سینما-موتیف جستجوی موتیف ها -پیرنگها یا خرده پیرنگهای تکرار شونده- در فیلمهای سینمای ایران است.
دزدی از طلافروشی یا سرقت جواهراتی با ارزش افسانهای، از تم های داستانی مورد علاقه سینماگران در تمام جهان است و در ایران هم فیلمهایی با این سودا کم نیستند. همیشه فکر می کردم شاید رویای فیلمسازی به دنبال پول برای ساخت فیلمش به شکل دزدی و رسیدن ناگهانی به پولی زیاد، تعبیر می شود. یعنی فیلمسازی دنبال پول، شخصیتی دنبال پول می سازد که به هر دری می زند. اگر فرض کنیم تخیل دزدی از طلا فروشی یا دستیابی به ثروتی ناگهانی و یکشبه، حاصل کلنجاررفتن ناخودآگاه فیلمسازان مستقل و همیشه دربهدر پول، برای ساختن فیلمهایشان، باشد؛ پس باید از ناخودآگاه این هنرمندان به خاطر چنین تخیلات گاه درخشانی تشکر کرد. آنچه موضوع دزدی از طلافروشی یا سرقت جواهرات ارزشمند را ویژه می کند این است که برخلاف بسیاری از موضوعات رایج وتکراری در سینمای ایران، عامل ساختن پند اثر درخشان و متوسط به بالا شده و به خاطر ذات اکشن و پرتحرک قصه، فیلمساز را حتا ناخودآگاه از روزمرگی و ابتذال سینمای بدنه دور کرده. البته در نظر داشته باشید که دزدیی همیشه به قصد دستیابی به ثروتی ناگهانی صورت نمی گیرد و در مواردی مثل طلای سرخ (1381) جعفر پناهی، دزدی به ابزاری برای انتقام طبقاتی تبدیل می شود. بخش اول این نوشته به بررسی نمونه های مهم و بخشی از فیلمهایی با این داستان تا اوایل دهه چهل می پردازد . از دهه پنجاه تا شصت در بخش دوم و دهه شصت و هفتاد در بخش سوم سینما-موتیف با موضوع سرقت طلا و جواهرات ارائه خواهد شد.
نمونه جنجالی از داستان دزدی طلافروشی داستان اولین فیلم امیر نادری، خداحافظ رفیق (1350) است. داستان ساخت فیلم به صورت چریکی و اینکه نادری بدون پول و با جیب خالی به کمک زرین دست و سعید راد و البته باربد طاهری و عباس شباویز و مسعود کیمیایی در طول نزدیک به دو سال، خودش می تواند ماجرای یک فیلم یا مینی سریال باشد. داستانهای ساخت فیلم در گفتگو با عوامل در کتاب معرفی و نقد فیلمهای امیرنادری نوشته غلام حیدری، در دسترس است و خواندنش برای آنها که می خواهند فیلم اولشان را بسازند و دنبال پول هستند و نزدیک است که ناامید شوند، واقعا لازم است. در واقع چیزی که آمریکایی ها بهش فیلمسازی گوریلا Guerrilla film making می گویند و رابرت رودریگوئز با ساخت فیلم دسپرادو و نوشتن کتاب شورش بی عوامل (Rebel Without Crews ) سر زبانها انداخت رو سالها پیش امیرنادری به شکل خیلی افراطی تر و اصطلاحا گوریلا تر تجربه کرده. اما این یک بخش داستان است. ماجرای اصلی ماجرای دزدی است. خود نادری ماجرای برخوردش با داستان را اینطور تعریف می کند
خلاصه داستان فیلم را برای آنهایی که ندیده اند لو نمی دهم. دزدی از جواهری نادری، همکف هتل نادری در سال 46 اتفاق می افتد و امیر نادری خبر را پیگیری می کند و فیلمنامه را می نویسد و تلاش برای ساخت را آغاز می کند. ساخت فیلم آنقدر طولانی می شود که دزدهای واقعی دوران محکومیتشان تمام می شود و آزاد می شوند. آنها که خبر ساخت فیلم را شنیده اند دنبال نادری و شباویز می افتند تا "یک درس حسابی" بهشان بدهند و ظاهراً آخر سر هم به هم می رسند. در واقع دزدهای محترم دنبال حق کپی رایت دزدی شان بوده اند و در به در تمام استودیوهای لاله زار و سوراخ سنبه های ارباب جمشید را دنبال سازندگان فیلم می گردند و چند جا هم حسابی "گرد و خاک" به پا می کنند. این از داستان خداحافظ رفیق که یکی از انتخابهای اصلی من برای در لیست فیملهایی با موضوع سرقت است.
این مقدمه را نوشتم تا در طول خواندش حافظه تان برای جستجوی فیلمهایی با موتیف دزدی از طلافروشی را مرور کنید و به یاد بیاورید. حتما شما هم اگر اهل فیلم باشید تا به حال به دو مورد معروف و سرشناس دیگر فکر کرده اید : شبح کژدم (1365)،شاهکار کیانوش عیاری و طلای سرخ(1381) که برای من فیلم-ترین فیلمِ جعفر پناهیست با فیلمنامهی عباس کیارستمی.
شبح کژدم عیاری یک حدیث نفس سینمایی است.شاید داستان خود عیاری است به دنبال پول برای ساخت فیلم.کارگردانی که در نهایت به سیم آخر می زند و نقشه دزدی ای که فیلمنامه اش را نوشته، واقعاً اجرا می کند. بهترین اجرایی که جهانگیر الماسی رو پرده نقره ای تابیده. خوشبختانه تازگی نسخه ریمستر شده و ترتمیزی از فیلم در یوتیوب و بقیه کانالهای فیلم ایرانی موجود است و می شود برای چندمین باز ازش لذت برد و مطمئن شد که فیلم هنوز زنده است و قابل دیدن. مثل آنسوی آتش یا آبادانی ها.
فیلم جعفر پناهی با قصه ای از کیارستمی، با اینکه اکران عمومی نداشت اما به خاطر بازی-زندگی حسین عمادالدین در نقش عباس عباس و شکل روایت کیارستمی وار از یک داستان اکشن مورد توجه قرار گرفت. فرم دایره ای روایت که پناهی در دایره(1378) تجربه کرده بود اینجا هم تکرار شده. تنها چیزی که از پناهی وارد فیلم شده، چون جزئیات داستان و نابازیگرهای و شکل بازی گرفتن از آنها کاملا تکرار تجربه های کیارستمی در سهگانه کوکر است.
به جز این سه فیلم شاخص، تم دزدی از طلا فروشی داستان اصلی یا فرعی فیلمهای زیادی بوده اما تاجایی که جستجو کرده ام خداحافظ رفیق اولین فیلم با این تم بر اساس یک ماجرای واقعی بوده.
بر اساس پلات های داستانی فیلمشناخت ها و فرهنگ های سینمایی و فیلمهایی که خودم دیدم این نمایه تا اوایل دهه پنجاه تهیه شده و در بخش های بعدی تکمیل می شود :
اولین فیلم سینمای ایران با این تم داستانی بوالهوس(1333) است. ساخته ترو آل گیلانی. ( با بوالهوس (1313) ابراهیم مرادی اشتباه نشود ) داستان کارآگاه رئیس یک گروه تعقیب و دستگیری اعضای یک باند مخوف قاچاق طلا و جواهرات، است.
فیلم بعدی، چهارراه حوادث (1333) یکی از فیلمهای مهم و سبکساز در سینمای ایران ساخته اولین کارگردان واقعی سینمای ایران: ساموئل خاچیکیان بزرگ. هنوز نسل دستیارانش مثل مسعود کیمیایی در سینمای ایران فعالند و بسیاری از قواعد پشت صحنهی سینمای ایران اختراع و ابداعات شخصی ساموئل است؛ که البته این داستان دیگری است. در چهارراه حوادث، که بعد از ولگرد مهدی رئیس فیروز، توانست ناصر ملک مطیعی را به اوج شهرت در سینمای ایران برساند، دزدی یک داستان فرعی است اما پرداختی قوی و پرتحرک دارد. در بخشی از داستان، فرید که از عشق دختر مورد علاقه اش (ویدا قهرمانی ) ناامید شده، به دام گروهی از تبهکاران می افتد و در حین سرقت دستگیر و به زندان می افتد. همانجاست که با پدر هما، دختر معلول آشنا می شود و داستان وارد فاز جدیدی می شود.
در پلات هایی که از فیلم دزد بندر (1334) منتشر شده ، با توجه به اینکه نسخه ای از فیلم در دسترس نیست، نمی دانیم نوع دزدی های کاراکتر جاسم سعود ( با بازی محسن مهدوی ) و همدستانش چه بوده اما حداقل مطمئنیم که اولین فیلم تاریخ سینمای ایران است که از کلمه دُزد در عنوان فیلم استفاده کرده. همین ویژگی کافی است تا یادی کنیم از کارگردان فیلم احمد شیرازی، اولین غول ایرانی در بین مدیران فیلمبرداری سینمای ایران که این هنر را مستقیما از اولین غول فیلمبرداری حرفه ای در سینمای ایران، ژرژ لیچنسکی آموخته بود و فیلم برداری اش آنقدر چشمگیر است که یک تنه سطح فیلمبرداری در سینمای ایران را ارتقا داد و شاگران مهمی تربیت کرد که نسل اول فیلمبرداران هنری سینمای ایران محسوب می شوند. دزد بندر اولین تجربه احمد شیرازی در مقام کارگردان و در ژانر حادثه ای است.
دزدان معدن(1335) ساخته حسین امیرفضلی ( پدر همین ارژنگ امیرفضلی ) به نوعی شبیه داستان فصل سوم نون خ است. داستان دو دوست که مخفیانه معدنی از الماس پیدا می کنند و در حین استخراج به دام تبهکارانی حرفه ای می افتند و در نهایت مجبور می شوند ماموران دولتی را از وجود معدن با خبر کنند.
فیلم بعدی ساخته ی پرویز خطیبی دختر همسایه (1340) که اقتباسی از خسیس نوشتهی مولیر است و دزدی پول و جواهرات پدر خسیس (اینجا میرزا با بازی عزت الله وثوق ) از همان نمایشنامه مولیر به این داستان هم سرایت کرده. که البته در این پیرنگ دزدی به عنوان تهدید فردی با خصلتی گناه آمیز ( خساست ) است که وجهی اخلاقی پیدا می کند و ابزاری است برای تنبیه فرد.
در همین سال ساموئل خاچیکیان در فیلم یک قدم تا مرگ (1340) باز به موضوع دزدی و باندهای سرقت می پردازد. داستان جوانی به نام هوشنگ با بازی رضا بیک ایمانوردی است که در باند سارقان حرفه با سردستگی اسد (عبداله بوتیمار) عضویت دارد و عاشق خواهر اسد هم هست. در جریان یک سرقت هوشنگ تیر می خورد و ماجراهای پیچیده ای رخ می دهد و در نهایت همانطور که همین الان به فیلمسازان حکم می شود و در قبل از انقلاب هم حکم می شده، در نهایت پلیس وارد می شود و دزدان و خلافکاران ناکام می مانند.
فیلم بعدی ، کلید (1341) ساخته محمود نوذری ( فکر کنم پسر عموی منوچهر نوذری) است که همه به آینده فیلمسازی اش امید بسته بودند اما در میانه فیلمبرداری، به خاطر سرطان درگذشت و مدیرفیلمبرداری ژرژ لیچنسکی ادامه کنار را بر اساس دکوپاژ محمود نوذری تکمیل کرد اما متاسفانه خودش هم وقتی فیلم روی پرده رفت، دیگر در ان دنیا نبود. فیلم داستان مردی است که در حین سرقت مرتکب قتل می شود و با صحنه سازی همکارش را به عنوان قاتل معرفی می کند.
در فیلم محکوم (1342) ساخته فرج اله نسیمیان، با بازی مجید محسنی و جواد قائم مقامی در نقش دو دوست و دو کارمند مطمئن و سر به راه بانک است که در فرهنگ امروز سینمایی می شود گفت ناگهان برکینگ بد می زنند و تصمیم می گیرند جواهرات امانی یک زن ثروتمند آبادانی را سرقت کنند. طراحی و اجرای نقشه آنطوری که می خواهند پیش می رود و در نهایت داستان چند پیچ اساسی می خورد تا سالها بعد، سارقی که حالا به خاطر حرص و ندادن سهم همکارش قاتل هم شده، در برابر پسرش به عنوان دادستان دادگاه قرار می گیرد. در این حد هندیطور!
ادامه داستان دزدی طلا و جواهرات در سینمای ایران را در بخش های بعدی سینما-موتیف دنبال کنید.