سلام عرض میکنم به همه
تو این مقاله میخوام بهتون از زمان شروع تا پایان قبولی در آزمون ایلتس رو تعریف کنم.
سال 92-94 بود که داشتم ارشد میخوندم سطح زبانم واقعا پایین بود و استادامون هی بهمون تذکر میدادن که زبانتون رو ببرین بالا وگرنه تو آینده یا حتی تو شغلتون به مشکل بر می خورین. این حرف استادام جرقه ای در من ایجاد کردند که مجبور شدم یادگیری زبان انگلیسی رو به طور جدی شروع کنم. اوایلش که تو شهرستان رفتم سر کلاس عمومی و کتابای اینترچنج رو بهمون یاد میدادن چون پایه زبانم ضعیف بود خیلی کند مطالب رو یاد میگرفتم و به حدی رسیدم که خواستم کلا بیخیال یادگیری بشم. همینطوری تو راه برگشت به خونه دوتا توریست چینی رو دیدم که با دوچرخه داشتن از خیابون رد میشدن و از مردم عادی آدرس میپرسیدن و هیشکی هم نه تنها ربونشون رو بلد نبودن حتی نمیتونستن انگلیسی هم صحبت کنن. در همین حین دیدم که مرده داره به من نگا میکنه و میخواد بیاد از من آدرس بپرسه (فک کنم بخاطر کتابی که دستم بوده فکر کرده که زبان بلدم) منم از ترسم وارد کوچه شدم چون نمیدونستم چجوری بهش جواب بدم. این کارم برای خودم خیلی شرم آور بود و تا خونه خودمو بخاطر این کار سرزنش کردم و هی به خودم میگفتم که تو اعتماد به نفس نداری.
وقتی که رسیدم خونه تا چند ساعت نتونستم به خودم بیام و همش قیافه مرده چینی جلوی چشام میومد. از اون لحظه وارد فاز دوم جدیت تو یادگیری شدم و تو اینترنت دنبال کتابهای خودخوان گشتم و چند کتاب رو پیدا کردم وشروع کردم به خوندنشون.
اولین کتابایی که خوندم:
وقتی دو کتاب اولی که در مورد لغات بودن رو تموم کردم خیلی حس خوبی بهم دست داد و اعتماد به نفسم رو بالا برد. بعد از تموم کردن اینا رفتم سراغ کتاب سوم که در مورد گرامر بود و مبانی اولیه گرامر رو ازش یاد گرفتم (از این کتاب به هیچ عنوان به عنوان مرجع کامل گرامر استفاده نکنید چون خیلی از نکات و توضیحات ضروری توش آورده نشده). دوستان اینم بگم که تا زمانی که لغت ندونین سراغ گرامر نرین چون گرامر پایه و اساسش بلد بون حد کافی لغت هستش.
حالا میخوام بهتون چالشهایی که تو یادگیری چهار مهارت (ریدینگ-اسپیکینگ-رایتینگ-لیسینینگ) داشتم رو بهتون بگم:
- اسپیکینگ:
در مورد اسپیکینگ تا دلتون بخواد تو اینترنت مطالب و کتاب زیاد هست که بر حسب سطحتون میتونین ازشون استفاده کنین. من خودم بیشتر کتابایی خوندم که مکالمات دسته بندی شده داشتند یعنی برای همه موقعیتهایی که میتونه یه آدم توش قرار بگیره موضوع و سوال باشه. و همیشه هم دنبال ایده های خودم بودم و از جواب دادن های تکراری به سوالات خوشم نمیومد. آخه بعضیا جوابهای آماده رو حفظ و تو آزمون ارائه میدن که من زیاد خوشم نمیاد. مثلا تو اینترنت در مورد ساختمان مطالب میخوندم و از توشون سوال طرح میکردم و به زبان فارسی جوابشون رو میدادم و شروع میکردم با سطح لغات و گرامری که دارم ترجمشون کنم. و ایده هام رو هم بهشون اضافه میکردم که توضیحاتم بیشتر باشن. این روش تعمیم دادن موضوعات و ایده ها به هم رو خیلی جدی گرفتم. مثلا برای توصیف یک ساختمان بلند، یک مرکز خرید، یک ساختمان معروف نزدیک محل زندگی و خیلی سوال های دیگه، تعمیمِ ایده خیلی کاربردی بود. به مرور یاد گرفتم هر نوع سوال رو چجوری جواب بدم. سوال مزایا و معایب واقعا از من چی میخواد؟ میخواد تحلیل مهندسی کنم؟ البته که نه.
مهارت مکالمه طوریه که باید هی حرف بزنی تا بتونی خودتو تقویت کنی وگرنه با چندتا کتاب خوندن نمیشه مکالمه یاد گرفت یا تو آزمون نمره قبولی رو گرفت. اینم بگم که انتظارهای بی خودی از خودتون نداشته باشین که من حتما باید همه چیرو بلد باشم و همه چی رو بفهمم چون این تو کوتاه مدت عملا امکانپذیر نیست خیلیا هستن که میرن با کلی هزینه تو کشورهای انگلیسی زبان چند ماه یا چند سال میمونن تا خودشون رو تقویت کنن.
خوب، حالا چطوری ایده کم نیاریم: تعمیم موضوعات به هم، و هم پاسخ به این پرسش برای هر جمله که میگیم. چرا؟ چقدر؟ منظورت چیه؟ مثلا، وقتی باید در مورد علاقه به آینه صحبت کنیم، و میگیم علاقمندم، بگیم چرا علاقمندم، چقدر علاقه دارم، منظورم از این علاقه چیه؟ اینها رو میشه برای هر چیزی پاسخ داد. پس، دیگه برای جواب دادن به سوال ها، حرف کم نداشتم.
نتیجه گیری:
- لیسنینگ:
تو زبان انگلیسی سخت ترین بخش برام لیسینینگ بود و میتونم بگم که 90 درصد زبان آموزان تو این بخش مشکل دارن.
خب چالش من برای یادگیری طوری بود که چون کتاب لغت 504 رو خونده بودم رفتم سراغ این کتاب و با سی دی به مثالهای لغات گوش دادم. و چیزایی که میشنیدمو مینوشتم. اوایلش خیلی برام سخت بود و از یه جمله 5 کلمه ای دوتاشو به سختی میتونستم بفهمم. این کارارو اینقد ادامه دادم که از درس 10 به بعد دیگه راحت میتونستم تقریبا جملاتو متوجه بشم. همه درسهای این کتاب رو به این روال ادامه دادم و بعد از تموم کردنش شروع کردم به یاد گرفتن لغات درون مثالها. بعد از دو هفته بازم این کارارو شروع کردم و پیشرفت خوبی دیدم. و چند کتاب دیگرم به این روال گوش دادم تا اینکه به خودم فهموندم که من یه چیزایی بلدم و میتونم بشنوم.
نتیجه گیری:
ریدینگ:
من چون اوایل شروع، کتاب لغت خونده بودم میتونم بگم که سطح لغاتم خوب بود. برای همین موضوعات آکادمیک و جنرال که تو اینترنت پیدا میکردم رو میخوندم و لغاتشون رو یاد میگرفتم. اینم بگم که باید برای این بخش هم موضوعات یا لغات دسته بندی شده رو یاد بگیرید.
من برای خوندن یه موضوع یک صفحه ای ساعتها وقت میذاشتم تا سرعت خوندمو بسنجم و این کارارو اینقد ادامه دادم که به حد مطلوبی رسیدم. و به خودم فهموندم که میتونم در حد کمی استاندارد متن ر بخونم و تمئم کنم و کنارش مفهوم رو هم درک کنم.
نتیجه گیری:
رایتینگ:
این بخش شیرینترین بخش یادگیریم بود چون هم گرامر میدونستم و هم لغت. عین بچه های ابتدایی در حد یکی دو پاراگراف انشا مینوشتم و وقتی شروع میکردم به خوندنشون حس خوبی بهم دست میداد. من برای تمرین این بخش بیشتر از خبرهایی که هم ترجمه انگلیسی و هم فارسی داشتن استفاده میکردم تا اشتباهاتمو بفهمم. و چند روز این کارارو ادامه دادم تا به خودم بفهمونم که بلدم چجوری بنویسم.
اینم بگم که برای رایتینگ باید پیشینه کتاب خونی داشته باشین وگرنه کلا نوشته هاتون تو چهار خط تموم میشه. مثلا من خودم یادمه دوران ابتدایی که بودم در مورد پاییز که میخواستم انشا بنویسم فقط مینوشتم "پاییز یکی از فصلهای سال است و برگها ی درختان میریزند" دلیل اصلی هم اینکه ما ایرانیا کتابخوانیمون خیلی پایینه. حالا شاید بگید تو دوران ابتدایی کتابخوانی برای بچه ها سخته، درسته ولی کلا کتابخوانی برای بخش رایتینگ حیاتی ترین راه حله.
توضیحات پایانی:
دوستان من تو هیچ بخش از توضیحاتم در مورد نحوه پاسخدهی به آزمون آیلتس توضیحی ندادم. چون شروع یادگیریم صرفا برای آزمون دادن نبود و فقط میخواستم زبان یاد بگیرم. و همه این یادگیریام و روشهام برای تقویت کردن پایه خودم بود. من بعد اینکه اینها رو یاد گرفتم یک سال بعدش تصمیم گرفتم آزمون آیلتس بدم و پیش یک استاد زبان به صورت خصوصی رفتم و تمامی این مهارتهایی که توضیح دادمو کلی تر فرا گرفتم و یاد گرفتم که چطور به سوالات هر بخش جواب بدم و چطور استراتژی داشته باشم. و اینطوری شد که نمره آزمون آیلتسم 7.5 شد. ولی متاسفانه هیچ استفاده ای ازش نبردم چون نه تو آزمون دکترا تونستم قبول شم و با اینکه دانشجوی معدل الف کلاس بودم نه دانشگاه منو بورسیه کرد و نه پول داشتم که خودم برم بخونم. چندتا دانشگاه خارجی هم مدارک ارسال کردم که رایگان منو پذیرش کنن و خرجیمو بدن که اونام قبول نکردن. منم درسو بیخیال شدمو رفتم خدمت سربازی. آنچه نوشتم، به آسونی که الان نوشتم نبوده. فهمیدن بعضی روش ها و پی بردن به اشتباهاتم گاهی چند ماه طول کشید. از همه ی کسانی که من رو در این راه یاری کردم سپاسگزارم.
اینم از تجربه من. البته خیلی خلاضه وار نوشتم. اگه سرتون رو درد آوردن ببخشید. شماهم می تونید تجربیات یادگیریتون رو او یه تاپیک دیگه بفرستید تا سایر دوستان بتونن استفاده کنن
دوستانی که علاقه مند به کسب اطلاعات بیشتر هستند میتونن در انجمن گفتگوی زبان انگلیسی بنده که آدرسش رو در زیر قرار میدم ثبت نام کنن و از خدمات آموزشی رایگان بهره مند شوند.
https://www.lenglishl.com/forum