آرش خدائی
آرش خدائی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

منطق ریختن خون خدا- قسمت دوم

شناخت امام حسین علیه‌السلام یا قاتلان معرکه کربلا؟!

داغ حسرت کوچ سید جوانان اهل بهشت از این دنیا، با لب تشنه و تن چاک چاک، قرن هاست که بر دل عالم مانده، و پیامبر خدا، پدر مهربان مردمان که سر حسین علیه‌السلام، آن طفل شیرین بر سر و دوش او بود، وعده داده که این آتش در قلب مومنین هرگز سرد نخواهد شد. آیا دنیا تاب حسرتی مجدد خواهد داشت؟

آیا اگر تمام هستی‌مان را بدهیم تا دوباره چنین داغی بر دل عالم و مومنین ننشیند باز کم نیست؟

و هولناک‌تر از این داغ، این خواهد بود که ما، گریه کنندگان بر حسین، اسباب و علت شویم در چنین سقوط و گمراهی.

حضرت زینب علیهاالسلام بر گریه کنندگان کوفی گفتند: ای اهل کوفه! ای مردم فریبکار و خیانت پیشه! ! آیا گریه می کنید؟ چشمه های اشکتان خشک نگردد و ناله هایتان فروکش نکند.

مثل شما مثل آن زنی است که پس از آن که پشمش را با قدرت می ریسد دوباره آن را باز کرده و پنبه می کند، شما نیز عهد و پیمانتان را با یکدگر می شکنید.

گریه ما از کدام جنس است؟! از جنس برائت از دیگری یا از جنس برائت از گمراهی، چه دیگری و چه خود؟!

دنیا دیگر طاقت چنین داغی را ندارد، آن بار نیز نزدیک بود که سرادق گردون نگون شوند.

ما نیز که در برابر آتش دنیا که مدتش قلیل و اثرش رفتنی است طاقت نداریم، چگونه طاقت خواهیم آورد اگر دچار خسرانی شویم که قاتلین سیدالشهدا شدند؟ یا حتی ذره‌ای از آن؟

نکند مقدمات این سقوط در ما فراهم شده باشد و گاه امتحان برسد و بشود آنچه نباید بشود؟

این زنجیره نباید شکل بگیرد؛

زنجیره‌ای که ذره ذره، گریه کن حسین را به قاتل او تبدیل می‌کند، بدون اینکه بفهمد. زنجیره‌ای که از این حلقه تا حلقه بعدی آن، تفاوتی مشهود نیست، اما از ابتدای آن تا انتهای آن سقوطی است به اندازه ایمان تا کفر.

برائت جستن از قاتلین اباعبدالله، با این روش که آنها را هیولاهایی عجیب و تکرار ناشدنی بدانیم که هیچ نسبتی با نفس ما و دوران ما نداشته باشند، کافی نیست، اگر آن هیولا را در اکنون خود بشناسیم، شاید موفق به کشتن آن و فرونیافتادن در این عرصه شویم.

برای تکرار نشدن، یا حداقل مسبب آن نشدن به دست و زبان، چاره‌ای نیست که زنجیره منتهی به این سقوط را بشناسیم تا بتوانیم شرایط و عملکرد مشابه را در خود و دوران خود شناسایی کنیم و به موقع، از شکل گرفتن آن جلوگیری کرده و یا آن را اصلاح کنیم.

این سقوط، سقوط دشمنان اهل بیت بود، و این داستان، داستان گمراهی گمراهان است،

پس علاوه بر این که شناخت حسین علیه‌السلام و یارانش مهم است، شناختن دشمنان او و جریان تفکر و زندگی آنها نیز مهم است.

حسین شناسی ناممکن یا دشوار است، اما فهم عمر سعد و شمر و عبیدالله ابن زیاد باید ممکن‌تر باشد، و این شناخت حداقل در پرهیز از درافتادن در این مسیر موثر است.

شناخت گمراهان محرم سال ۶۱ هجری قمری، و یافتن شباهتهای خود با آنان لازم است، نه از این باب که آنها را عادی بدانیم، بلکه از این باب که شاید آنچه عادی می‌بینیم، خود همان فاجعه باشد.

نوشتار بعد، منطق بی منطقی



پی‌نوشت: نویسنده مطالب، یک عوام است، از روشنفکر بازی در نگاه به محرم هراس دارد.

بر خلاف خیلی از دیدگاهها، تفکر درباره کربلا را ضرورت سایر ایام می‌داند و دهه محرم را ایام سرگشتگی و بر سر و سینه زدن می‌داند،

اهل حرم بیایید، یک دسته گل بیارید، اکبر رود به میدان ...

محرمکربلانگاه اول شخص
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید