میتونین از طرف من با دمپایی ابری خیس بزنین تو دهن هرکسی که گفت:بهترین برنامه ریزی روزانه رو من دارم.البته صبر کنید: اگه گفت روش برنامه ریزی من برای "من" بهترینه ببخشیدش.چون داره کاملا درست میگه.
آدمیزاد تو دنیای روش های برنامه ریزی گم میشه:برنامه ریزی روزانه، برنامه ریزی درسی، برنامه ریزی استراتژیک، برنامه ریزی پویا و... میتونید برید خودتون تجربه کنید که چی براتون کار میکنه و وقتی مثلا 27 سالتون شد بالاخره روش خودتون رو پیدا میکنید.
البته من پیشنهاد میکنم از تجربه بقیه استفاده کنید و روش هایی که یاد میگیرید رو به مدت مثلا یه ماه امتحان کنید.بعضی کارها رو اونقدر انجام دادیم که برنامه ریزی نوشته شده نمیخواد. توی ذهن مونه.بعضی ها ولی نوشتن میخواد. بسته به حجم کار شاید سه خط رو یه تیکه کاغذ بخواد یا یه سررسید برای یه سال.
همین اول کار این نکته مهم رو میگم:داشتن برنامه معنیش این نیست که باید صد در صد کارا رو انجام بدیم یا هر روز طبق برنامه پیش میره. آدمیم دیگه، یه روز مریض میشی، یه روز کار واجب پیش میاد، یه روز بی حوصله ای.مهم تداوم داشتنه.
1.وقتی نوجوان بودم برنامه ریزی درسی ام اصلا واقع بینانه نبود. این طوری بودم که اگه برای امتحانم سه روز وقت داشتم کتاب رو سه بخش می کردم و در نهایت بعد از تلف کردن دو روز اول،به صورت فوری فقط روز آخر درس میخوندم.برنامه ریزی روزانه ام هم تا سالها همین بود.کمال گرایی پدرمو درآورده بود.
2.بعدش یاد گرفتم برنامه ریزی از صبح تا شب کنم.اشتباه منو نکنید و کل بیست و چهار ساعت تون رو پر نکنید.اینکه در روز چهار ساعت عمیق روی مهم ترین کار زندگی تون تمرکز کنید خیلی بهتره. بقیه زندگی تون رو هم حول همین کار مهم بچینید.یه مثال میزنم بهتر متوجه بشید.
این یه مثال از برنامه ریزی صبح تا شب اشتباهه:
7 تا 8 صبحانه و آماده شدن
8 تا 12 شیمی کار کردن
12 تا 12:30 استراحت
12:30 تا 14:30 ادبیات خوندن
14:30 تا 15 ناهار
15 تا 17 ریاضی کار کردن
17 تا 18 استراحت
18 تا 20 انگلیسی خوندن
20 تا 23 شام و استراحت
23 تا 7 صبح: خواب
چیا اشتباهن؟ اولا کل روزت پره.این وسط اگه یه کار ضروری پیش بیاد کل برنامه ات به هم میریزه.دوما داری چند تا درس رو با هم تو یه روز میخونی و تمرکزت روی چند تا موضوع مختلف تقسیم میشه و کاراییت پایین میاد.سوما حجم کارت نسبت به استراحتت زیاده و خسته میشی و فرضا اگه این برنامه رو واسه یه ماه انجام بدی بعدش خستگی،انگیزه ات رو کم میکنه و دیگه ادامه نمیدی.
من باشم این طوری تغییرش میدم که صبح شش ساعت مثلا ریاضی کار میکنم( طبیعتا نه پشت سر هم.با روش برنامه ریزی پومودورو یا هر روش دیگه ای که راحتم پیش میرم.). بعدش میرم یه کار فیزیکی مثل پیاده روی یا ورزش انجام میدم یا با دوستام میرم بیرون. نهایتا عصر دو ساعت دیگه مطالعه میکنم و تمام.
3.یکم که ماهرتر شدم برنامه ریزی از شنبه تا جمعه کردم:هفتگی
تو هر هفته ای چند تا کار مهم داشتم که تو روزای مختلف تقسیم شده بود.مثلا دکتر رفتن و تحویل یه پروژه کاری. شنبه باید کار رو تحویل می دادم.پس واسه سه شنبه برای خودم نوبت دکتر میگیرم چون سه ساعت وقتمو میگیره.بقیه هفته رو هم عادی می گذرونم. نکته اینه که همه کارهامو تو یه روز نمی چپونم که استرس بگیرم یا خسته بشم یا تو ترافیک بمونم و نرسم به کار بعدی.
4.شده واسه یه ماه یا یه سال چند تا هدف گنده داشته باشید؟وقتی واسه این هدف ها قدم های عملی تعریف میکنی و انجامش میدی میشه برنامه ریزی استراتژیک.البته تعریف خیلی دقیقی نیست ولی بهتر از هیچیه.مثلا من تصمیم میگیرم امسال زبان انگلیسی ام رو از سطح متوسط بیارم تا سطح پیشرفته.برنامه میریزم که با پادکست و کتاب غیر داستانی روزی دو ساعت بخونم.برای یک سال این مقدار یه عدد بزرگ میشه که منو به هدفم میرسونه.
اینا راه حل های من بودن.من چون آدم ویژوآلی(بصری) هستم عادت دارم برنامه هامو روی کاغذ بنویسم و از تقویم استفاده کنم.اگه شما هم مثل منین میتونین دفتر برنامه ریزی روزانه یا دفتر برنامه ریزی بولت ژورنال بخرید.