تیرماه و کتابی که برنده شدن را بلد است!
اولین بار که عنوان کتاب اتحادیه ابلهان رو دیدم بنظرم خیلی جالب اومد. یکم بیشتر دقیق شدم و دیدم ترجمه پیمان خاکسار هستش و علاقم دو چندان شد. طبق معمول فرصتی دست نمیداد که کتاب رو بخونم برای همین تا نسخه صوتی رو با صدای اشکان عقیلی پور دیدم کار تموم شده بود.
این کتاب یکی از بهترین تجربه های شنیدن کتاب صوتی بود برام و خیلی خیلی ازش لذت بردم. هر بار که کتابی با خوانش یک کتابخوان واقعی مثل اشکان عقیلی پور یا آرمان سلطان زاده می شنوم حقیقتا یه جون به جون هام اضافه میشه.
«اتحادیه ابلهان» یک رمان طنز و فوقالعاده خلاقانه بود که من رو غرق در دنیای غریب ایگنیشس جی رایلی کرد. خیلی معروفه که در زمان حیات نویسنده، جان کندی تول، هیچ ناشری زیر بار چاپ اون نرفت و تنها بعد از مرگش کتاب به چاپ میرسه. یک نقل قول درخشان دیده بودم از یکی از منتقدین که گفته بود:
اتحادیهٔ ابلهان در حقیقت ناشرانی بودند که با نپذیرفتن کتاب ما را از مجموعه آثار یکی از بزرگترین نوابغ ادبیات محروم کردند.
داستان در نیواورلئان میگذره و روایت بینظیر تول ما رو در ماجراجوییهای جذاب اما بسیار غریب ایگنیشس فرو میبره. این شخصیت، با اعتقادات و نظریات عجیب، اشتباه و زیادی که داره، همزمان هم آزاردهنده و هم دوست داشتنی بود. تعامل ایگنیشس با مجموعهای از شخصیتهای غیرعادی و جذاب دیگر خیلی کار رو جذاب میکنه، از هر طیفی شما میتونید کاراکتری رو ببینید که بهش پرداخته شده و این هم از جذابیت های کاره.
ایگنیشس جهان بینی بسیار غریب و اشتباهی داره و این جهان بینی اینقدر نادرسته که به باور من به شکل دلچسبی مضحک میشه و از دنبال کردن عقایدش حقیقتا لذت میبردم.
در دل عقاید و نظریات مضحک و اشتباه ایگنیشس و پافشاری اون بر این ایده ها طنز تیز و بینظیری خوابیده که پشت خودش نقد های تندی رو داره و حقیقتا افسوس میخورم که از مطالعه داستان های دیگه ای به قلم جان کندی تول مخروم شدیم. اگرچه روال و فرم کلی داستان بنظر ثابت میاد و جنجال هایی که ایگنیشس در هر بخش از داستان به پا میکنه حقیقتا غیرقابل پیشبینی و حتی دوست داشتنی بود. اونقدر که از دست کشیدن از مطالعه (در مورد من گوش دادن!) کتاب واقعا سخت میشد.
«اتحادیه ابلهان» بیشتر از اون چیزیه که میشه پیشبینی کرد و مباحث عمیقی میپردازه. زیر پوسته طنز، موضوعات انسانی مثل تنهایی، عدم امنیت و آرزوهای محقق نشده که درون عجیب ترین شخصیت های ممکن جا گرفته، به تصویر کشیده شده. سفری که در طول کتاب ما رو همراه ایگنیشس کرده ابعاد مختلفی از شخصیت اون برامون آشکار میکنه و در انتهای کتاب اون چیزی بیشتر از یک ابله تن پرور متوهم خواهد بود.
در عین حال شهر نیواورلئان هم نقش یک شخصیت زنده و فعال رو در داستان ایفا میکنه. توصیفات تول از فرهنگ نیواورلئان، ساکنان جورواجور ، و حال و هوای شاداب این شهر، از جذابیت های این رمان هست. خصوصا که محتوای کتاب صوتی و موسیقی متن هم کمک زیادی به انتقال این حال و هوا کرده بود.
این اتفاق مرا یاد وقتی انداخت که هنگام غذا دادن به یک سنجاب در پارک پو ناگهان متوجه شدم که دارم به یک موش غذا میدهم. موشی که در نگاه اول سنجاب بهنظرم آمده بود. باید از اشتباهات درس گرفت. این حقهباز فکری به سرم انداخت. از آدمهای رذل هم میشود چیز یاد گرفت.