حتی با وجودیکه عنوان دادخواستها میتونه یکسان باشه، ولی اتفاقاتی که توی اون جلسه میفته و رفتار افراد، اونقدر حالت های مختلفی میتونه پیدا کنه که با اطمینان می تونم بگم اصلا احساس نمی کنی داری وقتت رو هدر میدی.
به طور مثال، تو شعبه ما، یک روز در هفته به بررسی دعاوی ِ اعسار اختصاص داره و به این ترتیب، حداقل 4 دعوای اعسار مورد رسیدگی قرار می گیره.
ولی دارم می بینم که حتی توی دعوایی به خواسته اعسار هم، میتونه مسایلی کاملا نامرتبط ولی جهت ساز مطرح بشه.
مثلا تو دعوای اعساری که مطرح بود، قاضی می دونست که محکوم، فرد مُعسری نیست و میتونه محکومٌبه-آنچه بدان حکم شده است- رو تامین کنه. به همین دلیل اعسار رو نپذیرفت و حکم به بازداشت فرد داد.
در نتیجه ی این حکم، بلافاصله محکوم، مبلغ رو تامین کرد و ختم موضوع.
در تحلیلی که جناب قاضی بعد از جلسه فرمودن، گفتن که اگر بخوایم تمامی دعاوی اعسار رو بپذیریم، دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه و مشکلات بزرگتر ِ بعدی پیش میاد.
مثلا اینکه اعتماد در روابط کاری بیش از اینی که الان سست شده، ناپایدار میشه.
بنابراین اگر میدونی که فردی واقعا مُعسر نیست و داره از این ابزار قانونی، سوءاستفاده می کنه، میشه با استفاده از اهرمهای قضایی، در جهت اعتماد سازی ِ جامعه به محاکم و دستگاه قضا و مهمتر از اون احقاق حقوق محکومٌله-کسی که به نفعش حکم صادر شده- قدم برداشت.
مثلا در خیلی از مواقع فرد اگر در شُرُف زندان رفتن باشه، فامیلاش یا دوستاش بالاخره دست به کار میشن و محکومٌبه، تامین میشه.