arghavansaeedan
arghavansaeedan
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

ذهن کمبودبین!

ذهن ما دریچه‌ایه که به واسطه اون دنیا رو شناسایی می‌کنیم. ذهن ماست که تعیین کنندهء ادراک ما از دنیا و هویتمونه. ما با ذهنمون رفتار دیگران رو بررسی میکنیم و تشخیص میدیم که کی دوستمونه و کی دشمن. اگه بخوام خلاصه اش کنم اینکه ما از شخصیت‌های مختلف آدمها تو روانشناسی صحبت میکنیم درواقع داریم از ذهن‌های مختلف حرف میزنیم! حتی شیوه‌های درمان توی روانشناسی شناختی هم راه‌هایی برای تغییر ذهن ارائه میدن.

ذهن ما شبیه یه عینکه که واقعیت ازش عبور میکنه و میبینیمش! فرض کنین یه عینکی زدین که شیشه‌های قرمز رنگ داره اونوقت تمام دنیارو قرمز میبینین. این موضوع تا حدی جدیه که دیویس میگه " چشم فقط قادر به دیدن چیزهاییه که ذهن آماده درک کردنش باشه"

یعنی هم تو بعد واقعی و هم تو بعد استعاری این جمله درسته! مثلا بارها تو روانشناسی آزمایشهایی انجام دادن که ثابت کرده ذهنیت روی ادراک و حافظه تاثیرات مستقیم داره. مثلا افراد مضطرب نشونه‌هایی که به خطر مربوط میشه رو بیشتر میتونن شناسایی کنن. یه آزمایشی انجام شده که تعداد زیادی تصویر(شامل تصویر جنگ، زلزله و تصاویر طبیعت و نوزاد انسان ) رو پشت سرهم به دو گروه از افراد (افرادیکه دچار اضطراب هستن و افراد معمولی) نشون میدن و میگن درباره تعداد تصاویری که درباره مرگ و تصاویری که درباره زندگی بود نظر بدن. افرادیکه اختلال‌های اضطرابی داشتن تعداد تصاویر درباره مرگ رو بیشتر گزارش میدادن چون هم نسبت به دیدن این تصاویر حساس تر هستن و هم اونهارو بیشتر به خاطر میارن.

یه تعریف جالب و ساده از افسردگی اینه" ناتوانی فرد در به‌یاد آوردن اتفاقات خوشایند گذشته و پیش بینی احتمال تکرار آن‌ها در آینده" . من این تعریف رو خیلی دوس دارم چون تجربه خودم از افسردگی تو همین خلاصه میشه و زمان‌هایی که افسرده بودم درواقع هیچ چیز خوشایندی رو در زندگیم نمیدیدم و به‌یاد نمی‌آوردم. این "نبود انتفاقات خوشایند" خیلی به اتفاقات بیرونی مربوط نبود. اینو الان با اطمینان میتونم بگم که سالهاست دیگه افسردگی رو تجربه نکردم اما اتفاقات ناخوشایند، شکستها، آسیب‌ها و ناکامی‌های زیادی رو تجربه کردم اما خبری از افسردگی نیست چون ذهن من قادره در کنار تمام این‌ها، اتفاقات خوشایند رو ببینه، به یاد بیاره و مهمتر از همه میدونه که این‌ها تا ابد ادامه پیدا نمیکنن و همونجور که در گذشته روزهای خوبی بودن در آینده هم روزهای خوبی خواهند اومد.

تا اینجا درباره ذهنی که نگرانه و خطر رو میبینه و ذهنی که ناخوشی‌ها رو میبینه حرف زدم اما این‌ها مقدمه بود برای اینکه درباره ذهنی حرف بزنم که "کمبود" هارو میبینه! ابزار این ذهن سرزنشگریه و یه چوب سحرآمیز از جادوی سیاه داره که به هرچیز زیبایی بزنه زشتی‌هاش دیده میشن! من واقعا باور دارم که هر پدیده‌ای، هر چیزی که اطرافمون میبینیم و هرچیزی‌که تجربه می‌کنیم جنبه‌های مطلوب و نامطلوب رو درکنار هم داره! این مطلوب و نامطلوب هم فرد به فرد متفاوته و حتی با تغییر زمان میتونه برای یه نفر تغییر کنه اما برای ذهن کمبودبین هیچ کدوم اینا مهم نیس و تمام تلاشش رو میکنه که توجه شمارو به اون جنبه ای از چیزها جلب بکنه که نامطلوبه، که ناقصه، که کمه.

اگه شما برای یه رسیدن به یه هدف لازم باشه 10 قدم حرکت بکنین و از اون 10 قدم 9 تاش رو اومده باشین ذهن کمبودبین تمام توجه و انرژی شمارو میبره سمت اون یه قدمی که باقی مونده! حتی اگه اون یه قدم رو هم وردارین و به هدفتون برسین ذهن کمبود بین به سرعت برای نقطه‌ای که بهش رسیدین کمبودی میتراشه و نمیذاره شما از رسیدن به خواسته خودتون لذت ببرین.

ذهن کمبودبین قادر نیست از چیزی لذت ببره! اصلا چیزی رو برای لذت بردن نمیبینه که بتونه احساس لذت رو تجربه کنه! ذهن کمبودبین انقدر مشغول دیدن کمبودها و ایراد گرفتنه که خیلی وقتها نمیتونه امکاناتش رو ببینه و برای همینم همیشه منتظر رسیدن به جاییه که در اونجا همه چیز عالی باشه و بتونه خوشحالیو تجربه کنه! و این نقطه رو هیچ وقت پیدا نمیکنه چون به هرجاییکه میرسه دوباره به کمبودهاش مشغولیت داره!

ذهن کمبودبین همیشه تو کمبود زندگی میکنه و فرقی نمیکنه که چقد بدست بیاره و چقد داشته باشه اون همیشه ناراضیه! برای همینم هرچقدر که به دست بیاره و تجربه کنه، باز هم تو دیدن داشته‌هاش ناتوانه!

ذهن کمبودبین با افراد، سختگیرانه برخورد میکنه! اگه با خودتون و با دیگران بی رحم هستین و مدام در حال سرزنش خودتون یا دیگران هستین جادوی سیاه ذهن کمبودبین داره روح شما رو میخوره!

در واقع زندگی شما در خدمت یه ارباب سخت گیره که هیچ وقت راضی نمیشه و مدام بهتون میگه که کافی نیستین! ازتون میخواد که عزیزانتون رو با سخت گیری سرزنش کنین تا همه چیز مطابق میل اون بشه! مطابق ایده‌ال‌هایی که اون میگه! درواقع شما دارین برای ایده‌الی زندگی میکنین که اصلا وجود نداره و هیچ وقتم وجود نخواهد داشت! شما برای ساختن یه تصویر کامل که کمبود و ایرادی نداشته باشه سخت تلاش میکنین و ذهن کمبودبین در تمام این مدت ایرادهای این تلاش رو بهتون گوشزد میکنه!

من نمیخوام درباره اینکه چرا ذهن شما اینجور پرورش پیدا کرده حرف بزنم. راستش فک میکنم سبب شناسی، کمک زیادی به حل این مشکل نمیکنه. من میدونم که ذهن قابل تغییره و تحقیقات حوزه علوم شناختی به وضوح نشون میدن که ذهن قابل تربیته! هر خوراکی که بهش بدین ازش تغذیه میکنه و همون میشه! این همونقد که خبر خوبیه خبر ترسناکی هم هست! این موضوع نشون میده که هرکسی چقد درباره خوراکی که به ذهنش میده مسئوله! اینکه در طول روز چه چیزهایی میبینین، زمانتون رو با چه افرادی میگذرونین و تو خلوت خودتون به چه موضوعاتی فکر میکنین داره ذهن شمارو پرورش میده! ذهنی که باهاش دنیارو میبینین! من اگه بخوام بگم با یه ذهن کمبودبین باید چیکار کرد فقط میتونم بگم که آگاه شدن ازش هر زمانیکه داره عمل میکنه اولین قدمه! وقتیکه ذهن کمبودبینتون داره ایرادات چیزی رو میشمره گفتگوهای ذهنیتون رو مشاهده کنین! باهاش مقابله نکنین که هیچ فایده‌ای نداره. فقط کافیه بدونین که این ذهن کمبودبین شماست و لزوما تمام واقعیت نیس. حالا برای اینکه بتونین تمام صحنه واقعیت رو ببینین از خودتون بپرسین علاوه بر این کمبودها دیگه چه چیزی میتونم ببینم؟ آیا پربودی هم وجود داره؟ اگه یه آدم دیگه الان اینجا بود ممکن بود چه چیزی نظرشو جلب کنه؟ تمرین کردن اینکه یه اتفاق رو از جنبه‌های مختلفی ببینین به تدریج زور ذهن کمبودبینتون رو کم میکنه.

درواقع شما برای زندگی به ذهن کمبودبینتون هم احتیاج دارین! اگر انسان قادر نبود کاستی‌هارو ببینه و براشون کاری انجام بده ما هنوزم توی غار زندگی می‌کردیم!! مشکل اونجاییه که دیدن کمبودها تمام فضای ذهنی کسیو اشغال میکنه! زمانیکه بتونیم مطلوب رو کنار نامطلوب ببینیم درواقع به واقعیت زندگی نزدیکتر میشیم. وقتی بتونیم ذهنمون رو جوری پرورش بدیم که نسبت به دیدن پربودها و کمبودها به یه اندازه حساس باشه میتونیم برای رسیدن به خواسته‌هامون تلاش کنیم و از مسیر لذت ببریم. میتونیم شکست بخوریم یا خسته بشیم. میتونیم بایستیم یا ادامه بدیم. میتونیم تو مسیر رسیدن به چیزهایی که میخوایم آزادانه حرکت کنیم و آگاهانه توقف کنیم.

naghmestory@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید