ای کاش وحشی بودم
ای کاش وحشی بودم
ای کاش وحشی بودم
ای کاش پوستم لباسم بود
ای کاش ذهنم با کلمات پر نبود
این کاش رها بودم
ای کاش بیمهابا بودم
ای کاش بدون فکر کردن عمل میکردم
ای کاش در سرزمینهای دور بودم
ای کاش داراییام غریزهام بود
ای کاش مغزی نداشتم
ای کاش میدویدم
ای کاش میدویدم
بیشتر میدویدم
ای کاش دور میشدم
ای کاش برایم مهم نبود یک دقیقه بعد چه اتفاقی میافتد
ای کاش حافظهام به یک ثانیه هم نمیکشید
ای کاش در تنهایی بودم
در تنهایی خودم
ای کاش برای زنده ماندن میجنگیدم
ای کاش فقط میخوردم
ای کاش بی دلیل روزها و ساعتها میخوابیدم
ای کاش نمیدانستم زمین دور خورشید میچرخد
ای کاش نمیدانستم کجایم
ای کاش نمیدانستم که لحظهای بعد از مرگم نیستم
ای کاش نمیدانستم هست و نیست چیست
ای کاش نمیدانستم هدف چیست
ای کاش نمیفهمیدم تلاش چیست
ای کاش روز و شب معنایی نداشت
ای کاش ماه و سال مفهومی نداشت
ای کاش مصلحتی در کار نبود
ای کاش رها بودم
ای کاش رها بودم
ای کاش
ای کاش هیچ ای کاشی نداشتم