امروز حوصله ندارم. خسته ام. نمي دونم چم شده. بدنم كرخت شده و از بي تحركي زياد دردش گرفته. انقدر كه كار مفيدي نكردم خسته شدم و بي حوصله. ميگن بيكاري فساد مياره. راست ميگن. بيكاري علاوه بر فساد فكر و خيال الكي هم مياره.
امروز حوصله ندارم. دوست دارم از سر كار يه راست برم تو خونه و لش كنم رو كاناپه و فقط خيره بشم به تلويزيون با اون برنامه هاي چرتش. اخبار نگا كنم و فحش بدم! نه، حتي حوصله ي فحش دادنم ندارم. ميخوام با يه نگاه بي تفاوت فقط به اين جعبه ي جادويي نگا كنم و هيچ كاري نكنم.
امروز حوصله ندارم. دوست دارم تا فردا ظهر بخوابم. وسطاش هي بيدار بشم و هي بخوابم. دوست دارم تو فكر و خيالام غرق بشم و ازشون بيرون نيام.
امروز حوصله ندارم، چون دوست دارم حوصله نداشته باشم. انتخاب كردم كه بي حوصله باشم تا اطلاع ثانوي!