Arezoo Ahmadi
Arezoo Ahmadi
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

تجربه شخصی من از کار کردن در تپسل

توی این نوشته می‌خوام از تجربه ۲ سال و ۸ ماه کار کردن توی مجموعه «پگاه داده کاوان شریف» یا «تپسل» بگم و اینکه چرا فکر میکنم اگه کسی مسیر شغلی مشابه من رو طی کنه، خوشحال خواهد بود :)

خداحافظی روی پشت بام، ۲۵ اسفند ۹۹
خداحافظی روی پشت بام، ۲۵ اسفند ۹۹


میگم تپسل، چون پگاه به تپسل بیشتر شناخته میشه وگرنه من در مجموعه «مدیااد» که محصول دیگری از پگاه هست مشغول به کار بودم.

کار پگاه به طور کلی، تبلیغاته و شما به عنوان یک بیزنس هر جایی که بخوای تبلیغ کنی، میتونی بری سراغ پگاه، به طور خلاصه میتونم بگم این محصولات رو داره :
تپسل: تبلیغات درون اپلیکیشن به شکل بنر و ویدیو، و با تمرکز روی نصب اپ
مدیااد♥️: تبلیغات داخل فضای وب به شکل کلیکی و پرفورمنسی
تگرولایز: تبلیغات در فضای سوشال و اینفلوئنسرمارکتینگ و پلتفرم مدیریت شبکه‌های اجتماعی
متریکس: پلتفرم آنالیز موبایل مارکتینگ
و ...
یک سری محصولات دیگه

من تیر ۹۷ وارد مدیااد شدم و اسفند ۹۹ خداحافظی کردم، توی این مدت ۴ پوزیشن مختلف داشتم که در مورد هر کدوم سعی میکنم خلاصه و مفید توضیح بدم.

  1. کمپین منیجر
  2. دیتا آنالیست
  3. مدیر تیم کمپین
  4. مدیر توسعه کسب و کار


کمپین منیجر
سخت ترین روزهای کاری برای من از نظر تناسب حجم کار و توانمندی خودم و سبک کار در این پوزیشن بود. مدیااد کوچیک بود و تیم بیزنس از 4 نفر تشکیل میشد و حجم کاری بالا! همه کاری میکردم :) تلفن جواب میدادم، پشتیبان چت آنلاین بودم، css جایگاه ها رو درست میکردم، سوشال مدیااد رو مدیریت میکردم و همزمان تعداد زیادی کمپین داشتم که باید هر روز بهینه میشدن و بهشون گزارش میدادم و مدام حواسم به گوشی بود که تماس و پیامی از مشتری میس نشه!
الان ولی ساختار تغییر کرده و تیم به اندازه ای بزرگ شده که تیم پشتیبانی مشتریان از تیم کمپین جدا شده و کمپین منیجرها، فقط همون تیکه مدیریت کمپین و ارتباط با مشتری رو بر عهده دارن ولی همچنان یکی از پرفشارترین و استرس زا ترین پوزیشن های مدیااد محسوب میشه چون همیشه باید نگران مشتری ها و کمپین و تارگت هاشون باشی، حتی از خودشون بیشتر.
2 ویژگی اصلی که یک کمپین منیجر باید حتما داشته باشه، مالتی تسک بودن و توانایی برقرار کردن ارتباط موثر با آدمهاست.

همیشه وقتی از این بازه شغلیم میگم به این موضوع هم اشاره میکنم که چقدر محمد تحصیلی رو اذیت کردم و ازش یاد گرفتم، پس به رسم همیشه ازش ممنونم بابت اون روزها.

دیتا آنالیست

حدود یک سال از حضورم توی تیم کمپین میگذشت و دیگه فقط کمپین های بزرگ و کلیدی تر دستم بود و کارهایی که قبلا بهشون اشاره کردم رو بقیه بچه های تیم هندل میکردن. با اینکه خیلی رشد کرده بودم ولی انجام کارها برام روتین شده بود و حس میکردم الان آماده انجام کارهای بزرگتر و مهم تر هستم و رفتم به مدیرم، محمد جلالیان که «دکتر جلال» صداش میکنیم (رسم جالبی در پگاه بود قدیم‌ترها که همه رو دکتر فلانی صدا میکردن، نه برای تمسخر، که واقعا انگار جای خانم فلانی و آقای فلانی رو می‌گرفت و مرسوم بود، الان هم رگه‌هایی از این دکتر گفتم ها پابرجاست هنوز:) ) گفتم من میخوام برم. و الان خنده ام میگیره از تعداد بارهایی که این کار رو کردم و هر بار جلال با خونسردی تمام گفت بگو مشکلت چیه؟ خب این راه حل. میمونی؟ بله.
و پوزیشن جدیدی بهم پیشنهاد شد که هیچ ایده ای ازش نداشتم و با کمک خود جلال شروع به کار کردم. کاری که میکردم بررسی دیتای کمپین ها و پابلیشرها، انجام A/B تست و ارائه یک سری راهکار برای بهبود بود، مثلا بالابردن ctr جایگاه ها.
مدت زیادی طول نکشید و حدود 3 ماه بعد، به خاطر جدا شدن محمد از تیم، مجبور به تغییر پوزیشن شدم. اینکه میگم مجبور، چون از کمپین خسته شده بودم و از همه دردسرهای مدیریت تیم کمپین با خبر بودم.


مدیر تیم کمپین

برای من لذت بخش ترین دوران کاری، در این پوزیشن بود که با تمایل 100 درصدی نپذیرفته بودم ولی در نهایت، اگر به عقب برمیگشتم شاید خودم زودتر پیشنهادش رو مطرح میکردم :)
نقطه جذاب و هیجان انگیزش برای من تشکیل و مدیریت تیمی بود که بی اندازه دوستش داشتم و خلق کردن فرهنگ و روحیه تیمی ای که دوست داشتم درش اثرگذار باشم. حل مشکلاتی که به نظرم خیلی راهکارهای ساده ای داشتن و ایجاد شفافیت بیشتر در تیم، کارهایی بود که ازش کیف میکردم. بدون شک، علاقه مندیم به حوزه منابع انسانی همونجا تقویت شد. روزهایی که مصاحبه داشتم به شدت مشتاق دیدن آدم های جدید بودم و تصور میکردم اگر به تیمم اضافه بشن چی میشه؟ طبیعتا انتخاب های ناموفق هم داشتم ولی 2 جذب فوق العاد داشتم که هربار موفقیتشون رو توی شرکت میبینم، شبیه مادری که از رشد بچه هاش ذوق میکنه میشم:)

از مصائب مدیر تیم کمپین بودن، اینه که هر روزت با یه سری پیام عدم رضایت مشتری ها و یه سری سوال از طرف بچه ها شروع میشه و تا آخرین لحظه روزت ادامه داره. تصویری که همیشه به از اون روزها توی ذهنم حک شده، پشت میزم نشستم و هر 3 دقیقه 1 بار، یکی از بچه ها با لحن پرسشی میگه : آرزووو ...
علاوه بر این ها، عموما هر مشکلی توی واحد مالی، فنی، منابع انسانی و ... پیش بیاد، تو مناسب ترین فرد برای حلش هستی، که خب چالش خوبیه ولی وقت کمه و مدیریت اینکه به همه برسی کار آسونی نیست.


اوایل سعی میکردم خودم همه سوالا رو جواب بدم و مشکلات رو حل کنم ولی یه کم که گذشت یاد گرفتم میتونم از خود بچه ها برای رفع مشکلات همدیگه استفاده کنم.
این تکنیک به خصوص در دوران کرونا که دورکار بودیم، خیلی بهم کمک کرد که بهینه تر بتونم کار کنم. طوری که هر وقت بچه ها ازم مستقیم سوالی میپرسیدن مطمئن بودم این موضوع یکبار توی تیم بررسی شده و به نتیجه نرسیده و به حد خوبی پیام هام کاهش داشت و تیم قوی تری هم شدیم کنار هم.
تیم به قدری یک دست و هماهنگ بود که خیالم از همه چی راحت بود جز 1 موضوع و اون هم مطرح کردن جدایی از تیم بود. مثل هر کار دیگه ای در کنار جذابیت کار، ممکنه بعد از یه مدت متوجه بشی توی روزمره گیر کردی و باید یه تغییراتی ایجاد کنی.

پگاه مجموعه بزرگیه و برای جا به جایی بین محصول ها، عموما انتخاب های متنوعی وجود داره و برای من هم همینطور بود ولی جدا شدن از مدیااد، تصمیمی نبود که من بگیرم و میدونستم همینجا بهترین جاییه که میتونم بمونم و به ساخت یک موجود جدید ناشناخته (برای خودم) کمک کنم. بنابراین مرحله بعد، ایجاد تیم توسعه کسب و کار برای مدیااد و بزرگ کردنش بود که اوایل تابستون 99 استارت خورد.

مدیر تیم توسعه کسب و کار

خب واقعیت اینه که برای من با توجه به توصیفاتی که توی مرحله قبلی شغلیم داشتم، تنها کار کردن کار سختی بود. و در این بازه، تیمی که مدیر بودم، خودم بودم و خودم :)

مرحله گذار از کمپین و تحویل اون به سینا رضانواز عزیز، تا مدتی من رو درگیر تیم سابق نگه داشت و این جدا شدن آروم آروم اتفاق افتاد.
کارم خیلی سبکش فرق کرده بود و از اون آرزویی که مدام در حال جواب دادن مسیج ها و تماس ها بود، تبدیل به آرزویی شده بودم ک یه گوشه نشسته و سرچ میکنه، بیزنس پلن مینویسه و فیچر لیست درمیاره و ...

روزهای 2شنبه، ساعت 9 صبح با دکتر جلال جسله هفتگی داشتیم و علی رغم کمپین، بیزنس دولوپمنت طوری نبود که همیشه دستت پر باشه، وقتی هد کمپین باشی، تقریبا میتونی هر 6 ساعت یکبار یه آپدیت جدید از وضعیت بدی ولی خب اینجا اینطوری نبود و این کند بودن، اوایل ناامیدم میکرد و جلال سعی داشت متوجهم کنه که ذات بیزنس دولوپمنت همینه ولی خب یه کم طول کشید :)
3 ماه بعد از تنهایی پیش بردن کارها، دلدار، همکارم در کمپین مدیااد بهم جوین شد و حالا دیگه اوضاع بهتر شده بود، تقسیم وظایف کرده بودیم و کلی پروژه جدید و ایده جدید داشتیم که دونه دونه میرفتیم سراغشون.

بعد از شنیدن یا دیدن چنین مسیری ، احتمالا حدس اینکه این آدم دوست داره از مجموعه جدا شه رو نمیشه زد، ولی خب من تصمیمم رو گرفتم.

این که چرا از مدیااد جدا شدم، سوالیه که همه ازم میپرسن و یه توضیح نسبتا تمپلیت طور میشنون، اما اگر بخوام یه کم دقیق تر توضیح بدم ماجرا اینه:
به نظرم این یه جور شانس بود که من سال 97 و وقتی که مدیااد اول راه بود بهش اضافه شدم و اگر این اتفاق 98 میفتاد قطعا شکل دیگه ای پیش میرفت که به این جذابیت (برای من) نمیشد.

اون چیزی که در تمام طول این مسیر برای من جذاب بود، داشتن «هیجان» برای کار بود. هر بار حس میکردم هیجان کار برام داره کم میشه، یه جلسه با مدیرم میذاشتیم و به راهکاری برای حلش میرسیدیم که همیشه ازش ممنونم. ولی اینبار حس میکردم، اون چیزی که براش هیجان دارم خارج از این فضا و شاید حتی خیلی دورتر از اون باشه. به همین خاطر توی جلسه آخر ازشون خواستم که بهم هیچ آفر دیگه ای ندن چون تصمیمم قطعیه.
روزهای خوب و جذاب مدیااد تموم شد، دیروز بعد از خداحافظی عجیبی که با بچه ها داشتیم یه غم بزرگ توی دلم نشست که امیدوارم با شنیدن اخبار موفقیت شرکت و همچنین رسوندن خبر موفقیت خودم به اونها، بتونم کمرنگش کنم.


در آخر دوست دارم بولت وار، اون چیزایی که براتون می‌تونه توی پگاه جذاب باشه رو بگم

  1. فضای دوست داشتنی و جو دوستانه و جوان (مطمئن باشید که میتونین بهترین دوستا رو اینجا پیدا کنین.)
  2. اعتماد به نیروها (تعداد زیادی مدیر جوان و کاربلد دهه 70 ای در شرکت میبینید)
  3. همکاری با حرفه ای ترین افراد در حوزه تبلیغات آنلاین
  4. شکل گیری ارتباط موثر با بیزنس های متنوع
  5. انعطاف در تغییرات شغلی (طبیعتا در صورت موفقیت در پوزیشن فعلی)
  6. گیم نایت (بطور ویژه مافیا :) )
  7. فیفا و مورتال کامبت (برای من جذاب نبود البته در عین طرفداران بیشمارش)


اما در مورد چالش‌ها،

شما ممکنه از یک شرکت با بیش از 150 نفر کارمند، انتظارات ویژه ای از سمت تیم منابع انسانی داشته باشید. من بالا و پایین های زیادی در تیم منابع انسانی دیدم و به نظرم در حال حاضر بهترین وضعیت خودش در 3 سال اخیر رو داره، ساختار خوبی به تازگی شکل گرفته و اتفاقات جذابی افتاده، از نظم گرفتن فرایند جذب و استخدام گرفته تا برگزاری ایونت های مختلف برای کارمندا و ...
قطعا موارد دیگری هم میشه بهتر کرد، مثل ارزیابی دقیق تر تیم لیدرها و مدیرها که تاثیر زیادی روی رضایتمندی کارمندان دارن، داشتن مصاحبه خروج و ... که فکر میکنم قسمت اول، توی پلن سال آتی شرکت باشه.

اما اگه سخت گیر هستید و خیلی این بُعد ماجرا براتون با اهمیته، شاید به چالش‌هایی بر بخورید. گرچه آنچه که من در جریانش بودم، مشکلاتی بود که قبل از شکل‌گیری تیم فعلی منابع انسانی وجود داشت و فکر میکنم این موضوع هم الان دیگه جای بحث نداشته باشه :)


به امید بهترین اتفاق‌ها برای پگاه♥️

























































































تجربه کاریتپسلمدیااد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید