عارفه
عارفه
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

داستان ترسناک مدرسه

از معلم کلاس سوم دبستانم متنفرم.هنوز با گذشت ۲۲ سال از اون روز،تو ذهنمه.کلاس سوم دبستان که بودم یه روز حروف الفبا رو از یکی از بچه ها پرسید.بلد نبود.از نفر بعدی پرسید،اونم یادش نبود.

از تمام کلاس پرسید و همه نصفه نیمه یادشون بود.همه رو از نیمکت ها بیرون کشید.تو کلاس به صف کرد و با طناب بازی که بافته بود و توی کشوی میزش بود کف دست بچه های نه ساله رو شلاق زد.به همه.بعضیا چندتا و بعضیا مثل من یکی.

یادم نمیاد که به والدینم گفتم یا نه ولی امروز من مقصر این حادثه وحشتناک رو آموزش و پرورش و بعد والدین میدونم.

تو مغز اون فرد هرچی که می گذشت قطعا این حمایت رو از طرف مدرسه و آموزش و پرورش شده که هیچ اتفاق بدی با تنبیه بچه ها برای شغلش و خودش نمیفته که دست به این کار زده و مطمئن بوده که بچه ها یا به والدین نمیگن یا اگه بگن واکنشی نشون نمیدن.

*من دهه هفتادی ام و اون فرد امروز تو آموزش و پرورش سمت مدیریتی داره.

آموزش پرورشنه گفتنمدرسهتنبیه بدنی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید