ما (ببیندگان )در سریال لحظه گرگ و میش چه نقشی داریم؟
من نه منتقد فیلم هستم نه هیچ کس !
راستش سریالی این چند روز از شبکه سه پخش میشه که به طرز جالبی ببینده جذب کرده ، خوب بخیل نیستیم نوش جونشون اون چشم هایی که نگاهش می کنند ولی برام این جالب بود که هزینه های سرسام آور یک برنامه تلویزیونی و به قول عزیزان رسانه پول آنتن ، چه سود مادی و معنوی رو عاید عزیزان جان خواهد کرد.من هیچ گاه تهیه کننده نبودم ولی با یک حساب سر انگشتی می توان درک کرد که اگر سود و هزینه ای در کار باشد حرف از مبالغ بالایی خواهد بود که شاید ماشین حساب های دیجیتالی ۱۲ رقمی با اوضاع مالی الان توانایی پاسخگوی تراکنش های اتفاق افتاده را نداشته باشد.
از هر چیزی بگذریم پرداختن به اصل موضوع خوش تر است . وقتی شروع به نوشتن می کردم یاد کلیپ های جنجالی رائفی پور می افتادم که زمانی نقل مجلس ، گوشی ها بود و بستر اینترنت پر بود از افشاگری های این استاد گرانقدر در مورد دلار ، فیلم های هالیودی و کلی فیلم سریال و نماد فراموسونری، البته نا گفته نماند که زمانی خودم هم درک دقیقی نداشتم و کورکورانه این موارد را لمس می کردم .با خودم گفتم خوب اگر قرار من هم افشاگری کنم و در مورد سریال لحظه گرگ و میش بنویسم که آی مردم نگاه نکنید که سم و ضرر داره و دارن شما رو گم راه می کنند در واقع دوباره با یک سیستم پوپولیستی سعی در ایجاد محیطی امن برای خودم کرده ام و ایجاد محیطی باز پر تنش برای دیگران که همیشه در گیجی و منگی باشند .
سریال مذکور از نوستالوژی صحبت می کند که شاید دهه شصت به زور و کمک خاطرات ، تبلیغات چند ساله صدا و سیما بیاد بیاورد و در اصل بر این مسله دقت داشت که ایجاد یک روند بسیار مثبت برای انسان هایی که رفته اند و تطهیر شده و باز گشته اند و شاید اگر نا پاکی داشته اند خاک مقدسی آنها را از هر نوع آلودگی شسته است و آنها که باز مانده اند در اصل مقام نسل به جهاد رفته را مدتی پاس داشته ولی هنوز هم که هنوز است قدرت ندانسته اند که از خوب ماجرا نسل پاکی نیز وجود دارد که به جهاد نرفته ولی مشغول جهادی دیگر در امور ایجاد نسلی بهتر برای آینده بوده است و از قضا این نسل از بین می رود و نتیجه آن به دست نسلی می افتد که شرایط متفاوتی برای بهتر بودن دارد و به صورت امانت تقدیم نسلی می شود که می داند چطور خوب باشد و آن نسلی است که تطهیر شده است و شاید کلی هم تطهیر شده ، به جامعه تحویل داده است و از طرف دیگر آن که به جهاد نرفته و از جنس و نسل تطهیر یافتگان نبوده بد از آب در می آید و در آتش عذاب که خودش ایجاد کرده در حال سوختن است .
در نسل جدیدتر نتیجه های متفاوتی با تربیت های متفاوت وجود دارد که در سراسر سریال آرمان های نسل تطهیر شده همیشه بهترین و والاترین تئوری موجود می باشد و خطایی در آن وجود ندارد بجز اینکه باید مشکلات نسل های تطهیر نشده را ترمیم نمایند . در سریالی که همه را مجذوب خود کرده ، حس رمانتسیسم ما هر لحظه در حال گل کردن است ، در مورد شوهر بد ، زن خوب ، مرگ آدم خوب ، شوهر بد که رفته و قبول بدی به جای خوبی ، موسیقی احساسی ، ایجاد حس نفرت از انسان هایی که معلوم نیست, مقصر شرایط پیش آمده آیا خودشان هستند یا محیط که آنها را به این سو سوق داده است.
و اما نتیجه :نسل های تطهیر نشده باید به نوعی تطهیر شود و حال که همان خاک تطهیر دیگر وجود ندارد پس باید چه کرد ؟ این سوالی است که سراسر سریال حول محور آن به پیش می رود حتی مرگ مادری که زمانی مظهر مهر و محبت است با نبودنش باید این احساسات نیز از بین برود یا به نوعی اعدام شود که در پایان همه چیز به خیر خوشی ختم به خیر شود به شرطی که به خاک تطهیری که از آن صحبت شد مجددا بازگشتی داشته باشیم و این است هنر کارگردان,والسلام
همین ولی سوال اصلی چی؟
خب اینها که خوبه پس چه مرگم که گیر دادم ؟ این سریال که کلی چیز خوب داره نقش های عالی داره ، جذاب ، ولی حقیقت آیا همین جوری ؟
کاش خلاف این موارد رو هم میشد با یک چهار این هزینه درست کرد و این بیننده بود که تصمیم می گرفت نه تزریق حقیقت با هر سرنگی.
تا یادم نرفته به قول سریال لیسانسه ها خواهشا به خانواده های معظم بر نخوره که ، اگر بر بخوره اون خونه خراب کن تره.
دروغ دروغ چه خوب باشه چه بد