بعدِ عمری عاشقی دستم قلم بوسیده است
گوشهٔ دِنجی گرفتم تا نویسم حالِ خویش
هیچ میدانی چرا در ویرگول جا کردهام؟
چون که پول هاست را باید دهم از جیب ریش
تَجرُبَتها را نویسم تا بماند بعدِ من
این چنین باید بمانی در FSF GNU کیش!!
ماتِ یک contribution ماندهایم امّا دِگَر
بایدَش تا یک شروعی را کنیم از کارِ پیش
پس مخاطب جان به گوشِ خود بِگوش این پندِ من
عاشق این جا میبگوید سرِّ کُدهای پَریش!!