نادر ابراهیمی "زندهیاد" به معنی واقعی کلمه است. مرگ فیزیکیاش هیچوقت او را از متن فرهنگ این سرزمین جدا نکرده و نخواهد کرد. صلابت و شهامتش در حیطهی ادبیات باعث شده در مورد فعالیتهای نادر ابراهیمی در سینما کمتر گفته شود. هر چند سابقه تلویزیونیاش با سریال سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن و آتش بدون دود بیشتر شناخته شده و وقتی از ابراهیمی کارگردان صحبت میکنیم، همه فعالیتهای تلویزیونی و فیلمنامهنویسی او را به یاد میآورند. شاید به این دلیل که سالهاست از صدای صحرا بیخبریم.
نادر ابراهیمی در سال 1350 با فیلمنامهی انیمیشنِ آنکه خیال بافت و آنکه عمل کرد ( کارگردان : مرتضی ممیز) کارش در سینما را آغاز کرد. او فیلمنامهی صدای صحرا را دو سال قبل با هزینه شخصی به چاپ رسانده بود. همان سالی که مستند صعود به علمکوه را به عنوان اولین تجربه کارگردانی در کارنامهاش ثبت کرد . صدای صحرا که در سال 1352 در جشنواره فیلم تهران به نمایش در می آید و با واکنش مثبت منتقدان مواجه می شود ولی تا سال 1354 برای نمایش معطل می ماند و در نهایت تنها فیلم بلند سینمایی نادر ابراهیمی 15 خرداد 1354 روی پردهی سینما کاپری ( بهمن ) می رود و با دویست و بیست هزار تومان فروش، کارکرد اقتصادی ناامید کنندهای داشت (پرفروش ترین فیلم سال 54 همسفر دو میلیون و دویست و پنجاههزار تومان فروش داشت). شاید همین معطلی فیلم و نمایش محدود بعد از دوسال و بی مهری سینمای ایران باعث کوچ ابراهیمی از سینما به تلویزیون می شود .
داستان فیلم مانند بسیاری دیگر از کارهای ابراهیمی ریشه در قصهها و افسانههای ترکمن صحرا دارد. داستانهایی که ابراهیمی در مجموعه تلویزیونی و رمان آتش بدون دود به طور مفصل به آنها پرداخته. بازیگر فیلم منوچهر احمدی در وبلاگش خلاصهای از داستان و تعدادی عکس منتشر کرده که دیدن همین عکسها امید اینکه نسخهای از فیلم موجود باشد را قویتر میکند . ( صدای صحرا در وبلاگ منوچهر احمدی)
مهم ترین دلیل ناشناخته ماندن فیلم در این سالها نبود نسخهای روی بتامکس یا ویاچاس بوده چون عمدهی حجم آرشیو دیجیتالی ناقص و بینظمی که از سینمای ایران در سراسر وب فارسی پراکنده شده نسخهی دیجیتال همان ویاچاسهای قدیمی است. این نوارها در دهه شصت و اوایل هفتاد به وسیلهی تعداد محدودی دستگاههای تله سینما که سالم مانده بود به نوارهای ویدئویی تبدیل شد. اما طبیعی است که فیلمهای پرتماشاگر و معروفتر در اولویت بودند و نوبت به فیلمهای کمتر شناخته شده نمیرسید. در سالهای اخیر که اسکنرهای تبدیل نگاتیو به دیجیتال فراگیر شده شاهد نسخه های اسکن جدید از بعضی فیلمها بودهایم اما کماکان آرشیو سینمای ایران حتا از دسترس محققان و دانشجویان این رشته هم مخفی مانده چه برسد به مردم و علاقهمندان عادی. کاش وقتی جمشید گرگین در برنامه دورهمی مهران مدیری از این فیلم به عنوان اولین تجربه بازیگریاش یاد کرد (اینجا) مهران مدیری سراغی هم از این فیلم میگرفت.
در واقع این نوشته به جز معرفی و یادآوری این اثر نادر ابراهیمی درخواست کمک و یاری از خوانندگانی است که احتمالاً ممکن است سراغی از این فیلم داشته باشند. از نظر فیلم فروشها، مجموعهدارها و آرشیوبازها تقریبا خیالتان را راحت کنم که در بساط هیچ کدام یافت می نشود! آشنایانی که با فیلمخانه ملی مرتبط بودند اطمینان دارند که نسخه ی نگاتیو در آرشیو موجود است ولی بعید است از طرف فیلمخانه اقدامی دربارهاش صورت بگیرد. (با اینکه به عنوان یکی از آثار ارزشمند سینمای قبل از انقلاب در سال 58 هم اجازه نمایش گرفت ولی بعد پروانه نمایشش در سال 59 و در جریان لغو فلهای تمام مجوزهای نمایش و بازنگری قوانین ممیزی لغو شد) عکسهای وبلاگ منوچهر احمدی که اسکرینشات از روی نسخه دیجیتال به نظر میرسند، تنها کورسوی امیدی است که این فیلم جایی از آرشیو شخصی سربرآورده باشد و بالاخره دست به دست بچرخد تا به اهلش برسد. به آنها که بارها و بارها دل و جانشان با قلم ِ نادر ابراهیمی، با صدا و دوربین نادر ابراهیمی به ترکمن صحرا سفر کرده و در جادوی آن دیار عاشقانه با صدای صحرا دلدادگی آموختهاند.