و حتی در علم مدیریت نیز چندین و چند سال موضوع تحقیقات زیادی بوده است . اما تفاوت ایده و عنوان آقای هنری چسبرو [1]در این خصوص چیست ؟

جواب این سوال در ادامه تعریف قابل استناد است .

نوآوری باز ایده های درونی و بیرونی را درهم می آمیزد تا سامانه ای بنا شود که الزمات آنرا در یک مدل کسب و کار تعریف کند . در این مدل کسب و کار از ایده های درونی و بیرونی برای ارزش آفرینی استفاده و همزمان ساز و کاری درونی برای تصاحب بخشی از آن ارزش تعریف می شود .

بنابر تعریف چگونگی تبدیل توان فناورانه به ارزش اقتصادی در پارادایم نوآوری باز[2] باید در چهارچوب مدلهای کسب و کار ویژه این پاردایم طراحی و به گونه ایی نظام مند در شرکت ها نهادینه شود . این نیاز گریز ناپذیر در ادامه این مطلب مورد کاوش و واکاوی قرار خواهد گرفت و البته نقش مهم و پایه ای مدل کسب و کار جهت ارزش آفرینی در این پارادایم نوین را به خوبی نشان خواهد داد .

در حقیقت بیشتر نوآوری ها محکوم به شکست هستند , شرکت هایی که از نوآوری به دور هستند زنده نمی مانند و بنابراین سازمانها نیازمند افزایش تلاش جهت دست یابی به نوآوری و آمیختن آن با مدل های کسب و کار باز و شفاف هستند . نوآوری در گذشته نیازمند اتکا به منابع فکری درونی و توسعه آنها در سازمان بود و البته از این دستاوردها به سختی حفاظت می شد . اما در نوآوری باز از شرکت های انتظار می رود نه تنها به سایر شرکتها اجازه دسترسی به ایده های بی استفاده مانده شان را بدهند بلکه از ایده ای بیرونی نیز استفاده کنند و شرکتها در این راستا نیاز به باز کردن مدل کسب و کار خود جهت ایجاد این جریان دانش و نوآوری هستند . منظور از نوآوری کاملاً با اختراع متفاوت است نوآوری را فقط می توان به چیزی نسبت داد که اجرا و به بازار عرضه می شود . در اینجا مفهومی دیگر نیز قابل ارائه است به عنوان( نوآوری برانداز [3]) که فراتر از نوآوری است . نوآوری برانداز کار کرد اجتماعی دارد و شیوه زندگی , کار , و یا یادگیری را متحول می کند نوآوری های مانند تلفن , خودرو , رایانه شخصی و اینترنت .

اینگونه از نوآوری چالش های جدی دربردارد . نخستین چالش آن پیش بینی شیوه ی دگرگونی کار کردهای اجتماعی در اثر کاربرد آنها است که تقریباً غیرممکن است که به عنوان مثال میتوان از رشد شگفت انگیز ایمیل به عنوان نمونه بارز آن یاد کرد . شاید بتوان این موضوع را اینگونه بیان کرد که اهمیت خود فناوری به اندازه کاربرد آن نیست اما پیش بینی کاربردهایش بسیار دشوار است . چالش دوم نیاز نوآوری های موفق به مدل کسب و کار نوآورانه است که اهمیت آن در سطح خود نوآوری قابل اندازه گیری است .

در بسیاری موارد نوآوری های مهم به خاطر عدم وجود مدل کسب و کار مناسب در گوشه ای از آزمایشگاههای شرکت ها خاک می خوردند و میتوان نتیجه گرفت که نوآوری نه تنها در محصول مورد نیاز است بلکه در مدل کسب و کار صنعتی شرکتها نیز بایستی نوآوری اتفاق بیفتد . از دلایل دیگر نیاز به استفاده از نوآوری در نوآوری در واقعیت نوین امروز در شرکت هاست که در ادامه به آن می پردازیم . اول اینکه امروزه یکی از راههای گذر از مرزهای سنتی به سمت استفاده از ایده های مشتریان استفاده از شبکه های به هم تنیده اطلاعاتی در جهان است تا بتوانیم مشتریان و کاربران را به مانند همکارانمان به آزمایشگاه ها ببریم , استفاده مشتریان از پیش نمونه ها نه تنها دانش صریح بلکه دانش نهفته آنها را نیز در اختیار ما قرار می دهد . در این حالت مشتری بازخورد های با ارزش خود را به ما ارائه می دهد و باعث پیشگیری از بروز اشتباهات و کارکرد های ناقص احتمالی می شود .

موضوع دوم این است که نخبگان و افراد باهوش معمولاً عضو یک گروه نیستند و در سازمانهای گوناگون پراکنده اند. مدلهای نوین نوآوری باید بتوانند راهی برای استفاده از دانسته های این افراد که در جهان پراکنده اند پدید آورد . افرادی که دید متفاوتی به دنیا دارند و از ابزارها و روش هایی استفاده می کنند که ما با آنها بیگانه ایم پیدا کردن روشی برای تعامل سازنده با این افراد از مهمترین کارکردهای نوآوردی در نوآوریست . از جمله ابزارهای دیگر در این خصوص را می توان استفاده از ابزارهای مالی که انعطاف پذیری کسب و کارهای خطر پذیر را با مشکلات شرکت های عرضه شده در بورس پیوند می دهند و در نتیجه تصمیمات جریان نقدینگی[4] رو در فرآیند نوآوری کنترل می کنند است. در این روش از تئوری گزینه واقعی استفاده می شود که در حقیقت دو سرچشمه یادگیری را در فرآیند تصمیم گیری وارد می کند. نخست همان یادگیری علمی است که به آموخته های در مسیر توسعه اشاره می کند . دومی یادگیری در زمان انتظار است که همان زمان به کارگیری محصول در بازار است . این نقش آفرینی همزمان دو سرچشمه اطلاعاتی را در تمام مراحل پروژه های موجود و آینده می توان مشاهده کرد . البته برقراری توازن و یافتن ساز و کار مناسب در این شرایط بسیار دشوار است . اگر مدیری از نوآوری پرخطر پشتیبانی کند و در آخر آن نوآوری شکست بخورد به آینده شغلی خود آسیب وارد کرده در حالی که اگر همان مدیر جلوی نوآوری را بگیرد که می توانسته پیروز باشد , پیامدهای منفی این کار برایش بسیار کمتر خواهد بود . در مدل نوآوری باز تلاش میشود هر دو نوع خطای این گونه پشتیبانی ها از نوآوری بازنده و برنده[5]کمینه شوند و امید ها را به سویی رهنمون می کند که نمی توان از رفتارهای محافظ کارانه که باعث خاک خوردن نوآوری های بزرگ روی قفسه های می شوند دفاع کرد . نوآوری مهم تر از آن است که به دست سیاسی کاری سازمانی یا فرضیات از مد افتاده سپری شود . مدل نوآوری باز مد نظر چسبرو ضرورت رهاسازی ایده ها برای خروج از شرکت با هدف درآمد زایی بیشتر و همچنین ورود ایده های نوآورانه از جنس محصول و مدل کسب و کار به شرکت را تایید می کند .

دیدگاه جالب چارلز دیکنز[6] از نوآوری در قرن بیست و یکم شنیدنی است : او معتقد است این قرن بهترین و بدترین زمان برای نوآوریست . فناوری شناخت ما را از طبیعت افزایش داده است . برای نمونه در صنعت کشاورزی به عنوان قدیمی ترین صنعت جهان شرکت ها از فناوری ژنتیک و ژنوم برای مقاوم سازی محصولات در برابر آفات و خشکسالی و بیماری ها استفاده می کنند و در مقابل آن بسیاری از شرکت های پیشتاز نمی توانند همچون گذشته در پزوهش و توسعه سرمایه گذاری کنند به عنوان مثال آزمایشگاه بل که متعلق به شرکت لوسنت[7] بود تا همین اواخر ابزاری راهبردی و سرنوشت ساز در نبرد بین شرکت لوسنت و سیسکو در بازار تجهیزات مخابراتی بود . اگرچه از فناوری های آزمایشگاه بل در انواع محصولات و خدمات نوین شرکت لوسنت استفاده شد . جالب اینجاست که سیسکو بدون توانمندی های این آزمایشگاه توانست محصولات و خدمات نوین خود را با موفقیت به بازار عرضه کند . نوکیا نیز به عنوان یک تولید کننده خمیر چوب و چکمه های لاستیکی توانست تنها در بیست سال خود را از موتورولا زیمنس و دیگران در صنعت تلفن بی سیم جلو بیندازد .

نمونه های ذکر شده به خوبی نشان می دهند که شرکت های نوآور در ابتدای قرن ۲۱ با چالشی بزرگ روبه رو

شده اند . ایده ها فراوان اند اما کارایی پژوهش درون سازمانی کمتر و کمتر می شود، اگرچه نوآوری بسیار کلیدی است اما فرآیند سنتی مدیریت نوآوری دیگر پاسخگو نیست . ایده ها و منابع خارج از سازمان فراوان هستند اما شرکت ها برای تامین مالی فرصت های رشد درون سازمانی تلاش می کنند . اگرچه بودجه های کلان صرف پژوهش و توسعه درون سازمان می شود اما خیلی ها نگران این هستند که جرقه های ناب دانش بنیادی[8] که پیشران آتی فناوری ها خواهند بود روز به روز کمتر می شوند . پژوهش درون سازمانی و دارایی راهبردی مانعی برای ورود رقبا به صنعت بود و تنها شرکت ها با توان مالی فراوان و برنامه های پزوهش دراز مدت امکان رقابت داشتند و البته بیشترین سود را از آن خود می کردند . این روزها بزرگان پیشین صنعت با رقابت شدید و بی سابقه انبوه شرکت هایی که تازه وارد هستند مواجه شدند . اینان یا هیچگونه پژوهش بنیادینی انجام نداده اند یا حجم پژوهش بنیادینشان بسیار ناچیز است. این شرکت ها بسیار نوآورند اما نوآوریشان برپایه اکتشافات علمی دیگران است . جالب اینجاست که برخی از شرکت هایی که هزینه های بسیار زیادی صرف پژوهش های خود نموده اند متوجه می شدند که برخی از پروژه های متروکشان به شرکت هایی بسیار سودمند تبدیل شده اند .

مکانیزم نوآوری بسته و عوامل فروریزی آن:

در حالی که ایده های خوب بسیار فراوان هستند علت کاهش توان نوآوری چیست ؟

پژوهش ها نشان داده شیوه آفرینش ایده های نوین و عرضه آنها به بازار به شدت دگرگون شده است . این پدیده دگرگونی پارادایم نوآوری[9] نام دارد .

پارادایم قبلی نوآوری بسته[10] نام دارد که همان دیدگاهی است که موفقیت را در گرو اعمال کنترل می داند و برپایه آن شرکت ها باید ایده های ویژه خود را بیافرینند و سپس آنها را توسعه دهند , بسازند به بازار ببرند , توزیع کنند , تامین مالی کنند و خدمات پس از فروش ارائه دهند , این پارادایم از شرکت ها می خواهند به شدت خود کفا باشند . چون به هیچ وجه نمی توان از کیفیت و امکان دسترسی به ایده های دیگران اطمینان داشت . به قول این ضرب المثل قدیمی که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من .

منطق اصلی نوآوری بسته تمرکز درونی دارد که علی رقم اینکه مستند نشده همگی آنرا به عنوان بهنرین راه نوآوری پذیرفته بودند . شاید بتوان برخی از قوانین دیگر نانوشته آنرا در زیر برشمرد :

· باید بهترین و باهوشترین افراد را استخدام کنیم تا باهوشترین صنعت برایمان کار کنند .

· برای عرضه محصولات و خدمات جدید تنها راه کشف وتوسعه انهاست

· در صورتی می توان زودتر از دیگران به بازار رسید که خودمان کشف کنیم

· سازمانی که زودتر از دیگران نوآوری را به بازار برساند برنده است

· اگر بالاترین سرمایه گذاری را انجام دهیم بیشترین و بهترین ایده ها از ان ماست و پیشتاز بازار خواهیم بود

· باید دارایی فکریمان را انچنان کنترل کنیم که رقبا نتوانند از ایده های ما سود ببرند .

این پارادایم در قرن بیستم بسیار موفق از آب درآمد اما چرخه ایی باطل بود .

گرچه استفاده بر این بود که اگر پروژه ایی در نوآوری بسته بتواند از انواع گزینش های درونی جان سالم به در ببرد شانس موفقیت بالاتری دارد و به اصطلاح تایید اشتباه در آن صورت نمی گیرد . اما این منطق در اوایل قرن بیستم دچار سستی در شالوده هایش گردید. از عوامل آن می توان به افزایش جابه جایی افراد با تجربه و ماهر در شرکت ها یا صنعت و افزایش نقش سرمایه گذاران خطر پذیر خصوصی و کاهش هرچه بیشتر زمان عرضه محصولات و خدمات نوین به بازار که عمر فناوری را کاهش داد و افزایش پیوسته دانش مشتریان و تامین کنندگان اشاره کرد این دلایل باعث فروریختن چرخه فناوری بسته شد . شرکت هایی که هزینه های پیشرفت فناوری را پرداخته بودند از این سرمایه گذاری سود نبردند و آنهایی که سود بردند برای پیشبرد نسل آینده و پژوهش های سرمایه گذاری نکردند و این گسست پژوهش باعث شد سرمایه گذاری در آینده پژوهش های بنیادی انجام نشود و جرقه دورآتی پیشرفتها زده نشود .

نوآوری باز همان پارادایمی است که در آن شرکت ها می توانند و باید از ایده های بیرونی علاوه بر ایده های درونی و از مسیرهای درونی و بیرونی به بازار در مسیر پیشبرد فناوری هایشان استفاده کنند این نوآوری ایده های درونی و بیرونی را در هم می آمیزد تا سامانه ای بنا شود که الزاماتش را یک مدل کسب و کار تعریف کند , در این مدل از ایده های درونی و بیرونی برای ارزش آفرینی استفاده و هم زمان ساز و کاری درونی برای تصاحب بخشی از آن ارزش تعریف می شود . برای ارزش آفرینی بیشتر در این پارادایم می توان ایده های درونی را از مسیر های خارج از کسب و کار موجود با بازار رساند .

در این پارادایم ایده ها همچنان می توانند از دل پژوهش های شرکت بیرون بیایند اما برخی از آنها ممکن است در مرحله پژوهش یا توسعه به بیرون نشت کنند . مهمترین ساز و کار این نشت ایده شرکت های نوپا هستند که کارکنان شرکت در آنان کار می کنند . از دیگر کارکردهای این نشت می توان به قرادادهای امتیاز بهره برداری از فناوری یا کارکنانی که سازمان را ترک می کنند اشاره کرد . همچنین ممکن است ایده ها بیرون از شرکت شکل بگیرند و به داخل بیایند. در فرآیند نوآوری باز نه تنها از تایید اشتباه جلوگیری می شود بلکه از رد اشتباه[11] هم جلوگیری می شود. به این مفهوم که با انجام پژوه هایی که در ابتدا بی ارزش می نمایند اما در آینده مشخص می شود که بسیار هم با ارزش بوده اند مخالفت می شود . پایه های نوآوری باز بر فراوانی استوار شده اند . دانشی که اگر می تواند برای آفریننده آن ارزش آفرین باشد باید به سرعت استفاده شود . دانش حاصل از پژوهش شرکت ها را حتماً خود آنها نباید تجاری کنند و از طرف دیگر محصولات و خدمات شرکت ها هم نباید همواره برانده از دانش درونی آنها باشد .

شرکت هایی که نوآوری نکنند سر نوشتی جز مرگ نخواهند داشت چون هیچ شرکتی نمی تواند فرض را بر این بگذارد که فناوریش در دراز مدت بی تغییر بماند . البته نمی توان ادعا کرد که امروز تمام صنایع از فناوری باز استفاده می کنند . برای نمونه در صنایع تولید رآکتور هسته ای و موتور هواپیما همچنان پایه های کار بر ایده های درونی و مسیر تجاری سازی درون سازمانی استوار است . با این حال فرآیند نوآوری در زمینه طراحی و هواپیما به شدت در حال دگرگونی است . اما از سوی دیگر برخی صنایع سالهاست که در فضای نوآوری باز کار می کنند که مثال آن شاید صنعت فیلم سازی باشد و یا می توان به بانکداری سرمایه گذاری نیز اشاره کرد .

صنایع گوناگون را می توان روی یک طیف تصور نمود در یک سوی آن صنایعی هستند که شرایط نوآوری بسته بر آنان حاکم است و در سوی دیگر صنایعی که به تمامی در فضای نوآوری باز کار می کنند . بسیاری از صنایع نیز در فضای میان این دو سر طیف کار می کنند که از جمله آنها می توان به صنایع خودرو سازی , دارو سازی , رایانه , ارتباطات و حتی ساخت جنگ افزار اشاره کرد .

در ادامه مطلب به نکاتی حائز اهمیت در خصوص نوآوری بسته و به خصوص نوآوری باز اشاره می کنیم . به این دلیل که جهت شناخت کافی از نوآوری باز ابتدا باید نوآوری بسته، دستاوردها و کاستی های آنرا بشناسیم و سپس با علم برآن مفهوم نوآوری باز را از جنبه های گوناگون مورد بررسی و شناخت قرار دهیم .

بر اساس پارادیم نوآوری بسته شرکت ها بنا بر اصولی که در قبل ذکر شده اعتقاد راسخ داشتند که جهت پیشرفت در فناوری های نوین بایستی سرمایه گذاری هوشمندانه ایی در این بخش ها انجام گیرد و پژوهشگاه های مستقل جهت استخدام دانشمندان برتر برای خلق نوآوری های درخشان به وجود آید . این پژوهشگاه ها خالی از ایراد نبودند، البته نه به جهت استفاده از مدیران ناکارآمد بلکه به علت رویکردی با پارادایم بسته . تلاش این شرکتها در جهت انجام کشفیات توسط افراد آنان ,تبدیل این کشفیات به محصول البته در کارخانه های خود شرکت و توزیع و تامین مالی و خدمات پس از فروش تماماً در درون شرکت , بوده است . یکی از نکاتی که می توان آنرا مورد بررسی قرار داد عدم توانایی شرکت در مدیریت همزمان ابهامات فنی و بازار است . توانمندی و کارکردهای فناوری های نوپا و پیوند آنها با دیگر اجزای سامانه هنوز شناخته شده نیست وقتی قرار است فناوری نوپا در بازاری فروخته شود ابهامات بازار هم به این معادله افزوده می شود . کاربرد فناوری های موجود برای کاربران از ابهام کمتری برخوردار است . مشکلات این شرکتها در زمینه فناوری هایی است که بیرون از بازار ها و مشتریان موجود استفاده می شدند در این حالت ابهام فنی با ابهام بازار پیوند می خورد . ابهام بازار به معنی این اسست که روشن نیست کدام مشتریان و کدام کاربردهای فناوری باارزش تر هستند و تا کسی نداند که با ارزش ترین کاربرد فناوری و بهترین بازار هدف کدام است نمی تواند به فعالیت های توسعه فناوری خود می دهد . ابتدا باید راههای گوناگون را آزمود و بعد به دنبال بازخورد سریع با هزینه کم رفت . سپس باید آزمونهای با موفقیت و شانس راه یابی به بازار را شناسایی کرد و در آخر به جای برنامه کامل و دقیق باید بررسی ابتدایی انجام دادو به اطلاعات دریافتی واکنش سریع نشان داد تا بتوان مدیریت بر ابهام فنی و ابهام بازار را به خوبی انجام داد.

در اینجا تشبیهی جالب انجام شده که ذکر آن جالب به نظر می رسد , توسعه فناوری های نوین در بازارهای نوین با پیشرفت فناوری در بازارهای موجود متفاوت است . تفاوت این دو فرآیند را می توان به تفاوت بازی شطرنج و پوکر[12]همانند کرد . وقتی قرار است فناوری در بازار موجود فروخته شود گویی شطرنج بازی می کنیم , اجزا را می شناسیم و می دانیم همه آنها چه می توانند و چه نمی توانند بکنند . عملکرد رقیب به خوبی مشخص است و می دانید برای پیروزی در بازی باید به کدام نیاز مشتری پاسخ دهید باید به پیامد حرکات مختلف از قبل فکر کرد . اما برنامه ریزی فناوری در بازارهای نوین متفاوت است دراین بازارها باید پوکر بازی کرد. درابتدا کل اطلاعات را ندارید . به جای آن باید تصمیم بگیرد که بازی را ترک می کنید و یا با پرداخت پول بیشتر در بازی می مانید و ورق بعدی را می بینید در نوآوری بسته بیشتر پیش بینی ها بر پایه واکنش بازار و مشتریان موجود است و واکنش دیگر بازارها و مشتریان در آن دیده نمی شود . البته این پارادایم در قرن بیستم بسیار محبوب بود و برپایه آزمون فرضی که در آن سوالاتی همچون بهترین شیوه آفرینش محصولات و خدمات نوین چیست و دانش مفید مورد نیاز کجاست و چگونه می توان آنرا به کسب و کار خود وارد کرد استوار بود .

از عوامل فروریزی پارادایم نوآوری بسته می توان بر چهار عامل مهم اشاره کرد .

اولین عامل فرو ریزی

افزایش دسترسی به کارگران ماهر و با تجربه و جابه جایی بیشتر آنها : همین جابه جایی باعث شد که دانش گرفتار شده در پشت دیوارهای بلند پژوهشگاههای درون سازمانی به تامین کنندگان , مشتریان , شرکاء , دانشگاهها , شرکت های نوپا , مشاوران و دیگران انتقال یابد. شرکتها می توانستند بااستخدام نیروی کار دیگر شرکت ها یا به کارگیری مشاوران پیشین آنها از آموزش و تجربه آن شرکت ها سود ببرند . بدون آنکه ناچار به پرداخت پولی به آن شرکت ها باشند .

دومین عامل فروریزی

بازار سرمایه گذاری خطر پذیر[13]: شرکت هایی که سرمایه کلانی صرف پژوهش و توسعه درونی کرده بودند از سال 1980 تا سال 2000 با رشدی بی سابقه و حجمی فزآینده از سرمایه خطر پذیر رو به رو شدند و به دردسری بزرگ افتادند. خطر نشت دانش که درون سیلوهای دانش آنها آفریده و در میان بخش های توسعه و پژوهش تلنبار شده بود و با وجود این نوع سرمایه گذاری به خطر افتاده بود . شرکت های نوپا به واسطه چنین سرمایه گذاری هایی می توانستند کارکنان پژوهش این شرکت های بزرگ را جذب کنند . گسترش انفجاری بازار بورس[14] در همان دوره این جاذبه را دو چندان کرد . اگر چه شرکت های بزرگ به بهترین تجهیزات مجهز بودند، آزادی عمل فراوانی در گزینش موضوع پژوهش می دادند و می توانستند فضای علمی انگیزاننده ای فراهم آورند . اما نمی توانستند با بسته های اختیار خرید سهام این شرکت های نوپا هماوردی کنند .

سومین عامل فروریزی

گزینه های بیرونی برای ایده های روی قفسه مانده : در سطور بالا در مورد تنش میان گروه های پژوهش و توسعه ای توضیح داده شد. این تنش ها باعث افزایش انباشت ایده ها روی قفسه ها می شد . البته این تنش موضوع تازه ای نیست اما ترکیب دو عامل بالا باعث باز شدن راه دومی در بیرون از شرکت ها برای رساندن ایده ها به بازار شد. اگر ایده ای تا زمان دست به کار شدن گروه توسعه بر روی قفسه دست نخورده بماند ممکن است خود راهی به بیرون بیابد .

چهارمین عامل فروریزی

توان فزاینده تامین کنندگان بیرونی : گسترش دانشگاهها و دسترسی آسان شرکت های کوچک و متوسط به نیروی تحصیل کرده و افزایش حجم سرمایه گذاری خطر پذیر باعث شد که ظرفیت تامین بیرونی بسیاری از صنایع از سالهای پس از جنگ جهانی دوم[15]بسیار بیشتر شود و این پیشرفت تا به آنجا گسترش یافت که امروزه کیفیت خدمات و محصولات بسیاری از تامین کنندگان بیرونی نسبت به آنچه شرکتها خودشان می توانند تولید کنند همتراز یا بهتر است . این تامین کنندگان برای شرکت های بزرگ مانند شمشیری دو لبه هستند از یک سو این تامین کنندگان امکان استفاده از دستاوردهای پژوهشی در زمانی بسیار کمتر رو دارند و در این حالت شرکت های بزرگ می توانند بر سرعت خود بیفزایند و فرصت های بیشتری در بازار را پوشش دهند . اما از سوی دیگر همی می توانند از این تامین کنندگان بیرونی استفاده کنند . به همین دلیل شرکت هایی که تعداد زیادی از پروژه های پژوهش و توسعه ای را در روی قفسه ها تلنبار کرده اند فشاری دو چندان را تحمل می کنند چون رقبای آنها می توانند با بهره گیری از همین تامین کنندگان بیرونی بر سرعت خود بیفزایند و بازارهای متنوع تر را هدف قرار دهند و این امر باعث می شود که ایده ها و فناوری های بی استفاده مانده روی قفسه ها بین بخش پژوهش و توسعه راهی به بیرون و به سمت بازار پیدا کنند .

آغاز یک تغییر:

عواملی که در بالا ذکر شد باعث گسست بیشتر میان پژوهش و توسعه پارادایم نوآوری بسته شد . همین عوامل چشم اندار دانش را نیز دگرگون کرد , توزیع دانش از دژهای بلند پژوهشگاه های متمرکز درون سازمانی به سوی سرچشمه های پراکنده و توزیع شده دانش رفته است . این شرکتها به جای تمرکز بر دستور کار پژوهش درونی خود و نادیده گرفتن این سرچشمه های پراکنده دانش باید خود را برای استفاده از آنها آماده کنند . شرکت ها دیگر نمی توانند فناوری هایشان را تا زمانی که خودشان بخواهند از انها استفاده کنند دست نخورده نگه دارند . اگر شرکتها نتوانند از ایده هایشان زود و چابک استفاد کنند آن ایده ها سر از سازمانهای بیرونی در می آورند . در

رویکرد نوین نوآوری، پروژه هایی که روی قفسه ها می مانند و در پارادایم پیشین بخشی از هزینه های انجام کار بودند به فرصت هایی درآمد زا و سکوی شکل گیری کسب و کار های نوین تبدیل شده اند . در این شرایط پژوهش نقش نوینی را ایفا می کنند و این نقش نوین ورود دانش از بیرون شرکت به داخل آن و سودمند بودن آن به اندازه دانش درونی و تشویق در جهت ادامه ورود این نوع دانش است . این رویکرد نگاهی نو به سرمایه گذاری خطر پذیر دارد , همان سرمایه گذاران خطر پذیر که گمان می رفت افراد و فناوری های کلیدی را از شرکت خارج می کنند و از این نظر تهدید کننده بودند می توانند بستری برای شکل گیری سازمانهایی نوین باشند که ترکیبی نوین از فناوری ها را می آزمایند . شرکت هایی که منابع مالی شان را از سرمایه گذاری خطر پذیر تامین کرده اند در نگاه شرکت های نوآوری باز همچون آزمایشگاهی عملی فرصت های بالقوه بازار هستند چون محصولات واقعی را به مشتریان واقعی می فروشند . این موضوع معتبرترین و سودمندترین گونه پژوهش بازار درباره فناوری های و فرصت های بازار آینده به شمار می رود . البته نباید پارادایم نوآوری باز را تنها همسنگ تکیه بر فناوری های بیرونی در راه نوآوری پنداشت . پژوهش و توسعه درونی هم در این رویکرد نقش کلیدی بازی می کنند . بنگاه هایی که به دنبال رویکرد نوآوری باز هستند به نوعی معماری برای یکپارچه سازی فناوری های درونی و بیرونی و پر کردن جاهای خالی نیاز دارند . رویکرد نوآوری باز شرکت ها را وامی دارد دست از فرهنگ پژوهش پیشین خود بردارند و به جای آن بر زنجیره ارزش مشتریانشان تمرکز کنند . این شرکتها با استفاده از فناوری های بیرونی در کنار فناوری های خودی و فروش فناوری های خود برای استفاده در محصولات دیگر شرکتها حتی رقبا , قواعد بازار را بر زنجیره ارزش[16] خود حکمفرما می کنند .

این کار نیازمند پایش , شناسایی , به اجرا گذاری و فروش دارایی های فکری اینگونه شرکتها به دیگران است . این شرکتها با این سیستم برداشت نوینی از واژه قدیمی (اینجا اختراع نشده)[17] ایجاد می کنند و در حقیقت این شرکت ها به جای اختراع دوباره چرخ تلاش می کنند تا با استفاده از چرخهای کنونی خودرویی نوین برای مشتریانشان بسازند و از این راه درآمد سازی کنند .

راهبردها و شگردها

امروزه دوره پژوهش و توسعه درونی و متمرکز در بسیاری از صنایع به پایان رسیده و دانش مفید در بسیاری صنایع فراگیر است و باید ایده ها را زود به کار گرفت مبادا که از دست بروند . این عوامل پارادایم نوآوری باز را بنا نهاد که در کنار پژوهش درونی به پیشباز دانش و ایده های بیرونی برود .

این پاردایم راه هایی نوین به ارزش آفرینی و تصاحب بخشی از ارزش می گشاید اما مشکل اصلی همچنان پابرجاست . چگونه می توان سازمان را راضی کرد که به ازای کنترل کمتر به گنجینه دانش بیرونی دست یابد و از آن بهره ببرد . در ادامه چند ایده برای شروع این فرآیند گزار به نوآوری باز آمده است .

· نخستین گام در این راه باز آگاهی از تازه ترین نوآوری در درون شرکت خود و دیگر شرکت های صنعت است که در حقیقت با هدف ترسیم نقشه راهبردی جهت نمایان کردن سرچشمه ایده های نوآورانه شرکت انجام می شود.

· گام بعد به واسطه استفاده از این نقشه اتفاق می افتد و آن شکار جاهای خالی در آینده است . یعنی اگر محصولی برای نگه داشت یا فروش و حضور شرکت در بازار لازم است نقشه راه جای خالی آن را نمایان می کند .

· گام سوم یافتن نقاط کور در کسب و کار کنونی است در این بخش تمرکز مدل کسب و کار است که در حقیقت دریچه ایی است که ایده ها و فناوری های بیرونی از درون آن مشاهده می شود . اینجاست که می توان نقاط کور را به واسطه مشخص کردن زاویه دید از نگاه مدل کسب و کار مشخص نمود , هر چه بیشتر مدل کسب و کار موفق تر باشد شانس داشتن نقاط کور بالاتر است . سرچشمه های بیرونی ایده، فناوری و مدل کسب و کار درست در همین نقاط کور بسیار کارگشا می شوند . چون این ورودی ها بیرون از شرکت آفریده شده اند و آزمایش شده اند شانس کنار گذاشتن آنها پیش از نمایان شدن ارزش راستینشان کمتر است .

· بازنگری فناوری های بیرونی با استفاده از خبرگان بیرونی : زمانی که جاهای خالی و نقاط کور آینده خود را شناسایی کردید دستمایه لازم برای بازنگری موشکافانه فناوری ها و ایده های بیرونی فراهم است . یک کمیته علمی برای شرکت خود تشکیل دهید و آنرا در فرآیند ترسیم نقشه راه طراحی مدل کسب و کار آینده خود مشارکت دهید .

· خرید امتیاز بهره برداری از فناوری های بیرونی : بیرون از شرکتتان به دنبال فناوری هایی باشید که می توان امتیاز بهره برداری از آنها را خرید . خرید امتیاز فناوری پیامدهای تجاری بسیار مهمی دارد . یکی از آنها به عنوان مثال ویروس ((اینجا اختراع نشده )) است که بخش های پژوهش و توسعه درونی را به جبهه گیری در برابر فناوری های بیرونی بر می انگیزد . آنها تمام مشکلات و خطرات فناوری های بیرونی را شناسایی کرده و توان آن فناوری ها را برای چیره شدن بر این مشکلات دست کم می گیرند . اگرچه بخشی از این نگرانی ها درست است اما این ویروس باعث می شود ارزیابی ها بی طرفانه نباشد . توازن منافع بالقوه و خطرات بالقوه باید برپایه اهداف تجاری شما برقرار شود . مدیران پژوهش و توسعه درونی نباید از فرآیند پر کردن جاهای خالی در سبد پژوهش و توسعه کنار گذاشته شوند . اگر بتوانید با ویروس اینجا اختراع نشده مقابله کنید کمک این مدیران به ارزیابی فناوری های بیرونی بسیار سودمند خواهد بود . به هر کدام از کارکنان که یک فناوری های بیرونی را شناسایی کند و شرکت استفاده از آن فناوری را بپذیرید, پاداش دهید . فراموش نکنید که فناوری های بیرونی سازگار با مدل کسب و کار شما می توانند به اندازه پژوهش درونی برای شرکت تان ارزش آفرین باشند .

· تامین منابع مالی شرکت های نوپا برای برآورده کردن نیازهای بی پاسخ مانده : پیوند با شرکت های نوپا از بهترین پژوهش های بازار ارزشمندتر است . زیرا پای شرکتی واقعی در میان است که محصولی واقعی تولید می کند و آنرا به مشتریان واقعی می فروشد که پول واقعی در ازای آن می پردازند .

· پیشبرد کسب و کار تازه : برای توسعه کسب و کار دو راه بیشتر ندارید یا باید آنرا بخرید یا خودتان بنیان نهید . خرید شرکت زمانی سودمند است که رشد آن به دست شما ادامه یابد. دانش بیرونی سرچشمه ای کلیدی برای کشف و شناسایی فرصتهای نوین کسب و کار است. تنها راه استخراج اطلاعات بازار فناوری های نوین در بازارهای نوظهور خطر پذیری است . شرکت هایی که خطر کنند نخستین کسانی خواهند بود که به اندازه های واقعی بازار پی می برند و شرکت هایی که این شرکت های نوپا را پایش کنند بیش از دیگران که آنان را نادیده گرفته اند از ظرفیت بازار آگاه می شوند .

· بازی پوکر با فناوری های خودی : فرآیند نوآوری درونی شما یک سرچشمه الهام بخش دیگر برای راه اندازی کسب و کار نوین است. در اینجا نیازی نیست که بهای رشد نخستین را به دیگران بپردازید , اما برای پرورش این نهال های نورس باید از فرآیندهایی به جز فرآیندهای مدیریت کسب و کارهای جا افتاده خود استفاده کنید و این مفهوم پوکر است .

· یافتن بهترین مدل کسب و کار برای نوآوری درونی : باید بهترین راه برای ارزش آفرینی از هر نوآوری را بیابید . برای این کار ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهید که بهترین مدل کسب و کار برای آن نوآوری کجاست ؟ اگر دارایی مکمل را دارید فناوری نوین به شما کمک خواهد کرد کسب و کار کنونی تان را گسترش دهید . اما اگرچنین دارایی را ندارید و در عوض شرکتی بیرونی وجود دارد که به پشتوانه مدل کسب و کار خود می تواند از فناوری شما سود ببرد شاید بردن آن فناوری به بازار از راه آن شرکت بهتر باشد .

· شتاب بخشیدن به فرآیند نوآوری : یکی دیگر از مزایای رویکرد نوآوری باز افزایش نرخ پیشرفت پروژه ها یا شتاب فرآیند نوآوری است . ورود و خروج ایده ها می تواند به فرآیند رساندن ایده ها به بازار شتاب بخشد . ورود زودتر به بازار باعث دریافت زودتر بازخورد و در نتیجه یادگیری زودتر شرکت خواهد شد . در بلند مدت سازمان تند آموز[18] , سازمان های توانمند اما دیر آموز را پشت سر خواهند گذاشت .

· به خدمت گرفتن پژوهش دانشگاهی : فرآیند نوآوری شما هر چند وقت یکبار به دست آوردهای پژوهش خط شکن نیاز دارد تا جریان ایده های نو برای خوراک رساندن به کسب و کار های گوناگون و تازه تان حفظ شود . می توان با طراحی مدلهای کسب و کار ابتکاری از نوآوری های دیگر بخش های جامعه مانند دانشگاهها استفاده کرد به خدمت گرفتن این قبیل ایده ها ابزار قدرتمندی است . مراکز پژوهشی در دانشکده های علوم مهندسی بسیار زیادند و بیشتر آنها در به در دنبال پشتیبان مالی هستند .

· نقش دولت در نوآوری باز : جابه جایی پژوهش های بنیادی به این معناست که دولت باید بیشتر هزینه پژوهش های بنیادی را بپردازد . البته این پژوهش را نه دانشمندان دولتی بلکه پژوهشگران دانشگاهی انجام خواهند داد اما اختصاص بودجه کلان دولتی به پژوهش کافی نیست . شیوه هزینه کرد این بودجه از مقدار آن مهم تر است و نتیجه به اجرا در آمدن توامان این دو نکته قانونی مانند بای دُل است .

· ارزش چندگانگی مدل های کسب و کار در نوآوری : همچنان بار اصلی گزینش دستاوردهای برتر پژوهش و تبدیل آنها به محصولات و خدمات برای گره گشایی از مشکلات راستین مشتریان بر دوش شرکت ها خواهد بود . آنها باید ایده های دیگران را به دشواری با ایده های خودشان بیامیزند و دستاوردها را سوار بر مدل کسب و کارشان به بازار ببرند . اگر این ایده ها همزمان سوار بر چندین مدل کسب و کار به سوی بازار هدایت شوند، جامعه بیشترین سود را از آنها خواهد برد اما مدیریت همزمان چندین مدل کسب و کار برای بهترین شرکت ها نیز دشوار است .

به راستی در دنیای نوآوری باز , انحصار توجیهی ندارد . صرفه مقیاس[19] که در نسل پیشین پژوهش و توسعه بوده زمانی که دیدگاه نوآوری بسته انحصار را به عنوان دستاورد اصلی پژوهش صنعتی مبتنی بر اکتشاف پذیرفته بود امروزه رنگ باخته است . بنابراین فرصت های انتشار دانش و استفاده و آمیزش دوباره آن از زمانی که شرکتها این دانش را در درون خود به دام انداختند و تنها سوار بر یک مدل کسب و کار به بازار می بردند بسیار بیشتر شده و همین باعث شده که جریان رسیدن نوآوری به جامعه قدرت و شتاب بیشتری بگیرد . دیدگاه رابرت متکافه[20] از پژوهشگران پالوآلتو که زیراکس را با هدف تجاری سازی ایثرنت ترک کرد در این بازه جالب است . او که پژوهشگری کنهکار و شاهد بسیاری از نوآوری های صنعت رایانه بوده است می گوید:

((پایه های رویکرد پیشین به نوآوری بر نوعی توافق میان جامعه و شرکت های بزرگ استوار بود . شرکتها در چهارچوب این توافق می پذیرفتند که در پژوهش و توسعه بنیادی سرمایه گذاری کنند به شرطی که در ازای آن جایگاهی انحصاری در بازارهایشان بدست آورند . این توافق خوبی نبود .))

شاید در شرایطی که دانش در سراسر جامعه فراوان نبود و شرکت ها چاره ای جز پژوهش های اکتشافی گسترده در درون خود نداشتند چنین توافقی گریز ناپذیر بود . اما امروزه انباشت و نگاهداری دانش و ایده های کلیدی به امید روزی که خود شرکت ها از آنها استفاده کنند نه تنها ضروری بلکه شدنی هم نیست . شرکت هایی که بتوانند از ایده های پیرامون خود برای پیشبرد کسب و کارشان و از ایده های خود در خارج از کسب و کار موجودشان استفاده کنند دریایی از فرصت را برای خود می آفرینند . جامعه ای که مهد چنین شرکت های باشند (اگر موجودی دانش را افزایش دهد مهارتهای افرادش را بهبود بخشد و نهادهای پشتیبان داد و ستد دانش را تقویت کند) آینده ای روشن و پر رونق برای شهروندان خود رقم خواهد زد .

شرکت اینتل[21]:

رویکرد شرکت اینتل به نوآوری نمونه ای خوب از شیوه جستجو و بهره برداری شرکت ها از فرصت های نوآوری در محیط دانش است که در حقیقت بهره گیری از پارادایم نوآوری باز را اجرا می کند . اینتل تلاش کرد از دانش و سرمایه خطرپذیری که آنرا در بر گرفته بهره برداری کند . این شرکت برای آوردن فناوری های بیرونی به درون شرکت برنامه دارد و برای گسترش بازارهایش سرمایه گذاری خطرپذیر را در شرکت های نوپا با جدیت دنبال می کند .

اینتل در سال ۲۰۰۱ با درآمد ۲۶.۵ میلیارد دلاری و بیش از ۸۳ هزار کارمند در بیش از ۸۰ کشور جهان , پیشتاز تولید نیمه رساناها در جهان بود . اینتل با وجود اندازه بسیار بزرگ خود تا اندازه ای جوان است . این شرکت را گردون مور[22] و رابرت نویس[23]در سال ۱۹۶۸ بنیان نهادند و به فاصله کمی اندرو گرو[24] نیز به آنها پیوست . این بنیان گذاران از کهنه کاران صنعت نوین نیمه رساناها بودند و هر سه آنها پیش از آن در فیر چایلد سمی کنداکتر که از زیر مجموعه های فیر چایلد کمرا اند اینسترومت بود کار می کردند . هر سه نفرشان از شیوه اداره کسب و کار نیمه رسانا در فیر چایلد ناخرسند بودند و این شرکت را به همین دلیل تر کردند .

شرکت جوان آنها به زودی به موفقیت تجاری دست یافت و نخستین محصول مهم این شرکت تراشه حافظه دسترسی تصادفی پویا یه به اختصار دی.آر.ای.ام[25] بود اینتل در اوایل ۱۹۷۰ میلادی نخستین ریزپردازنده جهان که ریزپردانده 4004 نام داشت را اختراع کرد . اینتل در سالهای پس از آن نیمه رساناهایی گوناگون تولید کرد , اما تولید ریزپردازنده مهم ترین بخش از کسب و کار این شرکت بود . اینتل در۱۹۸۰ پیروزی بزرگی بدست آورد. آی بی ام در آن سال پردازنده 8088 اینتل را برای استفاده در نخستین رایانه شخصی تولید خود برگزید . همزمان با رشد بازار رایانه شخصی آی بی ام معماری ایکس 86 اینتل (نام خانواده ای از محصولات اینتل که تراشه های 8088 و 8086 نخستین آنها بودند) نیز به موفقیت فراوان دست یافت و به استاندارد صنعت تبدیل شد . اینتل در میانه دهه ۱۹۸۰ میلادی , به دلیل سود ناچیز قطعات جانبی دی.آر.ای.ام برآن شد که از بازار این محصول بیرون آید. توانایی اینتل در نوآوری و پیاده سازی این نوآوری ها رمز پیروزی این شرکت در رویارویی با این چالش ها بود . نزدیک به ۸۱ درصد از درآمد و سهمی از سود شرکت در سال ۲۰۰۱ از فروش ریزپردازنده ها بود . در نتیجه پیروزی شرکت و توانایی آن در توسعه و تولید نیمه رساناها , ارزش بازاری سرمایه شرکت در انتهای سال ۲۰۰۱ به بیش از دویست و ده میلیارد دلار رسید.

جالبتر اینکه اینتل بدون انجام پژوهش های بنیادی به این همه پیروزی در این صنعت پیشرفت دست یافت . اگرچه پیشرفت باور نکردنی این صنعت بر اساس قانون مور[26] ( قانونی که پیش بینی می کند توان پردازش تراشه های رایانه ای هر هجده ماه دو برابر می شود , این قانون در سال ۱۹۶۵ برای نخستین بار به دست گوردون مور از بنیان گذاران اینتل مطرح شد) ادامه داشت، اینتل به پشتوانه پژوهش دیگر شرکت ها و آزمایشگاه ها در این صنعت به پیش می تاخت . تجربه اینتل نمونه ای آشکار از به کارگیری اصول نوآوری باز در راستای پیروزی تجاری است .

مدیریت شکاف پژوهشی و توسعه در اینتل :

تمامی پژوهشگران تازه کار در اینتل ابتدا باید شش ماه در بخش تولید فعالیت می کردند , سپس اگر به بخش از توسعه می رفتند می توانستند تجهیزاتی نوین برای توسعه تراشه های نوین بخرند . اما خودشان مسئول کار با آن تجهیزات بودند و باید در داخل کارخانه های تولیدی جایی برای آن تجهیزات می یافتند . و این دقیقاً منطبق بر هدف آنان ((ساخت بهترین تراشه ممکن و نه انتشار مقاله )) بود.. بنابراین اینتل بدون داشتن آزمایشگاههای پژوهش درونی توانست سالهای سال نوآوری کند اینتل تا چندین سال هیچ مرکز توسعه ای هم نداشت و تمام فعالیت های توسعه ای اش را در همان کارخانه های تولیدی انجام میداد و همچنین خرید تجهیزات زیاد برای توسعه ممکن نبود زیرا فضای کارخانه ها کم بود و این تجهیزات نو را باید به جای تجهیزات در حال تولید می گذاشتند . همین کاستی ها باعث شده بود که توسعه دهندگان اینتل تعداد تجهیزات فرآیندی لازم برای ساخت فصل نوین محصولات را کمینه کنند . این کار هم استفاده از خطوط تولید کنونی برای توسعه محصولات نوین را ساده می کرد و هم بازگشت سرمایه گذرای را برای تجهیزات افزایش میداد.

رویکرد نوآورانه اینتل به پژوهش و توسعه :

رویکرد اینتل به پژوهش و توسعه ویژه , اما سرمایه گذاری این شرکت در پژوهش و توسعه بسیار چشمگیر بود . اینتل در سال ۲۰۰۱ معادل ۳.۸ میلیارد دلار صرف پژوهش و توسعه کرد . یک سوم این مبلغ در پروژه های بهبود فرآیند و دو سوم آن در توسعه محصولات نوین هزینه شد . اینتل از سال ۱۹۸۵ در زمینه فناوری اجزاء پژوهش هایی انجام داده بود . رشد شگرف اینتل و کاهش سرمایه گذاری پژوهش ای تی اند تی[27] و آی بی ام[28] به عنوان رقبا در زمینه بیمه رسانا ها دست به دست هم داد تا اینتل به ناچار در سال ۱۹۹۶ رویکردش به نوآوری را دگرگون کند . تجربه اینتل و اصول حاکم بر این شرکت باعث شدند که این شرکت از راه اندازی یک پژوهشگاه متمرکز دوری کند . به جای آن مدل پژوهش غیر متمرکز را برگزید و سه آزمایشگاه هر کدام در یک زمینه تخصصی را اندازی کرد . هدف از اینگونه سازماندهی ایجاد تمرکز و ژرفای بیشتر در زمینه فعالیت هر آزمایشگاه بود .

دیگر ساز و کارهای اینتل برای دسترسی به نوآوری بیرونی :

اینتل به جز پژوهش های درون خود کارهای دیگری نیز برای تقویت پیوند آزمایشگاه هایش و مجموعه های پژوهشی بیرونی انجام می دهد . این شرکت هر سال چندین همایش فناوری درونی برگزای می کند و پژوهشگران خود را از آزمایشگاه های گوناگون گردهم می آورد. اینتل هم چنین میزبان چند گردهمایی و سمینار پژوهش است که پژوهشگران درونی و بیرونی درآنها دیدار می کنند و از دستاوردهای پزوهشی یکدیگر باخبر می شوند . این شرکت همچنین اخبار دستاوردهای پژوهشی سودمند را برای پژوهشگران درونی و بیرونی در مجله فنی اینتل[29]منتشر می کند . اینتل در سال ۲۰۰۰ با پرداخت بیش از صد میلیون دلار کمک هزینه پژوهش , هزینه نزدیک به سیصد پروژه پژوهشی بیرونی را تامین کرد .

ارزیابی رویکرد اینتل به نوآوری :

رویکرد اینتل به مدیریت نوآوری , مزایای روشنی دارد : نخست اینکه بسیار کارآمد است زیرا تعداد ایده های مبهم و بلند پروازانه که در دل این رویکرد دنبال می شوند و بن بست می رسند بسیار کم است . دوم اینکه کمتر چرخی از نو اختراع می شود و به جای آن از دستاوردهای پژوهش دیگران ( به ویژه پژوهشگران دانشگاهی ) استفاده می شود و آنها به فرآیند توسعه شرکت پیوند می خورند . رویکرد اینتل به نوآوری صرفه جویی هزینه نیز دارد , زیرا اینتل از امکانات و نیروی انسانی دیگر سازمانها استفاده می کند . در واقع پیش فرض رویکرد اینتل این است که دیگران سرمایه لازم را برای تضمین پیشرفت مستمر صنعت تامین خواهند کرد .

روزنه ای دیگر به سوی نوآوری بیرونی :

همیشه احتمال ایجاد شرکت های زایشی از فناوری های شرکت اینتل به عنوان یک تهدید مطرح است . عملکرد اینتل در مقابل روشی جالب برای بهره گیری از سرمایه خطرپذیر است . اینتل با بهره گیری از سرمایه گذاری خطرپذیر شرکت , برنامه ای دور اندیشانه به راه انداختند که پیوندی قوی میان اینتل و شرکت های نوپای پیرامون اش برقرار می کند . با برنامه سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی اینتل که نام آن اینتل کپیتال[30] است , این شرکت می تواند این شرکت های نوپا را برای پیشبرد راهبرد خود به خدمت گیرد. اینتل به پشتوانه این برنامه و با پشتیبانی مالی و مشاهده آزمایش های شرکت های نوپا می تواند زمینه های نوین کسب و کار را کاوش کند .

گره زدن دانش بیرونی و درونی :

رویکرد اینتل نمونه ای بسیار جالب است که نشان می دهد اصول نوآوری باز چگونه می توانند از دانش درونی و بیرونی به روشی کاملاً متفاوت با پارادایم نوآوری بسته سود ببرند . فلسفه پزوهش اینتل دانش آفرینی بیرونی را تشویق و تقویت می کند . اینتل پیش از تعیین فعالیت های پژوهشی درونی نخست نگاهی به بیرون شرکت می اندازد . اینتل به شدت به دنبال چگونگی گره زدن بخش های جدا از هم دانش بیرونی و درونی و معماری سامانه های نوین با استفاده از این دانش آفریده شده است . همین جاست که فعالیت های درونی اینتل به این شرکت امکان می دهد بخشی از ارزش آفریده شده از کاربرد دانش بیرونی را تصاحب کند . اینتل سپس از سرمایه گذاری خطر پذیر شرکت برای ساخت و گسترش زنجیره ارزش تامین کنندگانی استفاده می کند که برای سرمایه گذاری های مکمل و پشتیبانی از معماری خود بر آنها تکیه دارد . توان پژوهش درونی اینتل باعث می شود که ارزیابی فنی سرمایه گذاری هایش را بسیار بهتر از دیگر سرمایه گذاران خطرپذیر انجام دهد . این سرمایه گذاری ها به نفوذ شبکه ارزش اینتل در بازار شتاب می بخشد . رویکرد اینتل همچنین نمونه نگاهی متفاوت به خطرها و مزایای یکپارچه سازی عمودی در دوره نوآوری باز است . اینتل به جای یکپارچگی رو به جلو و رفتن به سراغ تولید رایانه و نرم افزار و دیگر محصولات نهایی توانست با سرمایه گذاری در شرکت هایی که این محصولات را تولید می کنند با هزینه ای بسیار کمتر برای محصولات اصلی خود مزیت بیافریند . بنابراین مدل اینتل به لایه های بالایی و پایینی زنجیره ارزش سرک می کشد . اما محصولات خودش بسیار در زمینه ریزپردازنده ها و تراشه های نیمه رسانا متمرکزاند . البته تامین مالی پژوهش های دانشگاهی و سرمایه گذاری در شرکت های نوپای مکمل، دامنه تاثیرگذاری اینتل را از دامنه محصولات خودش بسیار فراتر می برد .

نگاهی به آینده ، انباشت ابرهای سیاه در دوردست :

شاید بد نباشد که اشاره ای به کاستی ها و خطرات مهم نهفته در چنین رویکردی به نوآوری شود . برتری های این رویکرد همچون بهره گیری گسترده از دانش بیرونی خود می توانند در جامه کاستی های بالقوه این مدل درآیند . اینتل برای ادامه کامیابی خود به اکتشافات بنیادی در بسیاری از زمینه های کسب و کارش نیاز دارد . قانون مور در ۵ تا ۱۰ سال آینده صنعت نیمه رسانا را به مرز رایانه کوانتومی[31] می رساند. در این رایانه های نوین اندازه مدارها به اندازه ای کوچک می شوند که تاثیرات کوانتومی مواد (پدیده های درون اتمی)[32]بسیار افزایش می یابند . رایانه های کوانتومی چالش پژوهشی و فناورانه ای مهم برای اینتل و کل صنعت رایانه خواهند بود . چالشی که در دوردست پدیدار شده است . حتی یکپارچه کردن اکتشافات دانشگاهی در چهارچوب معماری رایانه های کوانتومی نیز به پژوهش های درونی گسترده و حتی پژوهش های بلند مدت نیاز دارد و اینتل تا کنون چنین پژوهش هایی را انجام نداده است . عنوان نظرات مدیر آزمایشگاه های اینتل، آقای سان لی چو[33] در این خصوص جالب توجه است .

(( مدل ما کاستی هایی دارد . ما برای پایش زمینه های بکر و تازه نیروی نخبه کافی نداریم . این ممکن است باعث شود اینتل نوآوری های خط شکن و انقلابی را نادیده بگیرد . باید از خود بپرسیم که جرقه بعدی ( همچون نسل نوین ترانزیستورها، نسل نوین مدارهای مجتمع، جانشین بعدی سیلیکون ) از کجا سرچشمه خواهد گرفت . اگر باور دراید که جرقه بعدی دستاورد اکتشافی هدایت شده خواهد بود ، چاره ای جز سرمایه گذاری در فعالیت های پژوهشی درونی و تمرکز و افزایش شانس کشف آن ایده ها نخواهید داشت . اما اگر به باور شما جرقه بعدی می تواند سرچشمه های بسیار گوناگون داشته باشد , بهتر است خودر ا به گونه ای سازماندهی کنید که بتوانید منابع پژوهش گوناگون را پایش کنید و به اکتشافات پژوهشی واکنش به هنگام نشان دهید . ))

پایان

References

Chesbrough, H. W. (2003). Open Innovation. Harvard Business School Publishing Corporation.

[1] Henry Chesbrough

[2] Open innovation paradigm

[3] Subversive innovation

[4] Cash flow

[5] Loser and winner innovation

[6] Charles Dickens

[7] Lucent Company

[8] Basic knowledge

[9] Transforming the innovation paradigm

[10] Closed innovation

[11] Reject wrong

[12] Chess and poker

[13] Venture capital market

[14] Stock market

[15] WWII

[16] Value Chain

[17] Not invented here

[18] Fast learning organization

[19] Economies of scale

[20] Robert Metcalfe

[21] Intel Company

[22] Gordon Moore

[23] Robert Noyce

[24] Andrew Grove

[25] DRAM micro Processor

[26] Moore's Law

[27] AT&T Co

[28] IBM Co

[29] Intel Technical Journal

[30] Intel Capital Co

[31] Quantum Computers

[32] Intra-atomic phenomena

[33] Sunlin chou

intel
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید