اگرچه با یک جستوجوی ساده مشخص میشود آمار و ارقامی در این ارتباط وجود ندارد اما شاید اگر آماری هم وجود داشت و در پاسخ به این سوال به سراغ آن میرفتیم، گمراه میشدیم. من اعتقاد دارم در بعضی از موارد نباید به سراغ آمار و ارقام رفت. بگذارید فرض کنم که یک جوان از من این سوال را پرسیده است. جوانی که ایدهای دارد که فکر میکند میتواند با آن یک کسبوکار اینترنتی یا به بیان بهتر یک استارتآپ راه بیندازد. بارها این اتفاق برای من افتاده است. من با تجربهای که از شکستهایم بهدست آوردهام بارها جواب این سوال را دادهام. برای راهاندازی یک استارتآپ هیچ سرمایهای نیاز نیست. شاید خیلی این جواب اغراقآمیز و دور از واقعیت به نظر برسد ولی من بعد از اینکه سالها با کولهای پر از ایده به دنبال سرمایهگذار بودم و شکست خوردم این را با جرأت میگویم. برای راهاندازی یک استارتآپ از نظر من نیاز به یک تیم است. تیمی که بر روی یک ایده توافق دارند و برای همهی آنها به یک اندازه این ایده هیجانانگیز باشد. این همان ریشهی استارتآپ است که از گاراژها شروع شد. من حتی ترکیبی هم برای این تیم پیشنهاد میکنم. این ترکیب پیشنهادی من به زبان خودم است: یک کاسب، یک رشددهنده و یک اهل فن! برای هر کدام هم تعریفی دارم. کاسب کسی است که شمهی اقتصادی دارد و فرصتها را تشخیص میدهد و پول را به معنای پول میشناسد. رشددهنده با صرف کمترین منابع مالی میتواند کسبوکار را رشد دهد و البته که مدیریت محصول هم باید بداند. اهل فن هم که دیگر از اسمش معلوم است که ابزارهای فنی را میشناسد و خاک این صحنه را خورده است. ساختن این تیم از نظر من بسیار بیشتر از به دنبال سرمایهگذار رفتن جواب میدهد. ولی یک نکته را تمام اعضای این تیم باید بدانند و آن این است که اگر میخواهند پولی که قرار است در سی سال دربیاورند را با شروع یک استارتآپ در پنج سال یا حتی کمتر دربیاورند باید تمام زندگی خود و منابعشان را صرف این کار کنند و از همه چیز بگذرند. این را از پل گراهام و در کتاب الکترونیکیای که امین کاکاوند با عنوان "مدلهای ذهنی برای زندگی، جهان و همه چیز" منتشر کرده آموختم. اما با تمام آن چیزی که گفتم بیایید فرض را عوض کنیم و کمی سراغ اعداد هم برویم. حالا فرض میکنیم که یک شخص تحت تأثیر اخبار کسبوکارهای الکترونیکی تصمیم میگیرد که یک تیم را دور هم جمع کند و ایدهای که دارد را عملی کند. حالا این تیم سه نفره که در بالا گفتم هستهی اصلی مورد نیاز آن شخص است. از نظر من بیشترین هزینهای که آن شخص خواهد داشت در شش ماه اول، حقوق و مزایای تیم است. با مراجعه به گزارشهایی که این روزها سامانههای کاریابی ارائه دادهاند میتوان به تقریب خوبی رسید. قبل از آن باید بگویم که به این دلیل شش ماه را مطرح کردم که از نظر من سرنوشت یک استارتآپ در همین شش ماه اول تعیین میشود و در این شش ماه باید حداقل محصول اولیه راهاندازی شده و ترافیکی هم بر روی آن قرار بگیرد. این شش ماه مشخص میکند که این استارتآپ میماند یا نه. به هر حال برای این شش ماه طبق محاسبات من بیش از 10 میلیارد ریال سرمایه نیاز است که حدود 70 درصد آن منابع انسانی، 20 درصد آن تبلیغات و روابط عمومی و 10 درصد هم هزینههایی مانند دفتر کار، تجهیزات و غیره است. البته باید متذکر شوم که من یک کسبوکار اینترنتی خدماتی را در نظر گرفتم و اگر بحث فروش کالا باشد حتما این عدد بیشتر خواهد شد.